« اولین شب فروردین ماه سال ۱۳۶۱ بود. چند ساعتی از نماز مغرب و عشا میگذشت اما او هنوز به خانه برنگشته بود. ساعتی قبل از اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد المهدی رفته بود. همیشه بلافاصله بعد از تمام شدن نماز به خانه برمی گشت. جستجو در کوچه و خیابان ها فایده ای نداشت. او حالا آن چنان بی نشان شده بود که انگار هیچوقت نبوده است؛ هیچوقت… »
مستند «من میترا نیستم» روایتی است از زندگی دختری نوجوان و انقلابی به نام زینب کمایی که در ابتدای دهه شصت و در کوران تحرکات شوم مجاهدین ضدخلق، به دلیل فعالیت های مذهبی – سیاسی اش مورد خشم و کینه اعضای این گروه قرار می گیرد.
به گزارش فراق، این اثر به کارگردانی محسن امانی و تهیه کنندگی مقداد اموری در مدت زمان ۳۸ دقیقه مخاطب را با این شخصیت کمتر شناخته شده از تاریخ انقلاب اسلامی آشنا می کند.
این فیلم مستند که در موسسه فرهنگی و هنری آسمان هفتم تهیه و تولید شده، روایت خود را با نگاه بر مستندات ارائه شده در کتاب «راز درخت کاج» نوشته سرکار خانم معصومه رامهرمزی به پیش می برد.
«راز درخت کاج» نتیجه گفت وگو با مادر شهیده زینب کمایی است. در این کتاب مادر این شهیده برای اثبات مظلومیت دخترش در جریان ترورهای زنجیره ای مجاهدین خلق، بیماری و شرایط نامطلوب جسمی خود را از یاد برده و با انگیزه بالایی به سوالات نویسنده پاسخ می گوید.
به گزارش فراق، در بخشی از این کتاب آمده است: اولین شب فروردین ماه ۱۳۶۱ نگران و بی قرا در خانه راه می رفتم چند ساعتی از وقت نماز مغرب و عشاء می گذشت اما هنوز خبری از زینب نبود، زینب ساعتی قبل از اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد خیابان فرودوسی رفته بود او معمولا نمازهایش را به جماعت در مسجد می خواند و همیشه بلافاصله بعد از تمام شدن نمار به خانه برمی گشت آن شب وقتی متوجه تاخیر زینب شدم پیش خودم فکر کردم شاید سخنرانی یا ختم قرآن به مناسبت اولین روز سال نو در مسجد برگزار شده و به همین دلیل زینب در مسجد در مسجد مانده است با گذشت چند ساعت نگران شدم و به مسجد رفتم اما هیچکس در مسجد نبود نماز تمام شده بود و همه نمازگزارها رفته بودند….
شهید ۱۴ ساله زینب (میترا) کمایی در سال ۱۳۴۶ در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.
خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می کردند؛ زینب در سال ۱۳۵۹ به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پایۀ سوم راهنمایی را گذراند.
زینب با آن که در «شاهین شهر» غریب بود اما فعالیتهای مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت های متعدد فرهنگی، برنامه های خودسازی را نیز لحظه ای فراموش نمیکرد. نمودار برنامۀ خودسازی یک هفته ای این دانش آموز، مؤید این مطلب است.
فعالیت های مذهبی زینب، مورد غضب فرقه رجوی قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند ماه سال ۱۳۶۰ هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.
پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون ۳۶۰ شهید عملیات «فتح المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
انتهای پیام