محمدرضا ترابی در روایتی از ماجرای خودسوزیهای سال۱۳۸۲ گفت: وقتی که درخواست خودسوزی ندادم تا چند سال احساس شرم داشتم. دست آخر در یک نشست جمعی با مسعود رجوی رفتم پشت میکروفن و به نوعی از وی طلب بخشش کردم.
به گزارش فراق، محمدرضا ترابی، از کودکان سابق مقر اشرف در توییتی در صفحه شخصی خود نوشت: « مجاهدین از محدود گروههایی هستند که اعضاشون دست به عملیاتهای انتحاری و خودسوزی زدند. یادمه که در سال ۲۰۰۳ که مریم رجوی تو فرانسه دستگیر شده بود و بحث استردادش مطرح بود، تعدادی از مجاهدین دست به خودسوزی زدند تا روی دولت فرانسه فشار بیارن تا رجوی رو آزاد کنه. به ما هم که تو کمپ اشرف بودیم گفتند که مکتوب درخواست خودسوزی بدیم و اعلام آمادگی کنیم. من این کار رو نکردم ولی یادمه تا چند سال احساس شرم داشتم که جون خودم رو مهمتر از جون مریم دونستم. دست آخر در یک نشست جمعی با مسعود رجوی رفتم پشت میکروفن و به نوعی ازش طلب بخشش کردم.»
۲۷ خرداد سال ۱۳۸۲، پس از خبر دستگیری مریم رجوی در فرانسه که همراه با حمله صبحگاهی پلیس فرانسه بود، خبر خودسوزی برخی از اعضای سازمان مجاهدین در نقاط مختلف جهان ناگهان منتشر شد.
خبر به گونهای منتشر شد که به نظر میرسید هواداران و برخی اعضای سازمان مجاهدین بدون اطلاع و با یک اقدام اعتراضی نسبت به دستگیری مریم رجوی عمل کردهاند.
وانمود کردن اینکه خودسوزیها یک کار خودبه خودی بوده و نه اینکه از طرف تشکیلات دستوری صادر شده باشد بعدها نیز ادامه داشت.
مریم رجوی هر ساله در افاضاتی که در سالگرد این روزهای ننگین میکند (یعنی در ۱۷ ژوئن) مستمر و بدون هیچ احساس فشاری میگوید که آنان کار خود به خودی کردند (قربانیان خودسوزیها) و وقتی او در زندان وزارت کشور فرانسه بوده شنیده است که تعدادی دست به خودسوزی زدهاند، بلافاصله پیام میفرستد که این کار را نکنند، اما بر اساس گفتههای مریم رجوی! گویا این پیام در همان زندان میماند و به بیرون از زندان منتقل نمیشود. بنابراین تعداد قابل توجهی به آتش زدن خود اقدام میکنند.
جهت اطلاع خوانندگان محترم، در تشکیلات رجوی این گونه نیست که افراد از مریم رجوی دستور مستقیم میگرفتند و یا حتی هماکنون میگیرند، بلکه هر کسی از بالاتر و مافوق خودش فرمان میگرفت. هر مسئولی هم میدانست که این کار یک عمل بسیار قبیح بوده و بسیار نکوهیده است و اجازه ندارد که چنین دستوری صادر کند مگر اینکه از رهبری سازمان دستور گرفته باشد.
در آن دوران، زمانی که مریم رجوی دید که ورق علیه او برگردانده شده و افکار عمومی نسبت به این عمل بسیار حساس شده و تحت تاثیر قرار گرفتهاند، تلاش کرد صحنه را طوری نشان دهد که او از هیچ چیزی خبر نداشته و مسئولین هم هر کاری کردهاند نتوانسته جلوی احساسات اعضا و هواداران را بگیرند. قربانیان نیز در اعتراض به این عمل پلیس فرانسه دست به خودسوزی زدهاند. مریم رجوی از آن زمان همیشه میگوید که اگر پلیس فرانسه مانع رسیدن پیام مریم رجوی به هواداران و اعضای سازمان تحت رهبری او نمیگشت، این گونه نمیشد و تلفات خودسوزیها به مراتب کمتر بود! یعنی مقصر مقامات کشور فرانسه بودند که باعث این همه مشکلات شدند.
