نگارش نوشتهای در سایت های کذاب و مردم فریب فرقه رجوی به نام، « تشکیلات مجاهدین، گنجینه مبارزاتی مردم ایران» نگارنده را واداشت تا ضمن تکیه بر تجربه حضور چندین ساله در این تشکیلات، به توضیح این مطلب بپردازد که چرا این همه برای رجوی ها مهم بود که در کسوت یک تشکیلات جمعی به آلبانی رفته و آنجا هم با به جان خریدن همه انتقادات در بحث فرقه ای، از سقوط و نابودی سازمان جلوگیری کنند.
برای در امان ماندن جامعه از آسیب رواج تفکرات فرقه ای، آگاهی بخشی به هر محفلی که حضور داریم، خصوصا برای نسل جوان امری ضروری است. در یک کلام هدف غائی از تشکیل فرقه های مخرب، کسب پول و قدرت است. اعضای فرقه که با روش های فریب کارانه جذب شدند، در یک روند بازسازی فکری، تحت استثمار کامل قرار گرفته و همه تحت نفوذ و کنترل کامل در می آیند، این همه جنایت، در ظرفی به نام تشکیلات انجام می گیرد و تشکیلات مجاهدین یکی از بارزترین این تشکیلات فرقه ای است که نیاز به شناخت بیشتر برای آگاهی بخشی دارد. فرقه ها عموما، با روش های افراط و تفریط سعی بر تحلیل مبناهای دینی کرده و موجب بروز فرقه گرائی می شوند. فرقه های مذهبی چون فرقه ی رجوی، عموما تعالیم و مناسک دینی را مورد تهاجم قرار داده و برای آنها راه کارهای دیگری را ارائه می دهند. هدف اصلی به انحراف کشیدن دین و مذهب با بدعت نمائی ها و نوآوری نمائی ها است.
تجمع کودکان ۶۰ ساله، در حصارهای بسته، با اهرم تجرد اجباری و طرد کانون خانواده، با ضوابط و قوانین مستبدانه و خشک فرقه ای، همه تارک دنیا و ارتباطات ، نامش تشکیلات مجاهدین است، به نوعی همه این فرقه ای ها از سوی جامعه، طرد شدند، اما کماکان خویشاوندان درجه یک آنها، به دنبال نجات جان آنان می باشند.
در این تشکیلات هر غیر ممکنی، ممکن می شود، چرا که رجوی هست و ربات هایی انسان نما که ساخته دست خودش هستند.
قوانین خشن، از یک سو تصویب شده و همه باید آن قوانین را بی چون و چرا اجرا کنند، همه چیز یک طرفه و کاملا جبری است. تشکیلات رجوی برای هر جنایتی، برای هر شکنجه و زندان کردنی، راهکارها و مجوزات لازم را می دهد. مثلا اسم زندانی کردن بصورت انفرادی بدون حکم و بدون دادگاهی را برخورد تشکیلاتی می نامند.
این تشکیلات است که مشخص می کند همه چه بخورند؟ چه بپوشند؟ چگونه صحبت کنند؟ چگونه تنظیم رابطه کنند؟ چگونه باید بیمار شوند؟ و… چگونه بمیرند وکجا باید دفن شوند؟
بایدها و نبایدهای خشن و خشک، بی هیچ ملاحظه و عاطفه ای، مشخص شده و لازم الاجرا می شوند.
تشکیلات از نظر مسعود رجوی، باید از گروه اصلی جامعه جداشود، چرا که قوانین آن هیچ سنخیتی با نگرش افراد عادی جامعه ندارد. به طور مثال بحث تجرد اجباری در جامعه امری نکوهیده و غیراجتماعی است، حیات فرقه ها نیز به دلیل این ماهیت ضد اجتماعی شان باید در درون حصارهای بسته و به دور از دید جامعه باشد. برای همین هم رهبران مجاهدین به هر وطن فروشی تن دادند تا جمع اسرای خود را در قالب یک تشکیلات مافیائی از عراق خارج کنند و در محل دیگری اسکان دهند. ماهیت فرقه رجوی در جدائی از جامعه تعریف می شود. اصلا معنای فرقه یعنی دستهای جداشده از مردم. فرقه رجوی از منظر جامعه شناختی تباه گشته و از نظر انسانی، منحط شناخته شده است.
تشکیلات رجوی با سیر قهقرائی، فقط در جهت ترویج اندیشه های خاص خود می باشد و سیری نزولی در مسیر انحطاط کامل را پیش گرفته است.
وقتی یک فرقه در یک جامعه شکل میگیرد کار خودش را با فریب پیش میبرد. فرد پیرو و وابسته به یک جریان فرقهای فریب آن فرقه را خورده است لذا این امر نمیتواند در یک مسیر صحیح اتفاق بیافتد و قطعاً در یک مسیر انحرافی رخ میدهد. تمام جذب شدگان به فرقه ی رجوی ، بعد از جدائی و آزادی ، وقتی جریان جذب خود را توضیح می دهند، همه در حقیقت آدم ربائی شدند و با روش های دروغ و فریب به درون فرقه کشانده شدند و با اهرم های فیزیکی و حفاظتی، به اجبار ماندگار شدند.
به طور خلاصه تشکیلات رجوی، تلاش دارد برای همه شخصیتی کاذب درست کند به نام مجاهد خلق. این شخصیت دهی کاذب راهی است برای کنترل ذهن افراد. شخصیت دهی کاذب به این نحو است که میگویند شما در مسیر هدایت قرار دارید و اگر در این مسیر قرار گرفتید چه جایگاهی دارید و… لذا اینها را به عقل و دانش و خرد دروغین یا امور الهی و معنوی دعوت میکنند که در نهایت منجر به مدیریت ذهن اینها میشود.
مسعود رجوی در پروسه متوجه شد که نمی توان برای همه اعضای فرقه یک نسخه داد و نیاز به شناخت درونی از هر فرد است که متناسب با آن، با او رفتار شود و برای همین نشست های تفتیش عقاید به نام عملیات جاری را بنا نهاد و آن را مرز سرخ اعلام کرد، در عملیات جاری هر فرد از درون خود فاکت هایی را می گوید و تشکیلات این مختصات شخصی را در پرونده ی او بایگانی می کند و طبق محتویات پرونده با او رفتار می شود.
مدیریت ذهن در فرقه رجوی یک امر خاصی است یعنی همانطور که هر دارو برای یک بیمار مشخص است و ممکن است وقتی دو نفر با یک بیماری نزد پزشک میروند، پزشک به آنها دو نسخه متفاوت بدهد، در فرقهی رجوی هم برای کنترل ذهن افراد راههای مختلفی وجود دارد و اینطور نیست که تشکیلات ذهن همه افراد را با یک روش مدیریت کند بلکه بر اساس ظرفیتهای ذهنی و مدل فکری و رفتاری، برای فرد نسخه مجزایی پیچیده میشود.
حال مشخص است که از منظر مسعود رجوی و مریم رجوی بله، تشکیلات یک گنجینه ی عظیم است که بهرقیمت نباید آن را از دست داد، وگرنه پرواضح است که همه چیز فریب و دروغ و نیرنگ است، در خاتمه این مهم دوباره خودنمائی می کند که باید به نسل جوان آموخت که فرقه های مخرب مذهبی، چگونه برای جامعه خطر آفرین هستند و می توانند هزاران انسان را برای سالیان از مسیر ترقی و تعالی خارج کرد و به قهقراء کشاند.
یادداشت از: فرید
انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی
انتهای پیام / فراق