مطلبی اخیرا در سایتهای فرقۀ رجوی خواندم که روی آن تبلیغات گسترده ای کردند و آن حضور و سخنرانی مریم قجر عضدانلو در مجلس ملی فرانسه بود. واقعا وقتی متن سخنرانی این رئیس جدید فرقه رجوی را که بعد از مرحوم شدن شوهر سابقش به این سمت رسیده خواندم از حیوانات انسان نما که هیچ شرف و انسانیتی ندارند به شدت بیزار شدم چرا که آنان برای رسیدن به اندک قدرتی دست به هر کارسخیف و دروغی می زنند.
البته بهتر است دروغ ها و نیرنگ های مریم قجر و ماهیت کثیف او را که فکر کنم تمام جداشدگان هر یک به نحوی آن را برملا کرده اند بازگو کنم تا این کلاه بردار سیاسی نتواند بیش از این دست به فریبکاری زده و از آب گل الود امروز جنبش و اپوزیسیون ایران که نتیجۀ کارها و سیاستهای همسر گور به گور شدۀ این خانم می باشد ماهی بگیرد.
مریم قجر در سخنرانی یادشده اش گفته است: «مقاومت ایران [منظورش خودش است] موفق به انتقال تمامی نفرات به اروپا و آلبانی شده». او در این رابطه از یک کمیتۀ پارلمانی که خودش طراح و سازندۀ آن است تشکر و قدردانی هم می کند و می گوید که حل مسئلۀ استقرار این نفرات به لحاظ مالی برایش بسیار سنگین و پرهزینه بوده است به خصوص درمان مجروحان!.
حال ببینیم واقعیت چیست؟
در زمانی که ما در پادگان بد نام اشرف بودیم بعداز سرنگونی صدام یعنی از سال ۲۰۰۳ اگر اشتباه نکنم تا ۲۰۰۶ بارها و بارها مقامات و فرماندهان نظامی آمریکا در عراق به مسئولین همین فرقه در پادگان اشرف مرتب می گفتند که بیایید تا ما در عراق حضور داریم از اینجا بروید و دولت آمریکا تمام کمک ها را برای خروج امن شما از عراق تامین می کند. حتی یک بار که خودم شاهد بودم یکی از فرماندهان نیروهای امریکایی در عراق به قرارگاه اشرف آمد و در سالن یو (U) که در وسط قرارگاه اشرف واقع بود همراه با افسرانش با مسئولین فرقۀ رجوی ملاقات کردند و به آنان گفتند که امریکا امنیت عراق را به دولت جدید عراق تحویل می دهد و ما هم از عراق خارج می شویم لذا تنها راه جلوی شما این است که تمام وسایل و امکاناتتان را به فروش برسانید و با تمام نیروهایتان به اروپا یا هر جا که توان آن را دارید بروید. این را زهره اخیانی مسئول اول سازمان که در آن نشست حضور داشت بعد از بیرون آمدنش به ما که برای پذیرایی آنجا رفته بودیم تعریف کرد. او گفت: «امریکاییها به ما می گویند که از عراق بروید ولی نمی دانند که آنچه را رهبری ما در خشت خام می بیند آنها در آینه هم نمی بینند»! وگفت ما به دستور مسعود به آنها جواب رد دادیم.
بعداز این در تمام مقرها نشست گذاشتند و پیام مسعود رجوی را برای ما خواندند که در آن گفت: «اگر کوهها بجنبند اشرف از جایش تکان نخواهد خورد و چو اشرف نباشد تن من مباد»!!.
بعد از آن در تمام این دوره که به راحتی می توانستند همۀ افراد را از عراق خارج کنند تمام وکلا و لابیها و قدرت مالی خودشان را با تبلیغات انبوه روزمره در عراق و مطبوعات آن با جعل انواع بیانیه ها و گروهها از زبان عراقیها مبنی بر حمایت از باقی ماندن مجاهدین در عراق را برای نگهداشتن افراد در عراق بسیج کردند و در داخل تشکیلات نیز هر روز شعار سرنگونی به زودی و «امسال»! را به امید حملۀ آمریکا به ایران و مسلح کردن آنان سر می دادند و امروز نیز که از عراق به طور کامل بیرون رفته اند باز مریم رجوی با شیادی و فریبکاری تمام می گوید که بعد از مرگ رفسنجانی جمهوری اسلامی به سرنگونی نزدیکتر شده است!!
