• امروز : دوشنبه - ۱۷ شهریور - ۱۴۰۴
  • برابر با : Monday - 8 September - 2025

نمایش رومئو و ژولیت ایدزی در قرن بیست و یکم

  • کد خبر : 53194
  • ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۶

گروه تئاتر مجاهدین خلق دیروز در بروکسل نمایشی را روی صحنه برد که حتی «ویلیام شکسپیر» هم جرات نوشتنش را نداشت: «رومئو و ژولیت در قرن بیست و یکم؛ با ایدز اشتراکی!»

rajavi 63

پرده اول:

در این نمایش، «رومئو»ی ما—ببخشید، «مسعود رجوی»—را با هوش مصنوعی هوا کردند تا ژولیت‌های بروکسل دلباخته او شوند. آخر مسعود امکان ظاهر شدن ندارد چرا که او نه در میدان نبرد، که در تختخواب یا در سوراخ موش! به جای شمشیر، با ویروسی دست و پنجه نرم می‌کند که نتیجه «عشق عقیدتی» به چندین ژولیت همزمان در حلقه قدرت مجاهدین بوده است. چه رمانتیک! می گویند او آنقدر عاشق بود که حتی ویروس ها را هم با زنان مجاهد به اشتراک می گذاشت. به این می گویند «اشتراک‌گذاری عاشقانه»!

پرده دوم: صداهایی از گور!

کارگردانان خلاق این نمایش-که حالا سرپرستی گروه را «مریم ژولیت» بر عهده دارد- برای این که قهرمان مرده قصه را زنده نگه دارند، دست به کار بزرگی زدند: استفاده از تکنولوژی «پخش صدای ضبط شده»!

البته هر از گاهی، صدایی قدیمی از مسعود پخش می شود که می‌گویند: «من همین حالا با شما هستم!»

البته تماشاگران فهیم در بروکسل می‌دانند که این صدا مربوط به دهه ها پیش است، اما چه اشکالی دارد؟ در دنیای هنر، تعلیق باور امری پذیرفته شده است! مثل این که باور کنیم دانیل دی-لوئیس واقعاً جنگجو است.

پرده سوم: ژولیتِ ویروس‌زده!

مریم قجر عضدانلو، که پس از «انقلاب ایدئولوژیک» تبدیل به کارگردان اصلی این نمایش شده، خودش نیز یکی از بازیگران اصلی این درام ویروسی بود.

او که به نظر می‌رسید نقش «ژولیت مبتلا» را بازی می‌کرد، کنار ساقدوش‌هایش در فرانسه نشسته بود و ضمن بازیِ خود از دور این صحنه‌ها را مدیریت می‌کرد. شایعه است که در پشت صحنه، به جای آب معدنی، قرص‌های ضدایدز با نوشیدنی‌های فرانسوی! مخلوط می‌کردند و به او می دادند تا روحیه تیم را بالا نگه دارند.

او خوب می داند که اگر تماشاگران متوجه مرگ رومئو شوند، نمایش تمام است و حقوق بازیگران-ببخشید-مزدوران قطع می شود.

نکته کارگردانی:

تماشاگران این نمایش عمدتاً اجاره‌ای هستند. تعدادی سیاستمدار بازنشسته که پول می‌گیرند تا در لحظات به خصوصی داد و کف بزنند و گاهی اشک بریزند (از شدت خنده یا تاسف، دقیقاً مشخص نیست).

دکور نمایش نیز بسیار مهم است: چند پرچم زرد رنگ، تی‌شرت‌های رایگان، چند عکس قدیمی از رومئو در اوج جوانی، و یک سیستم صوتی برای پخش همان نوارهای تکراری.

نقد و بررسی:

این نمایش اگرچه از نظر تکنیکال ضعیف بود – داستان قابل باور نیست، بازیگران اصلی غایب بودند و صحنه‌آرایی تکراری بود- اما از نظر طنز سیاه، اثری شاخص به شمار می‌رود!

به نظر این منتقد، این نمایش ادامه دارد نه به خاطر عمق فکری، که به خاطر پول کلانی که پشت صحنه رد و بدل می شود. درام واقعی در همان جاست.

حرف آخر:

به نظر می‌رسد این گروه تئاتر به زودی مجبور شود نمایشنامه جدیدی انتخاب کند. پیشنهاد این جانب: « شام آخر»! است.

قنبرخان، فراق

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=53194