در چند سال اخیر مرگ و میر درون فرقه رجوی شدت گرفته و به طرز مشکوک با سرعتی دو چندان زنان و مردان ناراضی بر اثر بیمارهای لاعلاج میمیرند.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، زنان ناراضی در فرقه رجوی به طرز مشکوکی حذف می شوند و تنها زنان سوگلی باقی می مانند.
بهناز مجلل و مقاومت بیثمر به خاطر فرزند
بهناز مجلل یکی از زنانی است که از بدو ورود به تشکیلات سازمان ناراضی بود و هیچ زمان مطیع و عضو تشکیلاتی فرقه نشد.
نامبرده در دهه ۷۰ به واسطه هواداری همسرش از منافقین همراه با فرزند نوجوانش با فریب به عراق و مناسبات فرقه کشیده شدند. آنها قبل از پیوستن درآمریکا زندگی می کردند. وی هر زمان که فرصتی پیش می آمد از نارضایتی هایش می گفت. آه و ناله و نفرین هایش علیه سرکردگان بی رحم فرقه بلند بود که زندگی آنها را به هم ریخته بودند.
پس از چند سال همسرش با شناخت تشکیلات مخوف جدا شد و به دنبال زندگیش رفت ولی بهناز مجلل به خاطر تنها فرزندش نمی توانست از سازمان خارج شود. پسرش به علت اینکه از نوجوانی داخل تشکیلات شده بود بر اثر مغزشویی های فرقه توان تصمیم گیری نداشت و از مناسبات خارج نمی شد. به همین دلیل بهناز مجلل علی رغم میل باطنی اش ترجیح داده بود که در گوشهای در کمپ زندگی کند تا او را از یگانه فرزندش جدا نکنند. او صراحتا می گفت بخاطر فرزندم مانده ام.
او خوب می دانست اگر برود، اجازه همان دیدار سالانه فرزندش را هم نمی دهند. شرایط سخت فرقه را تحمل می کرد و به همان دیدارهای هر از گاهی دلخوش بود. بهناز مجلل سرانجام بر اثر فشارهای عصبی و زندگی سخت در بیابان های عراق بیمار و ناتوان شد. به او رسیدگی لازم نمی شد و نهایتا سکته کرد و مُرد.
مرگ مشکوک مرضیه رضایی
مرضیه رضایی از دیگر زنان فرقه است که در سال ۱۳۹۷ مرگ مشکوک او در حدود سن ۴۶ سالگی اعلام شد.
مرضیه رضایی، معروف به مهین، علی رغم سابقه مبازراتی خانواده اش در زمان شاه به دلیل انتقادات و مخالفت هایش با انحرافات فرقه، قربانی فریب زوج جنایتکار رجوی شد. او علی رغم سرحالی در یکی از طولانی ترین اعتصاب غذاهای فرقه (۹۰ روزه ) شرکت داده شد و در آن پروسه، آسیب های جسمی بسیاری دید و او را به کشتن دادند.
همان روزهایی که وی در اعتصاب غذا شرکت داشت، خبری از بدحالی او در سایت های فرقه بدین شرح منتشر شد: «مرضیه رضایی امروز، ساعت ۱۹ به وقت بغداد، به علت درد شدید در قفسه سینه و ضربان نبض ۱۵۰ و در حالی که وضعیت عمومی وخیمی داشت، به کلینیک عراقی منتقل گردید. در معاینه و گرفتن نوار قلب از او، وضعیت بیمار به علت تاکیکاردی و ایسکمی (نارسایی) قلبی خطرناک تشخیص داده شد و به بیمارستان منتقل گردید.»
مرضیه رضایی دختر مرحمت، همسر دوم خلیل رضایی از خانواده رضایی های معروف بود. مرحمت، فاطمه، مرضیه و خواهرانش جز ناراضیان فرقه ضاله بودند و در هر فرصتی از ابراز مخالفت و افشای خیانت های فرقه باز نمی ایستادند به همین دلیل درون فرقه در معرض انواع ناملایمات قرار داشتند.
