مادران،
قربانیان فراموش شده
قسمت سوم
نجیبه ارشادی
شهرستان نمین استان اردبیل
خانم نجیبه ارشادی نمین مادری است که سالیان سال در انتظار فرزند خود عظیم می باشد. عظیم به امید زندگی بهتر با همسر و دو فرزندش راهی ترکیه شد و دیگر از او خبری نیامد. او همچون بسیاری دیگر در دام فرقه رجوی در ترکیه افتاد و با نیرنگ و فریب به عراق و پادگان اشرف برده شد و اسیر این فرقه جهنمی گردید. پدر در حسرت دیدار فرزند ماند و دارفانی را وداع گفت و اکنون مادر همچنان با چشمان گریان بازگشت فرزند خود را انتظار می کشد.
مادر عظیم می گوید: “می دانم، به خدا پسرم می آید، چون عظیم عاشق پدر ومادرش بود و الان هم هست. می داند که دیگر من پیر و تنها شده ام، هیچ کس را ندارم، تنها امیدم بعد از خدا فقط به عظیم است، از خدا خواستم این نفس را در آغوش عظیم از من بگیرد. ببینید، من بی گناه به این روز افتادم، خدا رجوی را لعنت کند، شب و روز رجوی را لعنت می کنم، البته فقط من نیستم، تازه فهمیدم که این بی شرم چند هزار نفر را دزدیده، به خدا آه و ناله مادرها رجوی را نابود می کند. الان سی سال است که عظیم در بین این بی شرمان منافق گرفتار است.”
اکنون عظیم ارشادی به آلبانی رفته است و مادرش زمانی که خبر انتقال او به آلبانی را شنید بسیار خوشحال شد و خدا را شکر کرد و دعا نمود تا همه فرزندان اسیر از عراق نجات یابند و به کشور دیگر بروند. خانم ارشادی با گریه می گفت: “امروز سر خاک پدرش می روم و مژدگانی رفتن عظمیش از عراق را می دهم، خدا همه کسانی که برای آزادی بچه هایمان تلاش می کنند را حفظ کند.”