در تشکیلات فرقه رجوی، فرد نه قدرت تصمیم گیری دارد و نه قدرت انتخاب و این رهبر عقیدتی است که همه را انتخاب می کند.
هر وقتی که تنها در گوشه ای می خواهم کمی به گذشته فکر کنم یک دفعه خاطرات تلخ گذشته در تشکیلات فرقۀ رجوی که سالیان جوانیمان را در آنجا بر باد دادیم در ذهنم تداعی می شود و برای ساعت ها مرا به خود مشغول می کند. در این راستا خاطره تلخی به یادم آمد از انتصابات درون فرقه رجوی که آن را به عنوان انتخابات به اعضای خود قالب می کردند و کسی هم حق اعتراض نداشت چون در قلعۀ اشرف هر وقت که وضعیت اعضای نگون بخت تیره و تار می شد و مشکلات و مسائل تشکیلاتی به نقطه قرمز می رسید به طوری که شورای به اصلاح رهبری کاری از دستش بر نمی آمد بلافاصله خود رجوی یا مریم به بهانه های مختلف یا با آوردن یک بند از انقلاب ساختگی یا یک چیز دست ساز شیبه انتخاب مسئول اولی به صحنه می آمدند و برای در نطفه خفه کردن و گرفتن تعهدات اجباری شروع به برگزاری نشست های طولانی می کردند .
در یکی از همین روزها که تاریخ آن دقیقا در خاطرم نیست بحث انتخاب مسئول اولی در داخل قلعه اشرف بود که در درون تشکیلات روی این انتخابات خیلی تبلیغات کرده بودند و می گفتند که همگی باید رأی بدهید چون این فرد مسئول اولی انتخاب خود نفرات تشکیلات است و هر کسی که رأی بیاورد او مسئول اول است. خلاصه زمان نشست و رفتن به سمت قلعه باقرزاده که خارج از بغداد بود و اکثر نشست های رجوی در آنجا برگزار می شد فرا رسید. وقتی که به آنجا رسیدیم یگان ما مسئول آماده سازی سالن بود که من به همراه یکی از مسئولین که رابطه دوستانه ای با من داشت برای آوردن بیشتر وسایل با ماشین به همراه او به قلعه بدیع زادگان که در همان نزدیک ها بود می رفتیم که در میان تردد به او گفتم راستی نشست انتخابات برای چه کسی هست؟ در جوابم گفت نشست انتخاب مسئول اولی است و مژگان پارسایی هم مسئول اول است و انتخاب شده و حال هم فردا متوجه خواهی شد من راست می گویم یا نه. من هم گفتم چرا پس انتخابات می گذارند. در جوابم گفت در تشکیلات اصلا جرم است که فرد بخواهد کسی را انتخاب کند و فقط رهبری حق انتخاب و عزل و نصب را دارد و این کارهای انتخاباتی که الان انجام می دهیم همه اش برای روحیه گرفتن نفرات درون تشکیلات است و دیگر هیچ ارزشی ندارد.
خلاصه روز موعود فرا رسید و رجوی سر معرکه نشست بود و بعد از کلی حرافی انتخابات را شروع کرد و گفت می خواهیم مژگان پارسایی را برای مسئول اولی انتخاب کنیم، موافقین دست بلند کنند و اول از همه خودش و مریم سریع دستشان را بلند کرده بودند. در این هنگام چند نفری دست بلند نکرده بودند که اینها توسط جاسوسان رجوی بلافاصله شناسایی شدند. در یگان ما حمید مخالف فرقه بود دستش را بلند نکرده بود که یکی از مسئولین فورا رفت کنارش و دست او را گرفت و بلند کرد و خلاصه انتصابات مسخره رجوی بعد از چند روز تمام شد.
ولی در فردای آن، نشست ها در رابطه با این انتخابات برقرار می شد و این یک تسویه حساب درونی برای آنها بود که دست بلند نکرده بودند و همچنین کسانی که به هر نوعی با فرقه رجوی مشکل داشتند در این گونه نشست ها با این نفرات برخورد تشکیلاتی می شد.
البته در مقررات فرقه این انتصابات هر دوسال یک بار است ولی بستگی به تضادهای درونی و افسارگسیخته داخل تشکیلات دارد که چه موقع دست به این شعبده بازی بزند. این کارها و تبلیغات هیچ گونه کاربرد بیرونی ندارد بلکه فقط و فقط تبلیغات داخلی است و برای روحیه دادن به اسیران درون تشکیلات کاربرد دارد آن هم نه در این زمان چون خیلی وقت است که دست رجوی برای همه نفرات رو شده و همه می دانند که این ترفندهای تکراری سالیان، تنها یک بازی درون تشکیلاتی بوده که رجوی هر چند سال یکبار به آن آویزان می شد. همانند امروز که وضعیت تشکیلاتی در آلبانی فرا تر از قرمز شده دست به شعبده بازی مؤسسان پنجم زده است تا بدین وسیله یک سرکوب درونی در داخل تشکیلات راه اندازی کند همانند سالیان گذشته.
غفور فتاحیان – عضو جداشده از فرقۀ رجوی
انتهای پیام / فراق