رجوی به اعضای دربند در پادگان اشرف گفته بود که خانواده های شما توسط جمهوری اسلامی اعدام شده اند؛ اما وقتی خانواده ها به عراق مراجعه کردند و فرزندانشان را از پشت حصارهای اشرف صدا می زدند، پرده از این دروغ وی نیز برداشته شد.
به گزارش فراق، یکی از جبران های افراطی عقده حقارت، دروغ گویی و فریب کاری است. حسن پیران از اعضای جداشده از فرقه رجوی می گوید: «مسعود رجوی کنار درهای بهشت ایستاده است و پیروانش را به سوی بهشت رهنمون می کند. ضامن و حامی وی در برابر خدا، حضرت علی است که هر شب به خواب او می آید و دستورات و خطوط کلی را به وی می دهد. همه این دروغ های احمقانه و پوچ روزانه در نشست ها و گردهمایی های مختلف به ما گفته می شد تا ما را به این باور برسانند که مسعود رجوی نماینده امام زمان یا خود امام زمان است…»
روانشناسی سیاسی رهبران یکی از روش های مناسب پژوهش برای بررسی شخصیت آن ها است. این گونه پژوهش ها به ویژه برای شناخت گروه ها، سازمان ها و فرقه هایی که فاقد روش های تصمیم گیری نهادینه هستند، اهمیت بیشتر دارد؛ زیرا سهم شخصیت فردی در تصمیم سازی ها بسیار زیاد می شود. هرچند شخصیت های متنوع و مختلفی وارد جریانات تروریستی می شوند، مطالعه خاطرات، گزارش دادگاه و مصاحبه های دقیق و… می تواند ریشه های ایجاد رفتارهای خشونت آمیز را روشن کند و نشان دهد که افرادی با ویژگی های خاص جذب این فعالیت های تروریستی می شوند.
در نظریه های گوناگونی که درخصوص شخصیت، در حوزه روانشناسی سیاسی و اجتماعی مطرح شده اند؛ معیارها و چهارچوب های گوناگونی برای تجزیه و تحلیل ارائه شده است. این تحلیل ها با ارزیابی نواقص و کمبودهای فرد در تمامی مراحل زندگی و بازتاب آن در رفتار وی در پی ریشه یابی رفتارهای غیرنرمال بر می آیند. به عنوان مثال زیگموند فروید و کنراد لورنز رفتار پرخاشگرانه در انسان را به عنوان یک غریزه و میل طبیعی تلقی می کنند.
پیتر سوروکین نظریه سرکوب غرایز را مطرح می کند. مورف نیز معتقد به ارتباط بین خودشیفتگی و خشونت است. همان طور که قبلا اشاره شد مبنای این پژوهش در بررسی شخصیت مسعود رجوی نظریه شخصیت آلفرد آدلر است. دلیل انتخاب این مکتب از آن جهت است که نگرش آدلر به انسان از جنبه اجتماعی بودن او است. به اعتقاد آدلر، انسان را باید تنها در اجتماعی بررسی کرد. اصول مهم نظریه آدلر عبارتند از اصل حقارت، اصل برتری جویی، اسلوب زندگی، خودآگاهی، علاقه اجتماعی و غایت نگری.
۱- اصل حقارت: اصل حقارت بنیادی ترین اصل نظریه روانشناسی فردی است. به نظر آدلر حقارت از نوعی احساس بی کمالی یا ناتمامی در هر بعد از زندگی فرد ناشی می شود. احساس حقارت نشانه غیرعادی بودن نیست؛ بلکه علت تمام تلاش های افراد است. اما اگر از حد معینی عبور کند منجر به افراط می شود و قدرت طلبی را در افراد تقویت می کند.
با توجه به اینکه آدلر این احساس را امری اجتماعی می داند که صرفا در اجتماع تحقق می یابد، می توان وجود این احساس را در شخصیت رجوی با بررسی رفتار او دریافت. عدم رضایت رجوی از موقعیت کنونی و تلاش برای رسیدن به منزلت عالی، وجود احساس حقارت را در وی تایید می کند.
