سلام دوستان، طبق لغتنامه دهخدا، مالیخولیا یه بیماری عصبیه که آدمو فلج میکنه، از خوردن و آشامیدن میندازه، گاهی هم به خودکشی میکشونه. درمانش؟ استراحت کامل، مسافرت به جاهای خوش آبوهوا، دوری از آدمهای مزاحم و البته دارو زیر نظر متخصص اعصاب و روان. حالا توهم چیه؟ درک غلط از واقعیت، مثل اینکه فکر کنی دیوار داره باهات حرف میزنه، در حالی که فقط مغزت داره تو رو کنترل میکنه.

حالا بیایم سر اصل مطلب: در تشکیلات مجاهدین خلق، یه ویروس جهشیافته به نام «مالیخولیای سرنگونی» شایع است که با توهم مخلوط شده و تبدیل به یه ابرمیکرب شده! منبع این ویروس؟ دو میمون جهش یافته روانی به اسم مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو، که مانند زباله به بیرون انداخته شدن و حالا تو کمپ متوهمان در آلبانی (که بیشتر شبیه جزیره زامبیهاست) دارن رویاپردازی میکنن، البته میمون بزرگ به جهت غیرقابل کنترل شدن در گور نگه داشته میشود. اعضا هم که سالهاست تو کمپ گیر افتادن، مثل زامبیهای فیلمهای هالیوودی، چشمای گودافتاده، تکرار میکنن: «سرنگونی… سرنگونی… موش همیشه در گور……»
این بیماری مسریه! از رجوی به بقیه سرایت کرده. یکیشون فکر میکنه صدای مردم ایرانو از رادیو اشرف میشنوه که فریاد میزنن «بیا مسعود، منتظرتیم!» دیگری توهم داره که ارتش ایران داره تسلیم میشه. درمان؟ متخصصها میگه مسافرت به جاهای خوش آبوهوا. ولی اینا کجا برن؟ مکانشون که وسط بیابون آلبانیه، خوش آبوهوا نیست، فقط خوش توهمه! متخصصین میگن: «خروج از این تشکیلات، مثل ترک اعتیاده!» اما کی جرات داره بره داخل؟ رجویها خودشونو درمان نمیکنن، چون در توهمشون سرخوشن، لذت میبرن ازش! نتیجه؟ یه ارتش زامبی (مرگان متحرک) که در کهکشان توهمات خود سیر میکنند! خلاصه که برای ساکنین جزیره توهم در آلبانی، همان محل، بهترین قرنطینه طبیعی است! اما در پشت این طنز، تصویری واقعی وجود دارد: هستند انسانهایی که امروز به موجوداتی شباهت پیدا کردهاند که نه ارادهای از خود دارند و نه آیندهای در پیش رو؛ زامبیهایی تسخیر شده که تنها صدای تکرار شعارهای پوچ از دهانشان بیرون میآید. و چه سرنوشت عبرتانگیزی است که حماقتها، خود وسیلهای برای هلاکت میشود. آیا هیچ رهایی برای این مردگان متحرک متوهم وجود دارد؟
قنبرخان، فراق
انتهای پیام

































