• امروز : یکشنبه - ۲ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 22 December - 2024

بانک خون رجوی چگونه کتاب شد؟ / شهادت جداشده‌ها درباره لیست جعلی اعدامی‌ها

  • کد خبر : 34050
  • 20 آوریل 2022 - 10:42

مسعود رجوی اسامی افرادی که بخاطر جرم‌هایی مانند قتل یا قاچاق مواد مخدر اعدام شده بودند را لیست می کرد تا اسامی اعدامی های منتسب به جمهوری اسلامی را هر روز بزرگتر کند، او نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، رجوی درباره اعدام‌های سال ۱۳۶۷در ابتدا مدعی بود که تعداد آن، ۶۴۰۰ نفر است اما کم کم این آمار را تغییر داد.

وی در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد ۱۲۰۰۰ نفر بوده و بعد مدعی شد که ۲۰ الی ۳۰ هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شده‌اند. او حتی در این راستا کتابی هم منتشر کرد تا عدد ۳۰ هزار نفر اعدامی را ثبت کند. رجوی تلاش می‌کرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند.

maryam rajavi monafeg

مسعود خدابنده، عضو جداشده از فرقه رجوی در این باره می گوید: «ابتدا ادعا شد که لیست ارسالی به سازمان ملل همراه با انبوهی از اسامی تنظیم شد و گروهی نیز به عنوان شهود ادعا کردند که آن لیست صحت دارد. اما چندی بعد، تعدادی از افراد که بعدها از سازمان جدا شدند شهادت دادند که حرف‌هایشان در مورد اعدام‌ها دروغ بوده است.
درباره لیست تنظیم‌شده از سوی سازمان امروز می‌توان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند؛ برخی از اسامی کسانی بودند که در سال‌های قبل بخاطر جرم‌هایی مانند قتل یا قاچاق مواد مخدر اعدام شده بودند و هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند؛ تعدادی نیز در این لیست بودند که گواهی فوت آنها نشان می‌داد بر اثر تصادف مرده‌اند و تعدادی نیز در درگیری‌های مسلحانه سازمان کشته شده بودند.
حتی فرقه تعداد بالایی از کشته‌شدگان عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد) را هم به این لیست اضافه کرد.
این لیست‌سازی اولا به خاطر پشتیبانی سازمان‌های اطلاعاتی ضد ایران از مجاهدین خلق (مشخصا سازمان سیا که رابط آن زمانش سیدمحمد سیدالمحدثین بود) موفق بود. سندسازی‌ها، شهادت‌های دروغین و ارقام و اعداد با روش‌های اطلاعات‌شویی در نشریات به‌اصطلاح معتبر و مراکزی که تحت تاثیر بودند – مثلا کتابخانه کنگره امریکا که این روزها دیگر هر چیزی را تحت نام سند منتشر می‌کند و استقلالی برایش باقی نمانده – توانست به این شکل مورد استفاده دوایر ضد ایرانی قرار گیرد و ثانیا نه اولین مورد کشته‌سازی بود و نه آخرین آن. به خاطر دارم اولین نمونه کشته‌سازی در همان سال نخستی بود که مجاهدین به عراق رفته بودند. حسن جزایری از دوستان آن زمان و محصل در لندن بود که بیماری قلبی داشت. وی برای تعلیمات به همراه عده‌ای به عراق اعزام شد (سازمان این افراد را تحت عنوان عضو به عراق می‌برد و سپس شروع به لیست‌سازی می‌کرد چون به ازای تعداد اعضا از صدام سرانه می‌گرفت) و چندی بعد در زمین مانور «کفری» بخاطر آفتاب‌زدگی و اهمال در رسیدگی و تشدید بیماری قلبی فوت کرد.
بعد از اینکه جزایری در آن گرما غش کرد، او را در خودرو رهایش کردند و بعد از مانور متوجه شدند که مرده است.
جالب است که همسرش لیلا جزایری (نام اصلی‌اش اعظم ملاحسنی کهنه است که به خاطر خلاف‌های متعدد مالی مجبور شد نامش را عوض کند) و پسرش (محمدحنیف جزایری) از آن زمان تابه‌حال در نشریات و مقالات مدعی شده‌اند که حسن در ایران اعدام شده است.
از این قبیل موارد بسیار زیاد است. مثلا تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیری‌های مسلحانه کشته می‌شدند را لیست می‌کرد و از آن بهره‌برداری تبلیغاتی می‌کرد. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعدا به لیست اضافه می‌شد «بهره بانک خون» می‌نامید.
بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیست‌های ساختگی، بازدهی بالایی – بویژه در مجامع بین‌المللی – برای مجاهدین خلق دارد؛ از این‌رو از آن زمان، این روند تشدید شد و این کار سیستماتیک ادامه پیدا کرد تا جایی که «کشته‌سازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت.
یادم هست در سال ۱۹۹۴ زمانی که مریم رجوی را بعد از اعلام ریاست جمهوری وی در عراق به پاریس آوردیم (من مسئول انتقال و حفاظت بودم) و هدف هم شروع کار سیاسی و بازکردن جای پا برای مسعود رجوی بود، وی نتوانست کاری کند و فرانسه در سال ۱۹۹۷ او را مجددا به عراق فرستاد. بعد از این ماجرا، مسعود برای جبران این شکست، بلافاصله تیم‌های عملیاتی را به ایران اعزام کرد.
اما از آنجا که ایران در بالاترین سطوح به اطلاعات دسترسی داشت، تیم‌ها تک‌تک به محض ورود دستگیر می‌شدند.
مسعود رجوی خوب می‌دانست که تیم‌های عملیاتی به محض ورود به ایران لو می‌روند ولی باز تعداد بیشتری از افراد را اعزام می‌کرد. واقعیت آن است که او هدفش ترور نبود بلکه هدف کشته‌سازی بود. او می‌خواست این افراد به محض ورود به ایران دستگیر و اعدام شوند. مشخصا یادم هست بابک امین آنقدر در تهران خمپاره زده بود که دیگر به لحاظ جسمی توان نداشت ولی باز او را بیرون نمی‌کشیدند و اصرار می‌کردند این عمل را ادامه دهد. فرقه از اعضاء می‌خواست‌ هرچه بیشتر آدم بکشند و بعد نارنجک بیندازند و سپس سیانور بخورند تا خودشان هم کشته شوند.
آرش صامتی‌پور یکی از این افراد بود که با وجود کشیدن نارنجک و خوردن سیانور بخاطر کمک نیروهای امنیتی جان سالم به در برد و البته یک دستش قطع شد. اهداف ترورها اصلا مهم نبود، بلکه سر و صدا مهم بود.
بزرگ‌ترین ضربه‌ای که رجوی آن زمان خورد، قطع اعدام‌ها بود. یعنی نیروهای امنیتی ایران و قوه قضائیه هم متوجه شدند که این افراد برای کشتن به ایران نمی‌آیند بلکه برای کشته‌شدن اعزام می‌شوند. فرقه رجوی همین استراتژی را در عراق بعد از صدام هم پیاده کرد. به هنگام تحویل کمپ اشرف، سازمان به عراق اعلام کرد که یک‌سوم شمالی را تحویل می‌دهد ولی از طرف دیگر اعضاء را بسیج کرد تا در مقابل نیروهای عراقی بایستند.
به آنها گفته بودند عراقی‌ها آمده‌اند تا شما را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهند. حتی گفته بودند اتوبوس‌های ایران منتظرند تا شما را به اوین منتقل کنند تا به محض رسیدن به ایران اعدام شوید. از این‌رو ابعاد درگیری اعضای سازمان با نیروهای عراق بیشتر شد و به تبع، این درگیری کشته‌هایی هم داشت؛ کشته‌هایی که سازمان از آنها علیه دولت عراق استفاده کرد و بعنوان برگ برنده در مجامع بین‌المللی علیه عراق به کار برد. از سوی دیگر در داخل هم با «شهید» نامیدن آن کشته‌شدگان، الباقی اعضاء را شستشوی مغزی دادند و با احساساتشان بازی کردند.
باید گفت بعد از سقوط صدام با توجه به از کار افتادگی فیزیکی نیروهای سازمانی، ترورها غالبا توسط نیروهای مزدور غیر وابسته به سازمان مجاهدین انجام گرفته و می‌گیرد ولی تبلیغات آن هنوز به عهده سازمان است.
تقسیم کاری ابلاغ شده که ترورها و عملیات ایذایی توسط مامورین تعلیم‌دیده در کشورهای همسایه انجام می‌شود ولی غلوها و تبلیغات رسانه‌ای، کلیک‌ها و بازنشرها در شبکه‌های اجتماعی و تولید فیلم‌ها و عکس‌های تقلبی به عهده شبکه سازمان مجاهدین و رابط‌های عربستان سعودی است. رد این جریان و کارکرد این «ارکستر ترور و کشته‌سازی و تبلیغ» را که نتیجه آن در جریان عملیات فروغ جاویدان و اعدام‌های دهه شصت مشاهده شد، امروز هم می‌شود به وضوح در مطبوعات غربی، خروجی‌های شبکه‌ها و سایت‌های فارسی‌زبان و ایضا شبکه‌های اجتماعی ملاحظه کرد و طبق معمول مصرف‌کننده نهایی مقامات کشورهای متخاصم هستند که این اطلاعات دست‌ساز و تولیدی را در مجامع بین‌المللی علیه عالی‌ترین منافع ملت ایران خرج می‌کنند.»

انتهای پیام / فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=34050

نوشته های مشابه