علاقمندان به موضوعات مربوط به فرقه رجوی ممکن است نام «رمسا» را نشنیده باشند یا زمانی که میشنوند، ندانند که این واژه به چه معناست؛ آیا نام فردی است، گروهی، سازمانی یا تداعیکننده چه چیزی است؟

در اینجا تلاش میکنم بهطور مختصر و مفید توضیح دهم که «رمسا»RMSA (Refugee and Migrant Services in Albania) نهادی بود که از جانب کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان UNHCR مأموریت داشت تا به امور فرقه رجوی و جداشدههای آن در آلبانی رسیدگی کند. حدود ۱۰ نفر در این نهاد بهطور ۲۴ ساعته و حرفهای به وضعیت اعضای سازمان رسیدگی میکردند، بهویژه به کسانی که از رجوی جدا شده و هیچ سرپناه یا تکیهگاهی نداشتند.
وظیفه این نهاد هماهنگی مسائل فرقه رجوی با نهادهای دولتی، بیمارستانها و سایر مؤسسات بود. در ابتدای ورود ما به آلبانی، به اعضای سازمان گفته میشد که این نهاد انسانهای بسیار خوبی هستند و به کار کسی کار ندارند! منظور این بود که پاپیچ سازمان مجاهدین نمیشوند، مانند تیم سازمان ملل در عراق یا کمیساریای عالی پناهندگان در کمپ لیبرتی.
اما بهزودی متوجه شدیم که مسئولان سازمان از رمسا فاصله میگیرند و احساس ناامنی میکنند. بر اساس تجربیاتم، خیلی زود متوجه شدم که همان خطی که قبلاً با اعضای سازمان در کمیساریای عالی پناهندگان در لیبرتی داشتیم، در حال شکلگیری است. چرا اینگونه شده بود؟

بهطور تصادفی، هر چند ماه (معمولاً سه تا چهار ماه و گاهی هر شش ماه) رمسای مصاحبههای مختصری با اعضای سازمان ترتیب میداد تا آخرین تحولات فردی آنها را بررسی و ثبت کند. در این مصاحبهها، وضعیت فرد مورد پرسش قرار میگرفت و گفته میشد که نگران چیزی نباشند، زیرا این مصاحبه بهطور کاملاً خصوصی انجام میشود و اطلاعات آن از اتاق خارج نخواهد شد. به همین دلیل، بسیاری از افراد گرایش خود به جدایی از سازمان را مطرح میکردند؛ در واقع، اینها حرفهای دلشان بود که در تشکیلات نمیتوانستند به کسی بگویند. هرچند در آن لحظه رمسا نمیتوانست اقدامی انجام دهد، مثلاً اتاقی را نشان دهد و بگوید: برو داخل آن و منتظر بمان تا صدایت کنیم!، اما برخی رهنمودها را ارائه میداد، مثلاً میگفت که شما باید به کمیساریای عالی پناهندگان مراجعه کنید تا آنها به شما کمک کنند و یا میگفت که صحبتهای شما ثبت شده و اگر امکانی فراهم شود که بتوانیم به شما کمک کنیم، مطلعتان خواهیم کرد.
به همین دلیل، هر بار که کسی برای مصاحبه میرفت، توسط مسئولان سازمان توجیه میشد که نباید در صحبتهای خصوصی بگویند و پس از برگشت، باید گزارش کامل صحبتهای رمسا را نوشته و تحویل میدادند.
در یکی از نشستها، مسئولان سازمان مطرح کردند که قصد دارند تلاش کنند تا مصاحبههای رمسا را به داخل اردوگاه اشرف ۳ منتقل کنند، که تا آن لحظه رمسا قبول نکرده بود. تنها برای کسانی که امکان راه رفتنشان محدود بود، میتوانستند در اشرف ۳ منتظر بمانند تا برای مصاحبه آنان اقدام گردد، مانند کسانی که معلول و مجروح بودند.
اما رجوی بیکار ننشست و تلاش زیادی کرد و به کمک وزارت خارجه آمریکا و سفارتش در آلبانی به وزارت کشور آلبانی فشار وارد کرد تا رمسا را جمع کنند. بهخاطر این اقدام رجوی، تعداد زیادی از کسانی که به کمک رمسا به بیمارستانها و آزمایشات پزشکی مراجعه میکردند، باز ماندند و دچار سختیهای زیادی شدند که این موضوع باعث خوشحالی و خنده پیروزی روی لبان رجوی شده بود. اما مردم مهربان آلبانی با دیدن وضعیت جداشدگان، کمک کرده و اقدامات لازم را انجام میدادند؛ موضوعی که رجوی به آن فکر نکرده بود.
به هر حال، رمسا برای همیشه بسته شد و به دنبال آن، کمیساریای عالی پناهندگان نیز دفترش را محدود به کسانی کرد که ربطی به مجاهدین نداشتند و اعلام کردند که دیگر کارهای شما را دنبال نمیکنیم. به این ترتیب، فشار برای بستن درهایی که میتوانست به جداشدگان از رجوی کمک کند، تا حد ممکن محدود شد. رجوی فکر میکرد که رمسا تبدیل به فتنه شده است، زیرا در داخل تشکیلات به یک چراغ امید تبدیل شده بود که همه میدانستند کسی هست که به حرفهایشان گوش میدهد. هرچند رمسا نمیتوانست کاری انجام دهد، اما به یک سنگ صبوری تبدیل شده بود که افراد میتوانستند حرفها، نگرانیها و استرسهای خود را با آن در میان بگذارند.
سعید محمدپور
انتهای پیام