در سال ۱۳۵۸ رجوی نامزد انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی شد؛ اما موفق نشد به این مجلس راه یابد و از آنجایی که نتوانست با ورود به این مجلس افکار التقاطی خود را وارد قانون اساسی کند ندای مخالفت با این سند اسلامی ایرانی را سرد داد و به همه پرسی قانونی اساسی رای مثبت نداد. همین مسئله باعث شد که امام خمینی (ره) نامزدی رجوی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری را نپذیرند.
رجوی همچنین در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و در بسیاری از شهرها کاندیدا معرفی کرد؛ اما نه رجوی و نه هیچ کدام از اعضای این سازمان به مجلس راه نیافتند. این همه تلاش برای کسب قدرت حاکی از نارضایتی رجوی از موقعیتش می باشد و احساس حقارت وی را تایید می کند. احساس حقارت زمانی بیماری محسوب می شود که به عقده حقارت بدل شود. این بیماری در شخصیت رجوی ایجاد شده است.
از نظر آدلر سرچشمه این عقده، دلایلی مانند حقارت عضوی، نازپروردگی یا لوسی و بی توجهی یا نادیده گرفتن افراد است. همان گونه که روند حوادث نشان می دهد نادیده گرفته شدن رجوی و اعضای فرقه اش در جامعه زیر چتر اسلام و ولایت فقیه، مسبب ایجاد این احساس شده است.
در ابتدای پیروزی انقلاب تلاش رجوی برای نزدیکی به امام خمینی (ره)، امری عادی به نظر می رسد؛ اما با مشاهده محبوبیت نیروهای اسلام گرا و حزب اللهی نزد امام (ره) متوجه می شود تلاش های او برای رسیدن به قدرت بیهوده بوده است. اما او تلاش نمی کند جایگاه خود را در نزد امام (ره) به شیوه درست و عقلانی به دست بیاورد؛ بلکه روش های مسلحانه و ایستادن در مقابل نظام را بر می گزیند که تبدیل شدن احساس حقارت را در وجود او به عقده حقارت را نشان می دهد.
۲- اصل برتری جویی: به عقیده آدلر برتری جویی اصیل ترین انگیزه زندگی افراد است. انسان برای غلبه بر اساس حقارت پیوسته در تلاش است و سعی دارد به مرتبه ای بالاتر و بهتر از آنچه که هست، دست یابد؛ بنابراین برتری جویی از احساس حقارت ریشه می گیرد و این دو از یکدیگر تفکیک ناشدنی هستند. برتری جویی به این علت که پیامد احساس حقارت است، جزیی از سرشت آدمی است که او را «از هنگام زادن تا واپسین دم زندگی از مرحله ای به مرحله دیگر پیش می برد و جنبه اجتماعی او را تقویت می کند».
رجوی در پی جستن منزلت عالی است و تحت هیچ شرایطی حاضر نیست از این خواسته چشم پوشی کند. وقتی از قرار گرفتن در حلقه یاران امام (ره) ناامید می شود دست دوستی به سوی ابوالحسن بنی صدر دراز می کند و در مرحله بعد در ردیف هم پیمانان صدام حسین در جنگ تحمیلی علیه ایران قرار می گیرد.
به نظر آدلر رفتار انسان هایی را که در جهت برتری تلاش می کنند اندیشه های خیالی هدایت می کند.
رجوی در تیر ۱۳۶۰ طرح سرنگونی سه ماهه نظام جمهوری اسلامی ایران را مدنظر قرار می دهد که این مهلت سه ماهه دائما تمدید نیز می شد. بارزترین وجه توهم شخصیت رجوی را در سودای فتح تهران می بینیم. وی در سال ۱۳۶۷ در قرارگاه اشرف به مریدانش وعده می دهد که پس از عبور از پل ذهاب و رسیدن به کرمانشاه، ظرف ۴۸ ساعت به تهران خواهیم رسید! آدلر معتقد است که انسان برای رسیدن به کمال همواره دو مسیر را در پیش رو دارد:
نخست: تلاش برای برتری شخصی است که تنها انسان در پی به نتیجه رساندن منافع شخصی است و در راه رسیدن به هدف خود دست به هر کاری می زند. دوم، تلاش برای موفقیت همه انسان هاست که این روش زندگی ویژه انسان های متعادل از نظر روانی است که همواره در زندگی به منافع دیگران نیز می اندیشند و سعی می کنند به برتری شخصی همسو با برتری اجتماعی دست یابند.