در میان کسانی که خودسوزی کردند، اسم دو تن بسیار برجسته بود که به شکل بسیار جانگدازی جان سپردند. صدیقه مجاوری، مادر یک فرزند و ندا حسنی، دختر جوانی که از کانادا به عنوان هوادار به سازمان پیوسته و سپس عضو شده بودند. هر دو نفر کسانی بودند که به شدت تحت تاثیر تشکیلات بودند و بدون فرمان از بالا عمل نمیکردند. این دو زن نگونبخت بنا بر دستوری که به آنان رسیده بود، خود را آتش زدند و به زندگی خود خاتمه دادند تا زندگی ننگین مریم رجوی بقای بیشتری پیدا کند. هیچ کس این سوال را مطرح نکرد که چرا مریم رجوی و یا بالاترین مقامات سازمان خودشان را به آتش نکشیدند؟ تناقض بزرگ اینجا بود، اگر این یک عمل اعتراضی بود مگر نه اینکه باید چند تن از فرماندهان و مسئولین سازمان که بسیار عطش شهادت هم داشتند، خود را به آتش میکشیدند؟ چرا یک تعداد بدبخت بیچاره نگونبخت را جلو فرستادند و خودشان را در عافیت نگه داشتند؟
در ادامه، آثار خودسوزیهای شنیع که به دستور مریم رجوی و مسعود رجوی انجام شد، تعدادی از کسانی که خود را به آتش کشیدند نمردند.
در مورد خودسوزیهای اجباری که به دستور رجوی جنایتکار انجام شد، برخی زنده ماندند زیرا حاضرین در صحنه به کمک شتافتند و با کپسولهای آتشنشانی و وسایل دمدست مثل پتو نفر خودسوزیکننده را خاموش کردند، اما زنده ماندگان با جراحتهای عمیق و بسیار فجیع و درستنشدنی که در جسمهایشان بوجود آمده بود دیگر آن افراد سابق نبودند و زندگیشان به هدر رفته بود.
این افراد در تمام فعالیتهای روزانه و یا هفتگی خود دچار حسرت به دلیهای مرگبار بودند و هستند و مدام در خواندن این تناقضات میباشند تا بلکه مقداری از خود را تخلیه کرده و آرام بگیرند.
از دیدگاه مسعود رجوی، باید بسیاری از ساکنان اردوگاه اشرف میمُردند تا بشود روی آنها حساب باز کرد و تبلیغات منفی علیه حکومت ایران و فرانسه ایجاد نمود و از سویی به نفع خودشان تبلیغات مثبت.
در آن زمان یکی دیگر از دروغهای شاخداری که توسط مریم رجوی و سازمان تحت رهبری او مرتب اعلام میشد، این بود که گویا دهها نفر نیز در داخل ایران و در کوچه و خیابانهای شهرهای مختلف ایران دست به خودسوزی زدهاند؛ چیزی که حتی یک مورد عکس و یا اسمی به میان نیامد تا این ادعای سازمان مجاهدین اثبات گردد ولی آنان مدام میگفتند که به دلیل اختناق و سرکوب جامعه امکان تهیه گزارشات کامل نداشتند.
اما در آن اوضاع ملتهبی که پیش آمده بود (دستگیری مریم رجوی در فرانسه)، دو موضوع بسیار مهم بود:
۱- اول این که همه فهمیدند مریم رجوی کجا بود، زیرا تا قبل از این خبر همه نیروها فکر میکردند که او در اردوگاه اشرف در یک گوشهای مخفی نگهداشته شده است.
۲- دوم این که در اردوگاه مرگ اشرف مثل سابق چیزی وجود نداشت به جز دعوت به مرگ.
بیشترین سانسور خبری را مسعود رجوی در حق ساکنین اردوگاه اشرف اعمال میکرد. در حالی که همه جهان میدانست مریم رجوی کجاست، در اردوگاه اشرف به جز مسئولین بالای فرقه کسی نمیدانست که مسعود رجوی، مریم را قبل از حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق به سمت فرانسه فراری داده است.
این موضوع مخفیکاری سازمان از نیروها بعدها در خواندن فعالیتهای جاری بسیار برجسته و تبدیل به تناقض بزرگی شده بود که حل و فصل آن به یک معضل تبدیل شده بود.
انتهای پیام