نام سازمانی فرقه رجوی در دورانی «سازمان آزادیبخش ایران» خوانده میشد و سپس «سازمان مجاهدین خلق» نام گرفت.
به گزارش فراق، البته هیچ یک از دو نام «آزادیبخش ایران» و «مجاهدین خلق» تا آنجا که بررسیها نشان میدهد، از سوی بنیانگذاران و کادر مرکزی سازمان برگزیده نشدهاست.
لیکن در مورد این که نام و آرم سازمان از سوی چه کسانی پیشنهاد، تصویب و در چه تاریخی روی آن توافق شد، سکوت شده است. تا قبل از شهریور ماه ۱۳۵۰ که بیش از ۷۰ تن از بنیانگذاران، کادر مرکزی و شماری از اعضا، هواداران و سمپات سازمان از سوی رژیم شاه بازداشت شدند، هنوز سازمان دارای نام و آرمی نبوده است. حنیفنژاد پس از بازداشت در بازجوییهای خود صریحاً اعلام کردهاست که : « گروه ما اسم نداشت، میگفتیم؛ سازمان»
سعید محسن نیز در این زمینه در بازجوییهای خود یادآور شده است: «ما برای سازمان خود اسمی نگذاشته بودیم و چون احتیاجی به معرفی پیدا نکرده بودیم، لذا ضرورت اسمگذاری معلوم نشده بود. در کلّیه نوشتهها و ما بین تمام افراد فقط لغت «سازمان» در اثر تکرار مصطلح شده بود، در مدارک خارجی ما هم به هیچ وجه نامی جز سازمان مطرح نگردیدهاست.»
علی میهندوست نیز در بازجوییهای خود اظهار داشتهاست که: « … سازمان ما نام مشخصی نداشت. «سازمان آزادیبخش ایران» نام سازمان ما نیست. ما هنوز دارای استراتژی مشخصی نبودیم. »
سازمان در ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ به رهبری محمد حنیف نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک بین پایه گذاری شد، اما بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ عبدالرضا نیک بین از فهرست رسمی بنیان گذاران حذف شد و علی اصغر بدیع زادگان که از سال ۱۳۴۵ به سازمان پیوسته بود، جایگزین او شد. تصمیم به اقدامات مسلحانه علیه رژیم پهلوی، منجر به دستگیری های گسترده ای در سال ۱۳۵۱ گردید. برخی اعدام و برخی دیگر زندانی شدند، در سال ۱۳۵۴ تقی شهرام و بهرام آرام ، تسویه هائی انجام دادند و تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم را اعلام کردند. مسعود رجوی که از همان نخست دجال گری خاصی داشت چون دید که رنگ و لعاب اسلام، طرفداران بیشتری می تواند داشته باشد به مذهبی ها پیوست و سکان را به همراه موسی خیابانی به دست گرفت.
مسعود رجوی فعالیت های خود پس از آزادی از زندان را تحت عنوان «جنبش ملی مجاهدین» اعلام کرد. بلافاصله هم در تعارض با حاکمیت و برکناری ابوالحسن بنی صدر، دست به سلاح برده و هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در ایران اعلام کرد.
خیلی زود هم سر و کله سازمان در عراق پیدا شد و عملیات های متعددی علیه نیروهای ایرانی در مرز ایران و عراق انجام دادند که در صدرآنها عملیات فروغ جاویدان بود که به شکست سنگینی برای رجوی منجر شد.
مسعود رجوی که همه چیز را باخته می دید، دست به تصفیه های درون سازمانی زد و با دجالیت خاص خودش تقصیر را به گردن نیروها انداخت که درگیر زن و زندگی هستند و جنگی در نمی آید. سرکوب شدید شروع شد و در ادامه به بلوغ رسید و بسیاری از نیروهای سازمان سر از زندان های سازمان در آوردند، که شرح جزئیات آن در حوصله این بحث نیست و موضوع این مقال نیست.
بسیاری از اعضای جداشده سازمان و همچنین محققین این سازمان را دارای ماهیت فرقهای میدانند. مخالفت با خانواده و مغزشویی از ویژگیهای اصلی فرقه است. مسعود رجوی در سال ۱۳۶۴ اولین مرحله از آنچه انقلاب ایدئولوژیک میخواند را اعلام کرد. مرحله تبدیل شدن مجاهدین خلق از سازمان به فرقه از این مرحله آغاز گردید. در این مرحله مهدی ابریشمچی از اعضای رده بالای سازمان همسر خود مریم قجَر عضدانلو را طلاق داد و مریم قجر با مسعود رجوی ازدواج کرد.
در فاز بعدی از آنچه رجوی انقلاب ایدئولوژیک مینامید در سال ۱۳۶۸ و پس از پایان جنگ ایران و عراق و شکست سازمان در برابر ایران، همه اعضا متأهل ملزم شدند که طلاق بگیرند و یکسال بعد وی فرزندان اعضا را از پایگاه اشرف به اروپا منتقل کرد و از خانوادهها جدا نمود. حدود ۸۰۰ کودک از خانوادهها جدا شدند و به اروپا انتقال یافتند تا تحت نظر سازمان بزرگ شوند.
اکنون برقرار کردن ارتباط منطقی بین بنیانگذران سازمان در سال ۱۳۴۴ و مسعود رجوی پس از ۱۳۶۷، یک وصله ی ناجور و نچسب است که هرگز هم این ارتباط برقرارشدنی نیست.
همه می دانند که اگر محمد حنیف نژاد، زنده می ماند هرگز این کسانی که خود را میراث دار سازمان مجاهدین ۴۴ می دانند را برسمیت نمی شناخت و قبول نداشت و مسعود رجوی را هم که ابدا نمی پذیرفت.
پس در آستانه ۱۵ شهریور امسال، مسعود رجوی از کمترین مشروعیت سیاسی از این لحاظ برخوردار نیست و همان بهتر که سالگرد دگردیسی در سازمان مجاهدین را اعلام و اسم این سازمان را فرقه رجوی بنامد که شایسته تر است. چرا که حنیف نژاد هرگز قبول نمی کرد که این مناسبات ضدانسانی بر جمعی مسلط شود که زیر پرچم و نام سازمان مجاهدین خلق برقرار گردیده است.
یادداشت از: فرید
انجمن نجات مرکز آذربایجانشرقی
انتهای پیام