بدیهی است که شخصیت رجوی در دسته نخست جای می گیرد. همه اعضای جداشده از گروه تروریستی منافقین متفق القول هستند که رجوی با شست و شوی مغزی اعضا آن ها را با منویات شوم خود همراه می کرده، به هیچ فردی اجازه جدایی از فرقه را نمی داده و مخالفان را به فجیع ترین شکل ممکن از سیر راه خود بر می داشته است.
مسلم است که همه تلاش ها و اقدامات او در راستای دستیابی به قدرت بوده و در این راه از هیچ کوشش مذبوحانه ای دریغ نکرده است. چه بسا یکی از اهداف و نشانه های این افراد «تلاش برای گرفتن چیزی است که احساس می کنند حق آن هاست.» (شولتز و شولتز) سخنان رجوی در جمع اعضای فرقه اش گویای این مطلب است: «انقلاب و رهبری آن متعلق به ماست و روحانیت آن را عصب کرده و باید تلاش کنیم تا رهبری را در دست بگیریم.»
۳- اصل اسلوب زندگی: با توجه به اینکه احساس حقارت در هر کس به دلیل ویژه همان فرد شکل می گیرد؛ لذا فرد را به وجهی خاص در راستای برتری جویی به حرکت در می آورد و به عمل وا می دارد. آدلر این راه و روش خاص را که از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اسلوب زندگی می نامد. بنابراین شیوه و سبک زندگی هر فرد مخصوص خود او و با دیگری متفاوت است.
آدلر به توجه به سبک زندگی افراد چهار نوع سبک زندگی را در نظر می گیرد: تیپ حکمران، تیپ وابسته، تیپ دوری گزین و تیپ مفید. تیپ حکمران (سلطه گر: سلطه جو، ریاستی) افرادی را در بر می گیرد که به شیوه غیراجتماعی فعالند و بدون علاقه به آسایش دیگران رفتار می کنند. درواقع آن ها با اعمال ضداجتماعی خود، درصدد کم کردن اضطرابشان بر می آیند. این گونه شخصیت ها چنان دنبال برتری هستند که از دیگران بهره کشی می کنند و به آنان لطمه می زنند. چنین افرادی دیگرآزار، بزهکار، ستمگر و جامعه ستیز خواهندشد.
تیپ وابسته شامل افرادی می شود که برای ارضای اغلب نیازهای خود به دیگران متکی هستند. تیپ دوری گزین (اجتنابگر)، آن عده از افراد را در بر می گیرد که جهت رو به رو شدن و دست و پنجه نرم کردن با مسائل زندگی کوششی از خود نشان نمی دهند. تیپ مفید بهترین نوع سبک زندگی است و افراد سالم و اجتماعی را دربر می گیرد.
با توجه به عملکرد منافقین و رفتارهای رجوی در این چهارچوب، تیپ حکمران، نوع سبک زندگی متناسب با این شخصیت است. رجوی در راستای میل قدرت طلبی ش به بنی صدر نزدیک می شود و حتی با دخترش ازدواج می کند. که البته این تقرب و ازدواج دیری نپایید. صدر بعدها اذعان نمود که در ایران فریب مسعود رجوی را خورده است. بنابراین از این پیوند هیچ نفعی عاید بنی صدر نشد.
رجوی بعد از شکست عملیات فتح تهران مدعی شد که چون اذهان نیروها درگیر همسر و فرزندان و خانواده بوده است در ماموریت خود موفق نشده اند؛ لذا انقلاب ایدئولوژیک درونی را اعلام کرد. براساس این انقلاب همه زنان می بایست به عقد رجوی درآیند و لذا بر شوهران خود حرام می شوند. نگاه سازمان به خانواده چیزی نبود جز منافع شخصی و تشکیلاتی رهبری فرقه و در این راستا هیچ توجهی به حقوق اعضا به خصوص زنان و کودکان نمی شد. تجاوز جنسی به زنان، عقیم سازی اجباری زنان، جداکردن کودکان از خانواده و تربیت آن ها در راستای اهداف تروریستی تنها گوشه ای از جنایات و ظلم رجوی است.
