این قاب زیبا، تجلی عشق پدری است که سالها در اسارت تشکیلات رجوی بود، اما اکنون آزاد شده و در کانون خانواده با فرشتههایش عشق بازی میکند.
تصویری که به ما یادآوری میکند که زندگی، حتی در تاریکترین لحظات، میتواند دوباره شکوفا شود. آنهایی که در زندان رجوی محبوس هستند، شاید فکر میکنند که همه چیز تمام شده و محکوم به ماندن در آن زندان تا روز مرگشان هستند. اما واقعیت بیرون، فراتر از درک آنهاست.
زندگی همیشه در انتظار است؛ تنها کافیست که اراده شود. علی هاجری و دیگران، با تصمیمی راسخ و عزمی جزم، موانع را کنار زدند و دنیای جدیدی را برای خود گشودند. آنها در عین ناباوری متوجه شدند که چقدر در اشتباه بودند و روزهایی را از دست دادند که میتوانستند با عشق و خانواده بگذرانند. اینک آنها در دنیایی زندگی میکنند که لذت زن و فرزند و خانواده را میچشند، دنیایی که تا دیروز در رویاهایشان سپری میشد.
این عکس، نوری است در تاریکی، پیامی است به آنانی که هنوز در بند هستند. به آنها میگوید که تنها یک اراده و یک تصمیم راسخ کافی است تا از این زندان رهایی یابند. باید پا در جا پای دوستانی بگذارند که دیروز با هم بودند و امروز در دنیایی زندگی میکنند که عشق و خانواده در آن جریان دارد.
به امید آن روز طلایی که همه اسیران ذهنی در فرقه رجوی، زندگی را دوباره در آغوش بگیرند. روزی که عشق و خانواده، دو بال پرواز به سوی آزادی و خوشبختی باشند. روزی که هر یک از آنها بتوانند در آغوش عزیزان خود، زندگی را جشن بگیرند و به یاد بیاورند که همیشه امیدی هست، حتی در تاریکترین لحظات.
انتهای پیام