بعضی وقتا آدم میبینه دو تا بچه شیطون توی کوچه دعواشون شده، سر یه تیله یا یه گازانبر فرسوده! هر کدوم میگن: «مال منه! مال منه!» آدم هم اول یه کم میخنده، بعد میگه: «بچه ها! بسه دیگه، برید خونه هاتون!»

این دقیقاً همون قصه منافقین و سلطنتطلباست! اینا سالهاست تو خیالات خودشون دارن سر «گازانبر شکنجه» و «حقّ حکومت کردن بر مردم» باهم گلاویز میشن! یه عده نشستن تو کافههای واشنگتن و لندن، یه عده هم تو آلبانی! هر دو مدّعی هستن که «ولی نعمت» مردمن! غافل از اینکه مردم ایران، هم به شاه و شاهبازی و هم به منافق و مزدور، سالها پیش «سیلی محکم» رو نواختن!
اینا همگی «کارتونی» هستن که تاریخ مصرفشون تموم شده. حالا هم که باهم درگیر شدن، مثل دو تا سگ هستن که دارن سر یه استخوان خیالی دعوا میکنن! استخوانی که نه گوشتی داره، نه مغزی! فقط یه مشت «اوهام و خیالات» بیریشهست.
پس بگذار این دو همدیگر را گاز بگیرند و از نوازش همدیگر لذت ببرند!
امّا بدانند: مردم غیور و بیدار ایران، راه سربلندی و استقلال را خودشان برگزیدهاند و بساط این دو متوهم خیالباف را برای همیشه برچیدند.
البته اگر خیالاتی شدند سیلیِ تاریخ از دستان پُرتوان ملت ایران باز قابل چشیدن است. امتحانش هم مجانیست!
قنبرخان
انتهای پیام

