یکی دیگر از نشانه های افراد تیپ حکمران، کنارزدن افراد قوی تر و ایجاد رابطه با افراد ضعیف تر از خود است. اعطای مسئولیت های بیشتر به زنان، گذشته از هوسرانی رجوی، از نوع شخصیت وی نشئت می گیرد. زنان هیچ گاه رقیبی برای رهبر تلقی نمی شوند؛ چرا که زنان در مقایسه با مردان روحیه استقلال طلبی کمتری دارند.
۴- اصل خودآگاهی: از نظر آدلر آدمی خودآگاه است. به این معنی که متوجه اعمال خود است و با خودنگری می تواند بفهمد که چرا رفتار وی آن گونه است که هست؛ به عبارت دیگر می داند چه می کند، چرا می کند و هدف او چیست. او محکوم به جبر و تقدیر نیست.
شخصیت رجوی از خودآگاهی بهره مند است. نشانه فرد خودآگاه این است که «از کمبودها و نارسایی های خویش آگاهی دارد و از هدف هایی که دنبال می کند، مطلع است و برای کارهایی که خواهدکرد، نقشه می کشد، طرح می ریزد و به عمل می پردازد. رجوی در قرارگاه اشرف که جمع اعضای فرقه چنین می گوید:
«… کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که «اول مهران بعدا تهران؟»… دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیده ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می شود…»
او در این سخنرانی برنامه و هدف خود را اعلام کرده و این گونه خودآگاهی خویش را به نمایش می گذارد. اما این تنها آغاز ماجراست؛ زیرا از آنجا که عقده حقارت بر وجودش مستولی می شود اهداف ناهشیارانه او سبب می شود که نداند چه راه ها و گزینه هایی در مقابل اوست. به عبارت دیگر عقده حقارت میزان خودآگاهی او را کاهش داده یا به طور کلی سلب می نماید.
۵- اصل علاقه اجتماعی: یکی دیگر از اصول نظریه روانشناسی فردی، علاقه اجتماعی است. به نظر آدلر آدمی اجتماعی به دنیا می آید و به اجتماع علاقمند است و سلامت روانی و رشد شخصیت وی به مشارکت او در اجتماع بستگی دارد. این اصل از اصول مهم در تعیین و سنجش سلامت روانی افراد است و نقش تعیین کننده ای در شخصیت سازی فرد دارد.
همان طور که گفته شد انسان برای غلبه بر احساس حقارت و دستیابی به برتری، اسلوب زندگی خاص خود را بر می گزیند و با خودآگاهی و برنامه ریزی در مسیر آن گام بر می دارد. مسلم است که همه این فرآیندها بدون جامعه معنا نخواهدداشت. میزان علاقه اجتماعی در شخصیت رجوی به اندازه ای نیست که سلامت روانی وی را تایید کند. او برای رسیدن به اهداف خود مصلحت اجتماعی را زیر پا می نهد؛ بدین نحو که فاز تروریسم و خشونت طلبی را بر می گزیند.
در این رهگذر وی به وجود ارزشمند دانشمندان، فضلا و مردمان متدین برای اداره جامعه هیچ توجهی نکرده و موجبات ترور آن ها را فراهم می کند. با توجه به اینکه شخصیت رجوی از نوع تیپ حکمران است، وی فاقد علاقه اجتماعی است و مجموعه رفتارهای خودخواهانه او نشان دهنده این است که وی هیچ گونه علاقه اجتماعی ندارد.
۶- اصل غایت نگری: آدلر معتقد است رفتارهای افراد را هدف ها صورت می بخشند. به نظر وی هدف گزینی بزرگ ترین و چیره ترین مرحله زندگی آدم است. غایت نگری با برتری جویی نیز رابطه مستقیم دارد؛ چرا که هدف نهایی هر انسان در هر موقعیت و مکانی کسب برتری است. انتخاب هدف از سوی یک فرد در جهت برتری جویی او پاسخی است به احساس حقارتش که این هدف درست در نقطه مقابل احساس حقارت قرار گرفته است.
