• امروز : دوشنبه - ۵ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 25 November - 2024

روایت یک زن جداشده از خودکشی خود در آشپزخانه اشرف / اکثر افراد با اجبار و فشار در «اشرف» ماندند

  • کد خبر : 45890
  • 20 آوریل 2024 - 8:50
ashraf 25 02

یکی از زنان جداشده از فرقه تروریستی رجوی در بیان خاطرات خود می نویسد: در قرارگاه اشرف گفتم که می خواهم جدا شوم و پی کار خودم بروم. اول محل نگذاشتند و جدی نگرفتند. بعد سعی می کردند مرا باز فریب بدهند و حرف های جدید بزنند. نهایتا شروع به گذاشتن فشارهای روانی کردند و گفتند که جدا شدن یک زن برای ما مرز سرخ است و تو آبروی انقلاب خواهر مریم را می بری.

گفتند که هیچ زنی حق ندارد از قرارگاه اشرف پایش را بیرون بگذارد چون برای ما مرز سرخ است. بعد هم خیلی رک و پوست کرده تهدید کردند که مرا سر به نیست خواهند کرد. گفتند سرت را می بریم و تکه تکه ات می کنیم و همینجا چالت می کنیم و آب هم از آب تکان نمی خورد. من در ظاهر حرفم را پس گرفتم ولی مترصد فرار بودم. به شدت بازرسی و سخت گیری می شد و عبور و مرور ها خیلی تحت کنترل بود.

در خلال یک سری نشست ها که سر همه گرم بود فرصتی پیدا کردم و ماشینی برداشتم و فرار کردم و خود را به حصارهای قرارگاه رساندم و توانستم توجه آمریکایی ها را جلب کنم و نهایتا خودم را به آنها برسانم. حین فرار یکی از افراد سازمان خواست جلوی مرا بگیرد که مجبور شدم با او گلاویز شده و او را مضروب نمایم تا از شرش خلاص شوم.

طی مدت ۱۰ سالی که با سازمان بودم حتی یکبار اجازه تماس با خانواده ام را ندادند.

بعد از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی مادرم برای دیدن من بعد از سالیان با قاچاقچی به قرارگاه آمد. اول مرا خوب توجیه کردند که حکومت مادرت را مأمور کرده و فرستاده است که بر علیه تو توطئه کند. از من خواستند که اصلا روی خوش به او نشان ندهم. می گفتند که باید اینطور تصور کنی که داری به صحنه جنگ با پاسداران میروی. چند نفر را همراه من کردند که وقتی سؤال کردم اینها چرا با من می آیند گفتند که این دیدار برایت خطرناک است و باید این افراد باشند. دایی ام هم آمده بود که اجازه ملاقات با او نمیدادند و وقتی با اصرار من مجبور شدند اجازه ملاقات بدهند بعدا برایم نشست گذاشتند و مرا مورد شکنجه روحی قرار دادند که چرا روی خوش به دایی ام نشان داده ام. بعد از آنهم نگذاشتند تماس بگیرم و بفهمم که آیا مادرم سالم برگشته است یا خیر چون غیر قانونی آمده بود.

من یک بار اقدام به خودکشی کردم و رگ دست خودم را در آشپزخانه یکان زدم. آن زمان احساس میکردم که هیچ راه پس و پیشی ندارم و تنها چاره من برای رهایی از آن جهنم خودکشی است. به یکی از اتاق های آشپزخانه رفتم و درب را از داخل قفل کردم و با یک کارد تیز شاهرگ دستم را بریدم. یکی از نفرات از پنجره مرا دیده بود و آنها از درب پشت داخل شدند و مرا به بیمارستان رساندند. وقتی به هوش آمدم دیدم روی تخت بیمارستان هستم و دستم را بخیه زده اند و از اینکه هنوز زنده هستم متأسف شدم. بعد از آن قدری فشارهای روحی را بر روی من کمتر کردند.

بطور واقعی اکثر افراد با اجبار و فشار در قرارگاه اشرف مانده اند. فشارهای روانی روی نفرات واقعا طاقت فرساست. آنها از تمامی تکنیک های جدید شکنجه روحی استفاده می کنند. کار مسئولین سازمان صرفا اجرای همین فشارها و شکنجه ها بصورت روزمره برای حفظ نیرو است. افراد از هر فرصتی برای اعتراض استفاده می کنند ولی سرکوب می شوند. هیچ کس از وضعیت موجود راضی نیست ولی احساس می کنند که چاره ای ندارند.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=45890