با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران دشمن گمان میکرد که ایرانیان در موضع ضعف قرار گرفتهاند؛ لذا سعی کرد برای رسیدن به اهدافش آخرین تلاش خود را بکند، غافل از اینکه شکست سنگینی را متحمل خواهد شد.
با گذشت با چند هفته از آغاز سال ۶۷ و ورود به هفتههای پایانی سال هشتم جنگ تحمیلی، سازمان ملل متحد فشار بیشتری به طرفین درگیری برای پایان جنگ وارد کرد.
به دنبال اتفاقات داخلی و تغییرات محتوای قطعنامه، فرماندهان جنگ و امام خمینی (ره) به این نتیجه رسیدند که قطعنامه ۵۹۸ را در تاریخ ۲۷ تیرماه ۶۷ بپذیرند و پس از پذیرفتن این قطعنامه دشمن گمان میکرد که ایران در موضع ضعف قرار گرفته است؛ لذا سعی کرد برای رسیدن به اهدافش آخرین تلاش خود را بکند.
بلافاصله پس از پذیرفتن قطعنامه در جبهههای جنوبی، میانی و غربی تحرکات و انفعالات نظامی از سوی دشمن ایجاد شد، در همان دوران تعداد بسیاری از رزمندگان برای مقاومت در برابر هجوم مجدد صدام در مرزهای جنوبی خرمشهر حضور داشتند، پس از استقرار نیروهای ما در مرزهای جنوبی، دشمنانی که سالها در عراق مستقر بودند و به صدام در دادن اطلاعات محرمانه با اهداف خرابکارانه کمک میکردند از این فرصت استفاده کردند و عملیاتی تحت عنوان «فروغ جاویدان» را علیه نظام جمهوری اسلامی تدارک دیدند، در این عملیات فرقه رجوی با پشتیبانی ارتش عراق در تیرماه ۶۷ دست به کار شد.
در آن زمان صدام حسین طی نطق تلویزیونی اعلام کرد که شما پس از مدتی متوجه خواهید شد که مجاهدین خلق چگونه به اعماق خاک خودشان نفوذ میکنند مردم به آنها میپیوندند و حاکمیت ایران را از بین میبرند، مسعود رجوی نیز در شب عملیات طی مصاحبهای گفته بود؛ براساس تصمیمی که گرفتیم ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید، بین راه نیروهای جمهوری اسلامی را با هواپیماهای عراقی نابود میکنیم و خودمان را به تهران میرسانیم.
در آن دوران، رژیم بعث عراق و رجوی با این خیال واهی عملیات «فروغ جاویدان» را شروع و از خلأ سازمانی ما که در روزهای پایانی جنگ به دلیل درگیریهای متعددی که با عراق داشتیم استفاده کردند. آنها از مرز خسروی عبور کرده و با تجهیزاتی کاملاً غربی از جمله تانکهای ضد شورش، خودروی سبک نفربر، خودروی سنگین، تجهیزات تدارکاتی و رزمی از مسیر جاده به صورت ستونی حرکت کردند.
از آنجایی که عمده رزمندگان کشور ما در جنوب آماده درگیری با صدام بودند در این منطقه نیروها دارای انسجام کافی نبودند، نیروهای رجوی از سرپل ذهاب، غرب، اسلام آباد گذشتند اما حدود ۳۴ کیلومتری شهر کرمانشاه با رشادت نیروهای ایرانی از حرکت بازایستادند و مجبور به توقف شدند.
رشادت رزمندگان تیپ ۷۱ سپاه روحالله استان مرکزی در عملیات مرصاد را نباید از یاد برد، خبر حمله مزدوران رجوی به قرارگاه سپاه در جنوب کشور رسید، این در حالی بود که رزمندگان تیپ ۷۱ سپاه روحالله استان مرکزی در جنوب مستقر بودند و عدهای نیز در شمال غربی در منطقه مریوان آماده میشدند تا عملیاتی را در دره شیدر علیه دشمن انجام دهند، ولی به محض دریافت خبر حمله مزدوران رجوی آنها مأموریتی که در دره شیدر داشتند را نیمهتمام گذاشته و با تمام قوا به سمت کرمانشاه حرکت و به وسیله بالگرد نیروهای چریکی و پارتیزانی خود را به پشت مکان استقرار دشمن رساندند و راه فرار را بر این مزدوران بستند؛ از اینجا عملیات مرصاد شکل میگیرد.
