خوشـا به تربت پاک تـو سجـده بردن ما
تـویی که نـام تــو در صـدر ســربلندان است
سـلام ای حضـرت عـاشـق!
که سلامتِ همه چشم های پر از تغزل در غروب های پنجره های بسته، از آنِ نگاه توست!
ســلام ای حضـرت نــور!
که سلامت همه لبخندهای پر از شکوفه انار، در پایین لب های تشنه، به عطوفت توختم می شود!
ســـلام ای حضـرت مهـربانی!
که سلامت همه دست های پر از جوانه های گندم، در فصل آشیان سازی گنجشک های بی خانمان، از سخاوت تو ریشه می گیرد.
ســــلام ای حضـرت اشـک!
که سلامت همه نگاه های پر از آفتاب، در بارانی ترین سحرگاه های دشت، به عطشناکی تو می رسد.
ســـــلام ای حضـرت شِفـا!
که سلامت همه دل های پر از عطر بهار نارنج، در بعد از ظهرهای تبدار کویر، بوی تُربت تورا می دهد.
و ســـــلام ای حضـرت خـون خـــدا!
سلام بر تو که گلویت، بوسه گاه پیامبر(ص) بود.
ای خلاصه فـاطمه(س) و علـی(ع)!
فردا، خانه علی(ع)، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد.
یـا حضـرت حسیــن(ع)!
لبخند بزن، تا خدا به یمن آمدن تو، اهالی روزگار را امان دهد!
بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم..
سلمان فارسی می گوید:دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود:
تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی،تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی،تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت های خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان،قائم ایشان (امام زمان عج) می باشد. (مقتل خوارزمی ج ۱ ص ۱۴۶)
عالی ترین،صمیمی ترین و گویاترین رابطه ی معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله ی رسول گرامی اسلام (ص) خواند که فرمود:
حسین از من و من از حسینم. (سنن ترمذی ج ۵ ص ۳۲۴)
بخارى و ابن اثیر روایت کرده اند که وقتى سر امام حسین علیه السّلام را نزد عبیدالله بن زیاد آوردند سر مطهر را در طشتى قرار داد، و با شمشیر یا چوب دستى خود بر آن چشم و بینى نازنین مى زد، و مى گفت روئى به این زیبائى ندیده ام. انس بن مالک گفت: آگاه باش که او شبیه ترین ایشان (یعنى اهل بیت) به پیغمبر خدا صلى اللّه علیه و آله بود.(صحیح بخارى، ج ۲، ص ۱۸۸)
گروه بسیارى از محدثین نامدار اهل سنت از پیغمبر صلى اللّه علیه وآله روایت کرده اند که فرمود: «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ ؛ حسن و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشتند».
متن اکثر احادیث این است که «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ» و ترجمه متن بعضى دیگر این است که فرمود: فرشته اى از آسمان که مرا زیارت نکرده بود از خدا براى زیارت من اذن خواست، پس به من خبر داد و مژده داد که دخترم فاطمه، سیده زنان امت من است و اینکه حسن و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشتند.
امام حسین (ع) میفرماید: «هنگامی نزد رسول خدا (ص) رفتم که ابی بن کعب نزد آن حضرت بود. رسول خدا (ص) به من فرمود: «مرحبا بک یا اباعبدالله یا زین السماوات و الارض ؛ خوشآمدی ای اباعبدالله! ای زینت آسمانها و زمین!»
ابی گفت: «ای رسول خدا! چگونه فرد دیگری غیر از شما، زیور آسمانها و زمین است؟»
فرمود: «سوگند به خدایی که مرا به حق، به پیامبری برانگیخت! حسین بن علی در آسمانها بزرگوارتر است تا در زمین. سمت راست عرش خدای عزوجل نوشته است: «مصباح هدی و سفینه نجاه… (حسین) چراغ هدایت و کشتی نجات است. امام خیر، برکت، عزت، فخر، دانش و ذخیره است.» ( کمال الدین، صدوق، ج ۱، ص ۲۶۹ – ۲۶۴)
«روزی امام حسین علیه السلام به ملاقات بیماری بدهکار به نام اسامه بن زید رفت . او در بستر بیماری آه و زاری می کرد و مکرر می گفت: ای وای از دست غم و اندوه! حضرت از او پرسید: چه اندوهی داری؟ اسامه گفت: بدهکارم و غم و غصه شصت هزار درهم قرض، تمام وجودم را فرا گرفته است . امام حسین علیه السلام فرمود: ناراحت نباش! من بدهی های تو را پرداخت می کنم . اسامه گفت: می ترسم قبل از پرداخت بدهی هایم بمیرم . حضرت فرمود: من تمام بدهی هایت را قبل از مرگ تو می پردازم .
حضرت اباعبدالله علیه السلام همچنان که وعده داده بود قبل از مرگ اسامه تمام قرض های وی را پرداخت .» (مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۲۱)
در نقل هاى تاریخى آمده است که وقتى معلم یکى از فرزندانش به او سوره حمد را آموخت، هزار دینار جایزه به معلم داد و به او خلعت و لباس بخشید و دهانش را پر از گوهر ساخت. وقتى بعضى سبب این همه بخشش را پرسیدند، فرمود: این ها کجا برابر چیزى است که او به فرزندم داده است؟ (یعنى آموزش قرآن و سوره حمد)
آن حضرت در ارزش گذارى به تعلیم و تربیت و تشویق معلم و مربى فرزندان خویش و ارج نهادن به جایگاه تعلیم و تربیت نیز، الگوى ماست و باید از او بیاموزیم که به بُعد فرهنگى و تربیتى کودکان مان بها بدهیم و در این زمینه، وقت و پول هزینه کنیم.
حسین بن على (ع) بنده ذاکر خدا بود، پیوسته حمد و ثناى الهى بر زبانش و سپاس نعمت ها در قلبش. و در راحت و رنج و پنهان و آشکار یاد خدا آرام بخش جانش بود و بر او تکیه داشت و هیچ صحنه تلخ و غمبارى نبود، جز آن که داروى”یاد خدا” آرامش مى کرد.
تنها در صبح عاشورا نبود که با گفتن”اللهم انت ثقتى فى کل کرب”، به یاد خدا بودن را ابراز مى کرد و تنها در حملات حماسى روز عاشورایش نبود که با تکرار جمله”لاحول ولا قوه الا بالله”؛ ارتباط قلبى خود را با معبود، بر زبان مىآورد، بلکه همواره گویاى”الله اکبر” بود و ذکر”الحمدلله على کل حال” و یاد خدا ورد زبانش بود. (موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص ۴۱۴)
انس می گوید: خدمت امام حسین(ع) بودم، کنیزکی وارد شد و دسته گلی به آن حضرت هدیه کرد، امام(ع) فرمود: تو در راه خدا آزادی .
عرض کردم : او برای شما دسته گلی آورد که ارزش چندانی ندارد و شما او را آزاد می کنید؟ فرمود:
خدا این گونه به ما ادب آموخته است، او در قرآن فرموده است:” و إذا حُییتُم بِتَحِیه فَحَیوا بِأَحسَن مِنها أو رُدُّوها.” ( نساء/۸۶)
” هر گاه کسی به شما درودی فرستد یا احسانی کند شما هم سلام یا احسان او را همانگونه و یا بهتر از آن پاسخ دهید” وبهتر از احسان او آزاد ساختن او بود.( کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۱)
پایگاه خبری تحلیلی فراق