غلامرضا شکری، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی از روزی که قرار شد فرقه به آلبانی نقل مکان کند و اتفاقات رخ داده در این پرواز، روایت کرد.

به گزارش فراق، وی در یادداشتی نوشت: روز قبل از حرکت، مسئولین مالی آمدند و پولهایی که باید به آلبانی ارسال میشد، بین نفرات تقسیم کردند تا دولت آلبانی متوجه نشود که پول چگونه به کشورشان میآید. به من ده هزار دلار داده شد که مبلغ زیادی بود، و به برخی دیگر مبالغی مانند شش هزار تا سه هزار دلار تخصیص یافت. روز بعد، ساعت ۳ صبح ما را صدا کردند و مسئولین کمیساریا هم حضور داشتند.
قبل از حرکت، به همه نفرات گفته شد که در طول مسیر هیچ گونه کاری انجام ندهند و باید پردههای مینیبوس کشیده شود تا کسی شما را نبیند. مشکل اصلی در آن زمان، حضور خانوادهها در جلوی درب بود. رجوی از این میترسید که خانوادهها مانع از حرکت به فرودگاه شوند. اما زمانی که حرکت کردیم، هیچکس جلوی درب نبود.
پس از گذر از بازرسیهای امنیتی، بالاخره به فرودگاه رسیدیم. در فرودگاه، به هیچکس اجازه صحبت به زبان فارسی داده نمیشد. به من گفته شد که مسئولیت حفاظت را به عهده دارم و دو نفر دیگر نیز به من کمک خواهند کرد. دو ساعت در فرودگاه بودیم تا هواپیمای ما آماده شد. ۲۲ نفر بودیم و تلفن در دست فرمانده اکیپ بود که هم عکس میگرفت و هم با چندین مکان در تماس بود. ما مانند آدمهای غارنشین بودیم که نمیدانستیم تلفن چیست و چگونه عکس میگیرد.
پس از سه ساعت، به ترکیه رسیدیم. در آنجا نیز قوانین خاصی برای ما تعیین شده بود. کسی اجازه نداشت به جایی برود و پولهایی که دستتان بود نباید به کسی داده میشد. اگر کسی چیزی میخواست، باید از مسئول خواهر درخواست میکرد. بهانهای برای رفتن به دستشویی گرفتم و یک نفر دیگر را همراه خود فرستادم. در راه بازگشت به فرودگاه استانبول، ساکی خوب دیدم و آن را به همان خواهر نشان دادم، اما با جواب منفی او مواجه شدم. بسیار عصبی و ناراحت بودم که به من گفتند در آلبانی میخریم، چون اینجا خیلی گران است. هشت ساعت در فرودگاه ترکیه بودیم تا اینکه ساعت شش عصر، هواپیمای ما آماده شد.
بعد از سوار شدن به هواپیما و پس از نیم ساعت پرواز، مشکلات داخل هواپیما شروع شد. ابتدا مسئولین اعلام کردند که هدفونهایی که به شما داده میشود، باید جمعآوری شود تا به نفرات فنی مخابرات داده شود و آنها را تعمیر کنند. سپس نوبت به بالشها و پتویهای هواپیما رسید که به نفرات داده میشد تا استراحت کنند. دزدی پشت دزدی شروع شد تا اینکه یکی از مهمانداران هواپیما متوجه شد و برگشت گفت که پتویها و بالشها متعلق به هواپیما است و شما آنها را در ساکهای خود گذاشتهاید. این آبروریزی باعث شد که مسئولین به شدت متعجب شوند، چرا که هیچوقت چنین کاری از آنها انتظار نمیرفت.
پس از یک ساعت در فرودگاه آلبانی فرود آمدیم. وارد محل فرودگاه شدیم، اما آنجا هم مشکلات خود را داشتیم. چیزهایی که نباید بیرون میافتاد، از ساکهای نفرات بیرون آمد. صندلیهای چرخدار شکسته، پیچها، مهرهها و سایر وسایل به بیرون ریخته بودند. اینها آبروریزیهایی بود که سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک سازمان پیشرو و با اصول به دنیا معرفی میکرد، ولی در پشت پرده واقعیتهای دیگری وجود داشت. این همان سازمانی بود که میخواست خود را با معیارهای فرهنگی و اخلاقی خاصی جا بزند، اما در حقیقت در پشت پرده، کاملاً متفاوت عمل میکرد.
انتهای پیام