• امروز : چهارشنبه - ۵ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 25 December - 2024

شکوفه های باغ گیلاس، ناله های مریم رجوی

  • کد خبر : 3003
  • 22 ژوئن 2015 - 10:59

شکوفه های باغ گیلاس، ناله های مریم رجوی

احمد هاجری برادر (علی هاجری تحت اسارت فرقه مخوف رجوی در لیبرتی ، عراق)

آبادان

خانواده ای که تنها دلخوشیش نشستن پشت دروازه های بسته است و سران فرقه ای (مجاهدین خلق) که تاب وتحمل هیچ ساز مخالفی را ندارند. مسخره است که بیابیا و مبارزه طلبیدن به یکباره خاموش شد و از خر اشرف پیاده شدید.

هنوز حرکت خانواده ها به سوی لیبرتی آغاز نشده بود که مریم قجر شروع به نالیدن کرد. فرقه ای با این همه برو بیا و مردان جنگی و وجود گوهران بی بدیل چه شد که در مقابل چند نفر خانواده پا به سن گذاشته کم آورد و شمشیر بیابیا غلاف کرد (حال) نوای نیانیا سرمی دهد؟

هراس از ریزش نیروها خواب وخوراک را ازسران (فرقه رجوی) تا بناگوش غرق در فساد و جنایت را گرفته است. چرا این همه اصرار در حماقت؟ جنگ صدبرابر به کدام پستو خزید؟ یک اشرف هزار اشرف لای کدام پرونده بایگانی شد؟ انقلاب و سرنگونی به کدامیک از حوادث کهکشانها گره خورده است؟ اشرف شهر رویاهای بزرگ خاندان تروریسم درکدام بلای طبیعی بزیر آب رفت؟ پول عایدی از فروش تاسیسات و خودروها چه شد؟

تغییر استراتژی و پیش بسوی جنگ صدبرابر دیگر چرا؟ این سالها ماهرچه دیدیم حماقت چندصد برابر فرقه بود و بس! یادگاران برای ایران و ایرانی نسلی سوخته است. تروریست بی سلاح مدتی است که از رقبا درکشتار مردم منطقه عقب مانده و درخواست سلاح میکند. رهبری، این همه احمق و ناپرهیزی؟ (رجوی) دلت برای چکاندن ماشه و کشتار تنگ شده؟

ولی ما چشمانی که ایران را هدف بگیرد کور و انگشتی را که قصد چکاندن داشته باشد از بازو قطع میکنیم! وافعا چرا با توهمات کور کننده درعین بزرگسالی راه گم کرده و به ناکجا آباد میروید؟ چرا با خانم توکلی و دیگر خانواده ها که قصد ملاقات عزیزانشان درلیبرتی را داشته اند، بد برخورد کرده و این همه مطالب تند برعلیه آنها نوشته و باعث رنجش خاطر آنها شده اید؟

آقای احمد هاجری (به همراه دخترش فاطمه) از ۹فروردین 1389 تا ۲۹اسفند 1391 در درب ورودی اشرف ، خواسته ی مشروع و قانونی شان مبنی بر ملاقات با برادرش علی هاجری را فریاد زد ولی سران مجاهدین اهمیتی ندادند و امکان ملاقات را فراهم نکردند براستی چرا؟

آقای احمد هاجری (به همراه دخترش فاطمه) از ۹فروردین ۱۳۸۹ تا ۲۹اسفند ۱۳۹۱ در درب ورودی اشرف ، خواسته ی مشروع و قانونی اش مبنی بر ملاقات با برادرش علی هاجری را فریاد زد ولی سران مجاهدین اهمیتی ندادند و امکان ملاقات را فراهم نکردند براستی چرا؟

و چرا با چند درجه تخفیف از من بعنوان برادر علی هاجری نامبرده و نابرادری را فراموش کرده اید؟ بگذارید با صراحت بگویم این حرکات احمقانه وموضع گیریهای کور نه دردهایتان درفروپاشی اشرف را التیام میبخشد و نه جدایی و نه ریزش نیروها را در لیبرتی و آلبانی کند. وتنها ثمره این حماقت مجدد، سرعت بخشیدن حرکت خانواده ها به سمت لیبرتی خواهد بود. این دیکته ها برای اعضا و کتاب و شوهای تلویزیونی نه تنها راه حلی برای مشکلات سران نخواهد بود بلکه گره کوری بر معضلات گرفتاریهای این فرقه تروریستی خواهد بود.

