نعش کشی سعودیها ؟!
فراق: مسعود رجوی وقتی مرد که سازمانی مبارز را که زمانی آمال و آرزوی نیروهای مبارز مذهبی در پیش از پیروزی انقلاب بود را تبدیل به حیاط خلوت خود به عنوان کانونی برای کسب قدرت و امیال شخصی کرد.
سازمان را به منجلاب جاسوسی برای دشمن کشاند و چه جوانانی را که بد بخت نکرد و چه خانواده هائی را که از هم نپاشاند، اما آنچه تعجب برانگیز است برآورد نا معقول و ناصحیح دو طرف سعودی و مسئولین سازمان رجوی از میزان نفوذ و محبوبیتشان نزد مردم ایران است که اینچنین روابط پنهانی خود را اشکار و ماه عسل آغاز می کنند.
استفاده ابزاری صدام از سازمان بس نبود که این بار سعودی ها شیره جان آنها را بمکند؟!
سیر قهقرائی این سازمان از پناه بردن به عراق در زمان جنگ و الان نزدیک شدن به رژیمی که برای زمین گیر کردن ایران به هر آب و آتشی میزند، به سان نعش رو زمین مانده ای میماند که کسی رغبت نمی کند آن را به داخل قبر حمل کند!
سازمان مجاهدین خلق یا آنچه که در رسانهها و نزد افکار عمومی به سازمان منافقین شناخته میشود، قبل از پیروزی انقلاب و از سال ۱۳۴۹ ارتباط نزدیک و تنگاتنگی را با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) آغاز کرد و طبیعی بود در آن زمان تمام آمال و آرزوی انقلابیون، پیروزی فلسطینیانی که در سرزمینهای تحت اشغال رژیم صهیونیستی مبارزه میکردند، خلاصه شده بود.
این سازمان نیز بااستفاده ازتجربیات مبارزاتی مخصوصاً مبارزات مسلحانه هم به دلیل مسائل ایدئولوژیک یعنی قضیه فلسطین و هم نزدیکی سرزمینی وامکان ارتباط وسایر تعلقات دیگراسلامی با ساف ارتباط نزدیک وتنگاتنگی داشت و از امکانات آموزشی، مبارزاتی و سازماندهی استفاده کند، این روند ادامه پیدا کرد البته بعد از بازداشتهایی که در کادر اولیه آن سازمان توسط رژیم پهلوی صورت گرفت، اینها تلاش کردند از امکانات دیگر ساف حتی ارتباطات با سایر جنبشهای مبارز و مسلحانه استفاده کنند.
در ابتدای پیروزی انقلاب همین روند و ارتباطات نزدیک طی شد و بعضاً شاهد بودیم که برخی اعضای ساف یک سمپاتی و علاقه ویژه و یا حتی ارتباط ویژه با رهبران سازمان برقرار کرده بودند. در دوران بعد از شروع جنگ تحمیلی طبیعتا مقداری به دلیل رفتن کادرها و اعضای سازمان به عراق این مسئله هم در داخل ایران و هم عراق تاحدی متفاوت شد. البته برخی عناصر ساف همچنان ارتباطاتی با این سازمان داشتند اما نمیتوان گفت که آیا موضع ساف ارتباط دائم و تنگاتنگی بوده است یا خیر. بررسی این مسئله نیاز به یک سری اخبار محرمانه دارد. البته خود مسئولان ساف به صورت رسمی هیچ مسئلهای را اعلام نمیکردند که مثلا آیا این سازمان را به رسمیت میشناسند یا خیر. این مسائل، خلاصهای از تحرکات کنونی سازمان آزادی بخش فلسطین و مسئولان کنونی سازمان منافقین یا همان رهبریت آن و مریم رجوی است.
ولی در این دوره کنونی و تحولات اخیر یعنی دیدار محمود عباس و مریم رجوی باید جدای از ارتباط سازمان منافقین با نیروهای منطقهای مورد ارزیابی قرار گیرد. در دوره فعلی به نظر میآید سعودیها در راستای مقابله با سیاست جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ایران و همچنین به انزوا بردن آن از تمام توان و امکانات مادی و معنوی خودشان بهره گرفتهاند و دست به هر کاری میزنند تا به نوعی جمهوری اسلامی را به انفعال بکشانند. مهمتر از آن، سعودیها خواهان آن هستند با انجام برخی تحرکات، ایران را به انجام یک عکس العمل نامعقول وادارند.