حالا عملیات مرصاد جمهوری اسلامی در مقابل عملیات فروغ جاویدان رجوی قرار گرفت؛ رجوی فکر نمیکرد به این شکل در دام بیفتد و خوشبختانه با محوریت لشکر ۷۱ روحالله استان مرکزی و چندین یگان دیگر در دو مرحله به شدت سرکوب شدند، نیروهای ما که از فرماندهی امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی برخوردار بودند، حتی اجازه فرار نیز به آنها ندادند و در گردنه پاتاق راه را بر آنان بسته و سازمانشان را از هم متلاشی کردند.
شاید یکی از نکات مورد توجه در این عملیات را وطنفروشی عدهای خودباخته دانست، آنها حاضر بودند تجهیزات، اماکن و مردم کشور خودشان را از بین ببرند، ولی صدام را پیروز میدان معرفی کنند، اوج وطنفروشی با هر نگاه فکری و سیاسی تا چه حدی میتواند باشد که گروهی حاضر باشد کشور خودش از بین برود و کسی مثل صدام حاکم شود.
دشمنانی که سالهای سال از سوی عراق تغذیه شده، موضعگیری و فعالیت اطلاعاتی میکردند خطر بالقوهای برای ما محسوب میشدند و با توجه به اینکه جمهوری اسلامی سرگرم جنگ بود، نتوانسته بود به آنها بپردازد. در این عملیات آنها با پای خودشان در دل نیروهای نظامی ما راه یافتند و در عملیات مرصاد سازمانشان طوری منهدم شد که اگر بگوییم کمر فرقه در این عملیات برای همیشه شکسته شد، سخنی به گزاف نگفتهایم. رجوی در این عملیات شکستی را متحمل شد که برای همیشه به زبالهدان تاریخ سپرده شدند و دیگر نتوانستند قد علم کند.
بازپسگیری کیلومترها از خاک سرزمین که به یکباره به اشغال درآمده بود، یکی از موفقیتهای رزمندگان اسلام در عملیات مرصاد و رمز ماندگاری این حماسه بزرگ است؛ علاوه بر این امر مهم در این عملیات غرورآفرین انتقام خون شهیدانی که به دست مزدوران کوردل به شهادت رسیده بودند، گرفته شد.
به گفته کارشناسان دفاعی، عملیات فروغ جاویدان رجوی نشان داد افرادی که خود را صاحب سبک نظامی و مبدع عملیات پارتیزانی و چریکی میدانستند از کمترین دانش نظامی برخوردار نبودند؛ چون آنها برای حرکت به جاده اصلی متکی بودند، متکی بودن به جاده اصلی در معادلات نظامی اشتباه است؛ زیرا نیروی نظامی وقتی بخواهد عملیات انجام دهد، باید جناحین خود را تأمین کرده و مسیر خود را به راست یا چپ تغییر دهد و با حرکات تاکتیکی به جلو حرکت کند، وقتی ما اسناد عملیات مرصاد و نحوه آرایش زرهی آنها را مرور میکنیم، بیشتر در ذهن ما تداعی میشود که مزدوران رجوی برای تفریح به این منطقه حرکت کرده بودند و از هر نوع آرایش نظامی و پارتیزانی مبری بودند.
شهید علی صیاد شیرازی، هوانیروز ارتش و رزمندگان سپاه از همه طرف خود را به محل درگیری رساندند و کینه دیرینه و خشم مقدس خود نسبت به رجوی ملعون را بر سر آنها خالی کردند، رزمندگان از این فرصت نهایت استفاده را بردند و تلفات سنگینی را بر دشمن وارد کردند.
نقطه عطف عملیات مرصاد این است که پس از این عملیات و شکست هیمنه رجوی، صدام بلافاصله به آتشبس تن داد، صدام تا زمانیکه احساس میکرد قدرت دارد، آتشبس را نپذیرفت، اما به محض شکست در مرصاد اعلام آتشبس کرد، خوشبختانه با حضور بهموقع رزمندگان، انسجام فرقه رجوی برای همیشه از بین رفت و هیچگاه نتوانست به موقعیت قبلی خود بازگردد.
یادداشت از: محمد رضازاده
انتهای پیام / فراق