آدلر بر این مسئله نیز تاکید می کند که هدف ها ممکن است واقعی باشند یا خیالی واهی، یعنی کمال مطلوبی باشند، وصول شدنی یا وصل نشدنی. بر این اساس شخصیت بهنجار می تواند خود را از زیر تاثیر هدف های خیالی و موهوم برهاند و با واقعیت رو به رو شود. این کاری است که اشخاص بهنجار به آسانی انجام می دهند؛ ولی از عهده نابهنجاران خارج است.
وجود اصل غایت نگری در شخصیت رجوی بارز است. وی به دنبال قدرت طلبی و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین برتری و کمال خود را در تصاحب قدرت می داند. وی حتی بعد از قیام مسلحانه خرداد ۱۳۶۰ و انفجارها و ترورهای پی در پی این فرقه که منجر به فرار وی از ایران می شود باز هم امید رسیدن به برتری را از دست نداد؛ اما تلاش رجوی برای رسیدن به هدف رنگ و بویی از واقعیت ندارد و آمیخته با خیال و توهم محض است. به برخی از این توهمات در اصل برتری جویی اشاره کردیم.
تحلیل و ارزیابی
پس از بررسی اصول نظریه روانشناسی آدلر در شخصیت رجوی، نشانه های بارز آن که جبران افراطی نامیده می شود، قابل تشخیص است. تلاش در پی برتری و کوشش برای غلبه بر احساس های حقارت یا به جبران موفقیت آمیز یا به جبران افراطی یا به ابتلای بیماری منتهی خواهدشد. جبران افراطی سعی بیش از حد و اغراق آمیز برای غلبه کردن بر احساس حقارت از طریق برتری جستن بر دیگران تعریف شده است. شیوه جبران افراطی که رجوی برای غلبه بر احساس حقارت خویش برگزیده است: نفاق انگیزی، دروغ گویی و خیانت.
دروغ گویی: یکی از جبران های افراطی عقده حقارت، دروغ گویی و فریب کاری است. در همین ارتباط حسن پیران از اعضای جداشده از مجاهدین می گوید: «مسعود رجوی کنار درهای بهشت ایستاده است و پیروانش را به سوی بهشت رهنمون می کند. ضامن و حامی وی در برابر خدا، حضرت علی است که هر شب به خواب او می آید و دستورات و خطوط کلی را به وی می دهد. همه این دروغ های احمقانه و پوچ روزانه در نشست ها و گردهمایی های مختلف به ما گفته می شد تا ما را به این باور برسانند که مسعود رجوی نماینده امام زمان یا خود امام زمان است…»
رجوی به اعضای دربند در پادگان اشرف گفته بود که خانواده های شما توسط جمهوری اسلامی اعدام شده اند؛ اما وقتی خانواده ها به عراق مراجعه کردند و فرزندانشان را از پشت حصارهای اشرف صدا می زدند، پرده از این دروغ وی نیز برداشته شد.
خیانت: رجوی در اوج ستم صدام حسین به ملت ایران، تاسیس ارتش آزادی بخش ملی را به عنوان بخشی از ارتش عراق اعلام نمود و به قتل و کشتار همان خلقی پرداخت که روزگاری با نام آنان سوگند یاد می کرد. وی به عقد اخوت با صدام حسین نیز وفادار نماند و به محض اینکه صدام را در آستانه سرنگونی دید خودش را به آمریکایی ها فروخت و به مهره دست آن ها تبدیل شد.
نفاق انگیزی: مهم ترین شیوه جبران افراطی رجوی نفاق انگیزی است. سراسر فعالیت های مجاهدین حکایت نفاق انگیزی شخصیت رجوی است. ورود سازمان به فاز نفاق در سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ریشه دارد. هم زمان با تغییر ابدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم، سازمان به این نتیجه می رسد که اگر بخواهد جایگاه خود را در بین مردم و روحانیت حفظ کند، باید رویه ای منافقانه را در پیش بگیرد؛ یعنی کسانی که مارکسیست شده اند می آیند و تمایلات مذهبی از خودشان بروز می دهند.
