به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فراق، قادر رحمانی در گفت و گو با نیم نگاه اظهار داشت: بله مسعود همیشه در اوضاع بحرانی غیبش زده است تا به اصطلاح صدای تیری شنیده و به گوشش رسیده مخفی شده و مدتها بعد از مخفیگاهش شروع کرده است به پیام دادن!! که آی فلان است و بیسار و باز دوباره پیداش شده است آن هم در دنیای مجازی و نه حقیقی؟ بیاد حرف خودش (مسعود رجوی) افتادم که در نشست جمعی در دهه ۷۰ شمسی وقتی اوجالان را گرفتند ، گفت : اوجالان نباید این کار را می کرد
وی گفت که اوجالان نبایستی به اروپا می رفت و باید کنار نیروهایش می ماند بعد از دستگیری اش بود. بعدها رجوی دقیقا همان کاری را کرد که خودش آن را زیر سوال می برد. به نظر من کسی که مبارزه مسلحانه را نفی می کند حتما دلش هوای پاریس و اروپا را کرده است و اینکه دوست دارد پیش خانمش باشد. ولی جالب اینجاست که مسعود رجوی ادعا دارد همچنان مبارزه مسلحانه را قبول دارد و هیچوقت آن را زیر سوال نبرده است.
رحمانی تصریح کرد:مسعود دوست داشت پیش مریم در پاریس باشد او دقیقا این ریل را می رود و سعی دارد در امنیت کامل باشد و حتی سر سوزنی ریسک نکند اگر همه را نیز فدای خودش بکند ترسی ندارد. رجوی ماهرانه آنهایی که در اشرف بودند حتی شکنجه گران سازمان و آنهایی که خیلی به او وفادار بودند را نیز قربانی کرد تا خودش جان بدر ببرد. به همین خاطر است که معتقدم مسعود رجوی بیمار روانی بود.
عضو جدا شده فرقه رجوی گفت: آقا اگر تو واقعا می خواهی مبارزه مسلحانه را نفی کنی پس چرا این همه از نفراتت را به کشتن دادی در عراق؟ در حالی که هیچکس نمی دانست خودت کجا مخفی شدی؟ چرا در نشست جمعی میگفتی عبدالله اوجالان هزاران نفر را به خاطر خودش به کشتن داد و برخی از آنها خودسوزی کردند؟
رحمانی افزود:خب کسی باید از رجوی بپرسد تو چکار کردی؟ تو پشت صحنه اعلام میکنی که ما از سال ۲۰۰۱ میلادی تا الان عملیات مسلحانه نداشتیم داری کُدش را هم میدهی. پس چرا نفرات را در عراق بزور در اسارتت نگاه داشتی و به کشتن دادی؟ این اختلال روانی نیست؟ بیماری نیست؟ نه اینکه فکر کنید چون به ایران برگشتم و یک جداشده هستم حالا این سوالات را مطرح می کنم و رجوی را به زیر تیغ بردم بلکه به این خاطر این مسائل را طرح می کنم که ۱۷ سال از عمرم بر فناست.
این عضو جدا شده از فرقه رجوی اضافه کرد: وعده های توخالی رجوی باعث شد ما فریب بخوریم و بهترین سرمایه عمرمان یعنی جوانی مان را فدای رجوی کنیم یعنی زندگی مان بر باد رفته است برای هیچ و پوچ. چه من باشم چه خانم مرضیه قرصی یا مهران کریمدادی یا سعید باقری و یا منصور تنهایی ، هر کدام از ما به نوعی زندگی مان را باختیم و رجوی مقصر است که سالها ما را در مقرهایش در عراق به اسارت کشید ذهن ما را شستشوی مغزی داد باعث شد ما سالها از دنیای بیرون از تشکیلات بی خبر باشیم حتی از خانواده هایمان هیچگونه خبری نداشته باشیم و این فاجعه است.
وی گفت: ببینید اگر من در این ۱۷ سال در مناسبات سازمان مجاهدین نبودم و یک مقداری از آن بیرحمی ها و دل سنگی های سازمانی را با خود حمل نمی کردم و همین حرفها را مثلا خانم مرضیه قرصی یا منصور تنهایی به من می گفت واقعا گریه ام می گرفت و شوکه می شدم که چرا به این راحتی با زندگی آدمها بازی می کنند و نابودش می کنند؟ چرا باید چنین سرنوشتی را مسعود رجوی و سران مجاهدین برای آدمهای بیگناه رقم بزنند؟ و چرا این بلا را بر سر این انسانها آوردند؟ واقعا چرا؟ این حرفها را می زنم فقط به خاطر اینکه عمرم بر باد رفته است از خودم حرف می زنم اینکه یک بازنده هستم و مسعود رجوی باعث شد یک بازنده بیچاره باشم.
آرش رضایی، مسوول سایت نیم نگاه گفت: خب قادر جان من که یک جدا شده هستم می توانم احساست را درک کنم و حرفهایت را ، شوخی نیست ۱۷ سال از بهترین سال های زندگی را در یک تشکیلات بسته و بدون ارتباط با خانواده و دنیای آزاد در بیابان های عراق بگذرانی آن هم تحت شسشتوی مغزی و فشار روانی مداوم ، طی ۱۷ سال از عشق ورزیدن محروم شوی از تامین نیازهای عاطفی از دوست داشتن و دوست داشته شدن از یک زندگی طبیعی ، چه وضعیتی پیش میاد واقعا؟ تصورش حتی سخت است؟ غیر قابل باور؟