این حرف را درست اگر اشتباه نکنم در سال ۹۱ میلادی از همین مریم قجر شنیدم و بارها و بارها و هر سال به مناسبتهای مختلف چه خودش و چه شوهر مرحومش این را بیان می کردند و می گفتند امسال سال سرنگونی است حالا باز بعد از دقیقا ۲۶ سال می گوید به سرنگونی نزدیک شدیم!! که هدفی جز جلوگیری از فروپاشی فرقه اش ندارد.
حال یک مورد از نشست همین مریم جادوگر و شیاد سیاسی با ما بگویم که در سال ۷۶ برابر با ۱۹۹۷ میلادی یک نشست در رابطه با مسائل به اصطلاح «انقلاب مریم» (طلاق های اجباری و قطع رابطه با خانواده و عدم فکر کردن به ازدواج و رابطۀ جنسی وووو…) که خود مریم قجر گردانندۀ آن بود برگزار شد. در این نشست تعدادی هم از دختران و زنان حضور داشتند. مریم قجر خطاب به همۀ ما گفت: «شماها انقلاب نکرده اید و به همین علت سرنگونی پشت شما ها گیر کرده است و اگر انقلاب کنید همین امسال رژیم را سرنگون می کنیم»!.
در این هنگام یکی از آن دختران پشت میکروفون رفت و گفت: خواهر مریم! من یک سؤال و تناقض دارم. مریم رجوی که مسئول مستقیم نشست بود گفت: بگو. آن دختر گفت: «من و امثال من در سودای تحقق آزادی عقیده و بیان و دموکراسی به معنی واقعی کلمه به اینجا آمده ایم ولی متأسفانه بطور واقعی اینجا صدها بار بسته تر و غیر دموکراتیک تر از جمهوری اسلامی است چون هر کس حرفی برخلاف حرفهای شما حتی به صورت سؤال مطرح می کند می گویند از خط خارج شده ای و به آدم مشکوک می شوند! شما می گویید طلاق دادن و فکر نکردن به پدر و مادر سرنگونی جمهوری اسلامی را جلو می اندازد، من اصلا نمی فهمم در حالیکه دیگر عملیات چندانی بویژه عملیاتی که همه یا اکثر ما در آن شرکت کنیم نداریم این چه ضرورتی دارد؟ من این را واقعی نمی دانم و…». آن دختر حرفهایش را در میان همهمه ها و فریادهای ضد او از سوی نوچه های دو آتشه و فالانژهای رجوی می زد ولی هر طور شد حرفهایش را سریع و بلند زد و توانست به گوش افراد نشست برساند. هنوز حرفهایش تمام نشده بود که چماقداران و فالانژهای رجوی به وی حمله کرده و او را با فحش و ناسزا از نشست بیرون کردند و فریاد می زدند که: خواهر! این نفوذی وزارت اطلاعات است!!… بعدها حتی یک بار هم این دختر را ندیدم و نمی دانم اسم و فامیلش چه بود ولی این شهامت و جرأت او پوچی شعر و شعارهای آزادی و دموکراسی زوج رجوی و این را که آنها هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند برای من و دیگر افراد تشکیلات بیش از پیش روشن و ثابت کرد تا اینکه با مشاهدۀ موارد بیشتر و بیشتری از این سرکوب و خفقان و اعمال فشار و محدودیت بر بیان و حتی فکر کردن ما توسط سران فرقه من و بسیاری از این فرقه جدا شدیم تا ماهیت ضد آزادی آن را افشا کنیم و چنین کرده و می کنیم و در این راستا بارها توسط شخص رجوی به اعدام و ترور هم حتی در خیابانهای اروپا محکوم شده ایم.
غفور فتاحیان عضو قدیمی جدا شدۀ فرقه رجوی
انتهای پیام