یکی از این تحرکات سرمایه گذاری روی سازمان منافقین است که این مسئله با حضور ترکی فیصل، رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان در گردهمایی سال جاری جنبش ملی مقاومت که در پاریس انجام گرفت، علنی شد. ولی به عقیده من توافقات این گروه و مسئولین سازمان اطلاعات عربستان بیش از این مقوله است. البته طرح موضوع فوت مسعود رجوی توسط ترکی فیصل تاحدودی به روابط پیشین و ارتباط نزدیک این سازمان و عربستان دامن زد. البته به تلقی من، مسعود رجوی زمانی فوت کرد که یکی از سازمانهای مبارز را که آمال و آرزوی نیروهای مبارز مذهبی در پیش از انقلاب بود را تبدیل به یک سازمان خصوصی و حیات خلوت تحرکات و تعاملات خودش کرد. مسعود رجوی این سازمان را به عنوان کانونی برای کسب قدرت خودش قرار داد. لذا آنچه که امروز با آن مواجه هستیم تحرکات عربستان سعودی است که در حقیقت به تلقی خودش میخواهد به جمهوری اسلامی نشان دهد که به پاشنههای آشیل سیاست خارجی کشور وارد شده است و مهمتر از آن ورود به حوزه امنیتی ایران است. بنابراین این موضوع که تحرکات و اقدامات سازمان منافقین تاچه حد موثر است و میتواند جمهوری اسلامی را تحت تاثیر قرار دهد، یک بحث است و این که عربستان در درجه نخست و رژیم صهیونیستی در درجه بعد بخواهند از سیاستهای اخیر ایران و بحث مراوده و ارتباطات جمهوری اسلامی با دنیای غرب و حل کردن مسائل و مشکلات در سیاست خارجی چگونه بهره برداری کنند و همچنان بحث ایران هراسی را در دنیای خارج و روابط بین الملل دنبال کنند، بحث دیگری است.
موضوع دیگری که وجود دارد بحث ارتباطات ایران با سازمان آزادی بخش فلسطین است؛ در برهه فعلی در سیاست خارجی ایران همان مشکلی که فلسطینیان با یکدیگر دارند، ایران نیز با آنها دارد. امروز در صحنه فلسطین دو عنصر تاثیرگذار وجود دارد. متاسفانه روشهایی که آمریکا و رژیم صهیونیستی در پیش گرفتهاند مبنی بر دوپارگی فلسطین و وجود یک دولت خودگردان در کرانه غربی رود اردن و تشکیلات حماس در غزه، بر تمامی مواضع و تحرکاتی که ما برای حل مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی دنبال میکنیم، تحمیل شده است. این اختلافی که میان مسئولان فلسطینی وجود دارد و رژیم صهیونیستی و آمریکا نیز متاسفانه به آن دامن میزنند باعث شده که از یک سو ارتباط رسمی ایران با نمایندگان دولت خودگردان و سفارت فلسطین در ایران قطع شود و از سوی دیگر به دلیل حضور قوی و تاثیرگذار حماس در غزه ایران ارتباطاتش با آنها را همچنان حفظ کند.
البته لازم نیست سرمایه گذاری حتما مادی باشد چراکه حمایتهای ایران از مواضع حماس در مقابل رژیم صهیونیستی یک سرمایه گذاری معنوی به شمار میرود. لذا امروز در سیاست خارجی ایران در مسئله فلسطین شاهد یک پارادوکس هستیم ولی تا به امروز ایران سعی کرده این پارادوکس را با ارتباط متناسب با ظرفیتهای هر طرف حفظ کند.
در عین حال بخش خودگردان فلسطین خیلی نسبت به این سیاست ایران خشنود نیست و علاقه مند است که تمام کانالهای رسمی و دیپلماتیک به سمت و سوی این سازمان ختم شود. بنابراین مسئولان دولت خودگردان و مخصوصا ابومازن تقریبا هر ازگاهی این نارضایتی را نسبت به ایران بروز دادهاند و چه بسا یکی از اهدافی که ابومازن در دیدار با مریم رجوی دنبال کرد، به همین بحث نارضایتی شان از سیاستهای ایران بازمیگردد. ولی دلیل آنکه این دیدارها با منافقین به این صورت علنی میشود بیشتر به سرمایه گذاریهای عربستان مربوط میشود.
در شرایط فعلی ایران باید تعاملاتش را با دنیای غرب و در صحنه روابط بین الملل تقویت کند؛ سیاستهای عربستان خیلی برای غرب و آمریکا نیز قابل پذیرش نیست. عملکرد سعودیها در ماجرای ۱۱ سپتامبر با توجه به اسنادی که اخیرا کنگره آمریکا منتشر کرد و از طرف دیگر اقدامات ریاض در سوریه و مشخصا تقویت گروهک تروریستی داعش با همراهی قطر و ترکیه و تامین نیازهای لجستیکی و تسلیحاتی آنها و همچنین اقدامات عربستان در یمن و بحرین مورد پذیرش اروپا و آمریکا نیست. اما متاسفانه باوجود این موارد، ایران تاحدودی از یارگیری در صحنه منطقهای و بین المللی غافل بوده و سرمایه گذاریهای خود را بیشتر به تفکرات غیرسیاسی و نظامی سوق داده است. تهران باید به اهمیت استفاده از اهرم مجامع بین المللی توجه بیشتری داشته باشد. در این شرایط، مسئولیتهای اصلی بر عهده ایران است اما بهره برداری آن را کشورهای دیگر میکنند.
ما باید هزینهها را با سایر کشورها چه منطقهای و فرامنطقهای بر اساس منافعی که در امنیت منطقهای کسب میکنند، تقسیم کنیم. یعنی به این صورت نباشد که ایران هزینههای مادی و معنوی را برعهده گیرد اما بهره برداری آن توسط دیگر کشورهای منطقهای و فرامنطقهای باشد. درواقع ایران باید سیاست خارجی اش را به گونهای طراحی کند که مسائل منطقه را در همکاری با کشورهای صاحب نفوذ و کشورهایی که در صحنه بین الملل دارای امکاناتی هستند، جلو ببرد.
نصرت اله تاجیک
لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=6402