در بحبوبه جنگ تحمیلی عراق نیز سازمان به نیروهای زندانی خود دستور می دهد که با توبه ای ظاهری مقدمات رهایی خود از زندان را فراهم سازند تا در گام بعدی بتوانند به نیروگاه اشرف بپیوندند. در ترور شخصیت های انقلابی نظام هم نیروهای نفوذی سازمان با چهره ای منافقانه وارد صفوف این عزیزان شدند و از اعتماد آنان نهایت سوءاستفاده را بردند.
با همه این احوال امام راحل (ره) به رجوی و هم کیشانش فرصت هایی را عطا کردند تا به آغوش نظام برگردند و سرمایه و نیروی انسانی خود را صرف نظام و انقلاب اسلامی کنند. اما گوش رجویِ تشنه قدرت به این چیزها بدهکار نبود. سرانجام با اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ سازمان مجاهدین خلق را با لفظ «منافقین» مورد خطاب قرار می دهند.
نتیجه گیری
مسعود رجوی یکی از شخصیت های منفور در ایران است. چنان که با شنیدن نام وی، دروغ گویی ها، نفاق انگیزی ها و خیانت های وی برای رسیدن به قدرت و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به ذهن متبادر می شود. در این تحقیق که به بررسی شخصیت رجوی براساس نظریه روانشناسی فردی آلفرد آدلر پرداخته شده، شخصیت وی را در زمره شخصیت های مبتلا به عقده حقارت ارزیابی گردیده و واکنش های این شخصیت طبق اصول این نظریه بررسی شده است.
• براساس اصل حقارت، جایگاه شخصیت رجوی در اجتماعی که در آن زندگی می کند و نارضایتی او از حاکمیت اسلام، احساس طبیعی حقارت را در وی به عقده حقارت مبدل ساخته است؛
• براساس اصل برتری جویی هدف رجوی به دست گرفتن قدرت و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران است؛
• بررسی شخصیت رجوی با توجه به اصل اسلوب زندگی، تیپ حکمران را نوع سبک زندگی متناسب با این شخصیت ارزیابی نمود؛
• براساس اصل خودآگاهی، عقده حقارت از میزان خودآگاهی رجوی کاسته و موجب می شود برای رسیدن به اهدافش راه هایی را برگزیند که به شکست منتهی می شود؛
• براساس اصل علاقه اجتماعی، نبودِ علاقه اجتماعی در شخصیت رجوی به اثبات رسید؛ زیرا او در همه اهدافش به دنبال خودخواهی است و به مصلحت اجتماع هیچ توجهی ندارد؛
• براساس اصل غایت نگری، رجوی به دلیل عقده حقارت، برتری طلبی و اثبات برتری خود بر همگان را هدف غایی خویش قرار داده است؛
• جبران افراطی که از نتایج طبیعی عقده حقارت است، به صورت نفاق انگیزی، دروغ گویی و خیانت در شخصیت رجوی نمایان شده است.
منابع:
– آدلر، آلفرد، روانشناسی فردی، ترجمه: حسن زمانی شرفشاهی، تهران: پیشگام، ۱۳۶۱٫
– برزگر، ابراهیم، «نظریه آدلر و روانشناسی سیاسی آقامحمدخان قاجار»، پژوهش نامه علوم سیاسی، ش۴، ۱۳۸۸٫
– رایکمن، ریچارد. ام.، «نظریه های شخصیت»، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران: ارسباران، ۱۳۸۷٫
– سیاسی، علی اکبر، نظریه های شخصیت یا مکاتب روان شناس، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۹٫
– شولتز، دوان و شولتز، سیدنیالن، نظریه شخصیت، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران: سازمان چاپ دانشگاه آزاد اسلامی.
– فتحی آشتیانی، علی، مقدمه ای بر روانشناسی سیاسی، تهران، بعثت، ۱۳۸۲٫
– فیست، جیس، نظریه های شخصیت، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران: روان، ۱۳۸۴٫
– کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، تهران: ویرایش، ۱۳۸۹٫
– هجل، لاری.ای، زیگلر، دانیل. جی، نظریه های شخصیت: مفروضه های اساسی، پژوهش و کاربرد، ترجمه علی عسگری، ساوه: دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۷۹٫
تحلیل و بررسی از: مریم فیله کش
انتهای پیام