بعد از سقوط دیکتاتور عراق صدام حسین که باعث ترک برداشتن استخوان بندى اصلى فرقه رجوى شد و تار و پود تشکیلاتش به لرزه در آمد، روزنه امیدى در دل تک تک افراد تشکیلات که زیر شدیدترین ظلم ناشى از محدودیت هاى فرقه گرایانه و دیکتاتور مآبانه رجوى بودند، باز شد.
به همین دلیل، با فرار و خروج بیش از ٨٠٠ نفر از تشکیلات، ضربه خرد کننده بر فرق رجوى وارد شد و تشکیلاتى که قبل از آن زیر چتر ارباب به صورت مشت آهنین اداره می شد و کسى جرأت دم برآوردن و مخالفت با آن را نداشت و به مانند یک زندان بود که زندانبانان آن همگى بر اثر ضربه به ارباب و سقوط آن روحیه خود را باخته بودند و دیگر توان زندانبانى از آن ها گرفته شده بود. طبیعى بود در چنین شرایطى زندانیان ریسک پذیر و عاصى از دست فشار و دیکتاتورى رجوى قفل این زندان را بشکنند و از جهنم آن فرار کرده و خود را رها سازند و تعدادى هم که جرأت فرار نداشتند یا مرعوب در گذشته خفقان و دیکتاتورى رجوى بودند، نظاره گر صحنه بوده و در پاسیوى مطلق قرار داشتند، از جمله این افراد خود بنده بودم که بیش از ربع قرن در تشکیلات رجوى تحت تأثیر مغزشویى و محدودیت و سرکوب هاى وحشیانه رجوى قرار داشتیم و زندگى در بیرون از تشکیلات براى خود متصور نمی دیدم و فکر می کردم که اگر از تشکیلات خارج شوم با پایان عمر و زندگى خود مواجهه خواهم شد.
اما تنها روزنه اى که به من و ما امید و جرقه عشق و زندگى می داد، حضور خانواده ها براى دیدار با عزیزان اسیر خود در چنگال رجوى بود. وقتى فریاد خانواده ها از پشت حصار پادگان اشرف با وجود محدودیت هاى رجوى که در راستاى عدم شنیدن صداى خانواده بود، را می شنیدیم جرأت پیدا کرده و بذر امید به زندگى در دلهای مان کاشته می شد. از این رو بود که بعد از آن نفراتى از تشکیلات فرار می کردند که کسى باورش نمی شد که چنین جرأتى از خود نشان داده باشند. همین موضوع باعث یک ولوله و در گوشى صحبت کردن یا به قول تشکیلات محفل زدن بین افراد شده بود و مهار آن از دست مسئولین و فرماندهان خارج شد. از این رو رجوى به یک ترفند سخیف و ضد انسانى و ضد حقوق بشری دست زد و خانواده هاى اسراى در چنگالش را مزدور و الدنگ خوانده و هر گونه ارتباط صوتى و حضورى را براى به اصطلاح مجاهد خلق حرام و ضد مبارزه نامید و بدین وسیله کار اصلى سازمان نبرد با خانواده ها شده بود که براى دیدار به پادگان اشرف در عراق آمده بودند و به علت ممانعت رجوى از دیدار آن ها در پشت حصار و سیم خاردارهاى اشرف فرزندان خود را صدا می کردند.
الان هم که پویش به حق خانواده ها به راه افتاده و خواهان دیدار و آزادى فرزندان خود هستند رعشه بر اندام مسعود و مریم رجوى و دیگر گماشتگانش انداخته است و چنان در این رابطه قافیه را باخته می بینند که به سیم آخر زده و در دستگاه تبلیغاتى و شیطان سازى خود اراجیف سخیف به این حرکت و پویش خانواده ها می دهند و چنان از این حرکت خانواده ها ترسیده و درونشان سوخته است که عنان از کف داده اند و براى مقابله با آن یک دو جین سخنران و سخنگو و میرزابنویس روى صحنه می آورند تا شاید جلوى این حرکت زیبا و به حق که حق مسلم خانواده هاست در آینده گرفته شود، اما باید به رجوى گفت زهى خیال باطل که بتوانید از چنگ این حرکت خانواده ها رها شوید.
درب قرارگاه اشرف ٣ در آینده توسط همین خانواده هاى اسیران گل گرفته خواهد شد و این نویدبخش آزادى و رهایى بقیه دوستانم در چنگال شما خواهد بود.
بعنوان عضو قدیمى و جدا شده از تشکیلات جهنمى رجوى به تک تک خانواده ی اسیران رجوى دست مریزاد می گویم و توصیه ام این است که خستگى ناپذیر مسیر سخت و صعب دیدار عزیزان تان را دنبال و پیگیرى نمایید. قطعا این کارى بسا سخت و دشوار اما شدنى است و به زودی عزیزان خود را در آغوش خواهید گرفت و آن روز دور نیست.
یادداشت از: عبدالکریم ابراهیمی
انتهای پیام / فراق