وی با وجود اینکه جزو زنان قدیمی و با سابقه سه دهه بود پس از آنکه در کمپ اشرف مدت کوتاهی معاون لشکر شد او را برکنار و خلع رده نمودند. سپس با شرکت دادنش در اعتصاب غذای اجباری طولانی، بیمار و علیل شد و به طرز مشکوکی درگذشت.
سرنوشت دردناک مهین افضلی
مهین افضلی از دیگر زنان ناراضی فرقه است که به همین سرنوشت دردناک دچار شد. مهین افضلی به دلیل عدم همراهی و اطاعت محض از فرقه اغلب در کارهای یدی سنگین و آشپزخانه به کار گرفته می شد. نامبرده بیش از یک دهه در آشپزخانه کمپ از صبح تا پاسی از نیمه شب به بیگاری مشغول بود.
او هم زیر بار ظلم فرقه نمی رفت شجاعانه حرف هایش را می زد. مهین افضلی دارای دو فرزند دختر و پسر بود که از کودکی انها را از مادرشان جدا کردند و به خارج عراق فرستادند حسرت دیدار فرزندانش تا زمان مرگ در دل او باقی ماند. مهین افضلی هم در جوانی در اثر فشار کار دچار سکته قلبی شد و فوت نمود.
شهین قاسمی و اجبار به اعتصاب غذای ۱۰۰ روزه
شهین قاسمی نمونه بعدی ظلم های مریم قجر دزد و شارلاتان است.
قاسمی یکی از سالم ترین زنان فرقه بود. علی رغم سابقه طولانی به علت مخالفت ها و اعتراضاتش علیه سرکردگان فرقه در ساده ترین و سخت ترین کارها در بخش پشتیبانی اشتغال داشت. او هم مجبور به شرکت در اعتصاب غذای طولانی بیش از ۱۰۰روز در سال ۱۳۹۲ شد و سلامتی و توانایی اش را از دست داد.
البته مرگ همزمان شهین قاسمی و مسعود نصیری در یک روز و گزارشات برخی از جدا شدگان شاهد مبنی بر درخواست جدایی و یا فرار آنها نیز باعث می شود که بیشتر به خیانت فرقه و مشکوک بودن مرگ او پی ببریم.
فریده ونایی، قربانی دیگر
نامبرده در عملیات موسوم به فروغ جاویدان بینایی یک چشم خود را از دست داده بود با این حال در داخل فرقه به کارهای سنگین اشتغال داشت. او هم به علت عدم اجرای فرامین خشن فرقه و نارضایتی مورد غضب سرکردگان بود. فریده ونایی یک دهه بود که از بیماری های مختلف از جمله سرطان رنج می برد. در حالی که چه در زمان حکومت صدام و چه پس از آن به راحتی می توانستند او را برای درمان به خارج عراق بفرستند ولی در سخت ترین شرایط داخل کمپ نگه داشتند تا مریم قجر سو استفاده های تبلیغاتی خود را از به کشتن دادن امثال او ببرد و قاب عکسهای قربانیان اطرافش را تکمیل نماید.
این روال جاری فرقه مخوف و زوج خونخوار رجوی است که اغلب افراد ناراضی و مخصوصا زنانی که با سابقه بیشتر ناراضی بودند را بدون رسیدگی و مداوای جدی رها می کرد تا در سخت ترین شرایط بمیرند.
رجوی همچون گذشته منتظر مرگ اعضای قدیمی است که از دست آنان راحت شود، خوراک تبلیغاتی اش فراهم باشد و نگرانی هایش هم از بابت جدایی و درز اطلاعات برطرف شود.
اسامی این افراد کم نیستند و سایرین نیز در این صف مرگ انتظار می کشند. افرادی چون زهره آمرطوسی، نرگس لطیفی، اعظم رحمانی و رویا درودی از این دست قربانیان هستند که به دلیل ابتلا به بیماری های صعب العلاج و سرطان عمر کوتاهی داشتند.
شرح و بسط قصه طولانی پردرد زنان فرقه رجوی با این نوشتارهای کوتاه پایان نمی یابد. باشد تا روزی که همه حقایق درباره زوج جنایتکار رجوی برملا شود و زنان و دختران میهنم از شر آنان خلاصی یابند.
گزارش از: مینو حیدرزاده
عضو نجات یافته از فرقه رجوی
انتهای پیام / فراق