• امروز : یکشنبه - ۴ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 24 November - 2024
دل نوشته ای از خواهر چشم انتظار «حسین قهرمانی»

آیا اجازه نداشتی بعد از درگذشت پدرت، یک تماس تلفنی ساده داشته باشی؟

  • کد خبر : 25035
  • 29 مارس 2020 - 12:31

اعظم قهرمانی از خواهران چشم انتظار یکی از اسیران فرقه رجوی به برادر خود در مقر فرقه یادداشتی منتشر کرد.

azami 1
اعظم قهرمانی به همراه دختر و دامادش

به گزارش فراق، متن دل نوشته خواهر حسین قهرمانی را در زیر می خوانید:

سلام حسین جان داداشی، گلم، قبل از هر درد دلی اول، سال نو را به تو تبریک می گم و یاد آوری می کنم روزهای خوشی که  سال تحویل دور هم بودیم. وای چه روزهای خوبی داشتیم. داداش گلم امیدوارم حالت خوب باشد و سلامت باشی. اگر خانواده ات را فراموش نکرده باشی، من اعظم خواهر کوچکت هستم. عزیزم امسال اولین سالیه که آقاجون از پیش ما رفته،  سال های گذشته  آقا جون اولین کسی بود که به ما زنگ می زد و سال نو را تبریک می گفت. داداشی جون بابا جاش خیلی خالیه  به خصوص برای مامان که خیلی غصه می خوره اما مثل همیشه به روی خودش نمی آره تا ما بچه ها ناراحت نباشیم.

azami 2

داداشی جون عزیزم همه خانواده واقعا دلشون برات تنگ شده، به خصوص در این شرایط که بابا هم در جمع ما نیست چون آقاجون همیشه یه طوری سنگ صبور خانواده بود. حسین جان سئوالی ازت داشتم.  با توجه به اینکه حدود ۳۱ سال در جمع این سازمان به اصطلاح مدافع خلق بوده ای  و به طور شبانه روز بدون تعطیلی تمام جوانی و زندگیت را وقف این سازمان کذایی کرده ای آیا حق این را نداشتی بعد از فوت پدرت یک تماس تلفنی ساده با خانواده داشته باشی؟

azami 3

آیا با توجه به  این همه نامه که در سایت ها منتشر شده و صد در صد سران خائن شما مطلع هستند به شما اطلاع دادند که پدرت به رحمت خدا رفته؟ آیا سازمان شما خانواده را جز خلق خودش می داند؟ برادر جان من دقیقا نمی دانم در چه شرایطی هستید ولی با توجه به پیگیری های مداوم من  وضعیت اسف بار سازمان کذایی شما را در سایت ها  می بینم  ولی شما خبر نداری وهمینطور می بینم که تعداد کثیری از دوستانت جدا شدند تعدادی به کشورهای اروپایی رفته اند و تعدادی هنوز در آلبانی هستند.

azami 4

برادر جان آیا وقت آن نرسیده که برای آینده خودت تصمیم جدیدی بگیری و حداقل از این چند صباح عمر باقیمانده خودت استفاده کنی و لذت ببری. تک تک خانواده منتظر شما هستیم. داداشی جون مادر با توجه به سنش و همچنین بعد از فوت پدر بسیار دلشکسته و ناتوان شده و این روزها مرتب تو را یاد می کند و بی تاب توست  و می گوید ای کاش بتوانم قبل از مرگم حسین را ببینم یا حداقل با او صحبت کنم.

حسین جان داداشی عزیز آقاجون که در چشم انتظاری تو به رحمت خدا رفت، حداقل مادر را چشم انتظار نگذار و خودت را نجات بده. من تعدادی عکس از دوران بچگی و سربازیت و یک عکس از خودم، پسرم و عروسم ضمیمه نامه می کنم. امیدوارم که ببینی و خاطرات قدیم برایت تداعی شود. به امید دیدار تو برادرعزیزتر از جانم.

انتهای پیام / انجمن نجات استان قزوین

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=25035