تهدیدها و تعقیب ها و گریزها و مزاحمتهای تلفنی ، بگذار به رهبری فرقه بگویم اشرف که بگذشت ، لیبرتی هم که سهل و در دستان ماست و برای آخرین برنامه پیش روی خانواده ، مقر سران فرقه در اورسوراوازهم قابل دسترسی است.

مارال دختر خردسال احمد هاجری ، مشاهداتش  در رابطه با سیم خاردارهای محل اسارت عمویش علی دراسارتگاه  اشرف و واکنش های خشمگینانه و سنگ پراکنی های اعضای فرقه رجوی به سوی خانواده ها و پدرش را به تصویر کشیده است

مارال دختر خردسال احمد هاجری ، مشاهداتش  در رابطه با سیم خاردارهای محل اسارت عمویش علی دراسارتگاه  اشرف و واکنش های خشمگینانه و سنگ پراکنی های اعضای فرقه رجوی به سوی خانواده ها و پدرش را به تصویر کشیده است

مارال دختر خردسال احمد هاجری، مشاهداتش در رابطه با سیم خاردارهای محل اسارت عمویش علی دراسارتگاه اشرف و واکنش های خشمگینانه و سنگ پراکنی های اعضای فرقه رجوی به سوی خانواده ها و پدرش را به تصویر کشیده است

چرا نفراتی را که نگهداری میکنید هنوز گذشته و آینده اش را طلاق نداده و با خاطرات شما ، که هرچه هست با خاطرات خانواده و دوستانش زندگی میگند! آیا بازهم خانواده ها را به مبارزه میطلبید و نغمه بیا بیا سر میدهید؟ وشاید بهتر باشد سران غرق درحماقت خفه شده و لباس سفید به نشان تسلیم بالا ببرند.

عدم پاسخگویی (سران فرقه رجوی) نشانه شکست قطعی سران در برابر خانواده است. خانواده ای که به حرکت درآمده و هیچ نیروی زمینی یارای توقف آن را ندارد. چه شده که سران فرقه ناله بلندگو و شکنجه سرداده اند. بگذار برای راحتی خیالتان بگویم فروریختن حصارهای لیبرتی نه به بلندگو بلکه به یک نخ پوسیده متکی است. من این ساز را زدم سران منتظر باشند تا در روزهای پیش رو صدایش را بشنوند.

ما در لیبرتی صدای عزیزانمان خواهیم بود و آنچیزی که بر وجود ناموزون مریم سنگینی میکند سایه پرمعنی خانوادهاست.

Hajari 5 Matn

چه شده رهبر خودخواه و دموکراتیک ، چرا تحمل تعدادی از بستگان اسرای در زنجیر را نداری؟ دموکراسی و حسن همجواری را چکار کرده ای که تحمل تعدادی خانواده را در خارج از تشکیلات و درهمسایگی خود نداری؟ آیا این نوع دموکراسی که تو دم از آن میزنی چیزی غیراز یک دیکتاتوری افراطی از نوع خود آزار ودیگر آزاری از نوع پیشرفته است؟ سیاستها ارزانی خودت که ما را با آن کاری نیست.

و با تو و سایر سران فرقه ات ، چنان خواهیم کرد که به احترام خانواده خبردار بایستی و در مدح آن سخن بگویی. باید به شما سران فاسد فرقه بگویم هرنوع سوءاستفاده سیاسی و ابزاری از عزیزانمان ممنوع و به زودی شما را از تخت که نه بلکه از چهارپایه شکسته ای که به خیال خود برآن تکیه زده اید به زیر خواهیم کشید تا درس عبرتی برای دیگر خائنین باشد.

مریم قجر بخوبی خاطره باغ شکوفه های گیلاس و بیماری روانیت از حضور خانواده ها دراشرف را به خاطر داشته باشی و به زودی خواهی دید این بار چنان شکست هولناکی به تو و دیگر سران احمق فرقه ، با آزادی عزیزانمان تحمیل خواهیم کرد که نه باغ شکوفه های گیلاس اثرات روانی آن را درمان و نه مربای آن کامتان را شیرین کند!

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=3003