تنش در خاورمیانه و خلیج فارس البته هنوز هست و حل نشده است چون حرکت سینوسی دارد و گاه بالا و گاه پایین می رود اما همه بیاد دارند که در چند ماه گذشته که این بحران اوج گرفته بود هرکس به فراخور وضعیت و ماهیتش موضعی می گرفت و تفسیرها می کردند.
ترامپ بلف زده بود که اهداف در داخل ایران مشخص و اگر ایران دست از پا خطا کند می زنیم و چنین و چنان. عده ای جنگ را در چشم انداز و برخی نزدیک و حتمی می دیدند. برخی نگران بوده و توصیه به مدارا و برخی دیگر هم که برای مردم ایران ارزشی قائل نبودند و کشته شدن آنها برایشان مهم نبود بلکه فکر می کردند از این درگیری ممکن است چیزی نصیبشان شود پادویی امریکا را می کردند و شیپور جنگ می زدند برای بمباران و کشته شدن مردم ایران جشن هم می گرفتند و خوشحالی می کردند. الغرض هرکس ماهیت درونی خود و مقدار نزدیکی و دوری خودش با مردم ایران و بعد نوکریش به آمریکا را در این میان به نمایش گذاشت.
در این بحبوحه آمریکا سردار قاسم سلیمانی را ترور کرد و همه واکنش مردم ایران در این رابطه را دیدند. برخی هم مثل رجوی سر از گور برآورند نپخته و نسنجیده مثل همیشه، البته بر مبنای طینت ضد ملی و مردم فروشی و پادویی گری، پیام دادند که آره تمام شد، کانون های شورشی موهوم را فراخوان می داد که وقت عمل است وقتی آمریکا کوبید شما هم شروع کنید و چنین و چنان کنید، زهی وقاحت و مردم فروشی.
ولی طولی نکشید که باز هم بور شدند و مردم ایران باز مثل گذشته خودفروشی و ستون پنجم بودن اینها را دیدند.
بعد ایران جواب داد و چه جوابی که ترامپ لال شد. ترامپ که تا قبل از آن عربده می کشید و مثل جاهل محل خودش را گنده لات جهان می دانست موش شد و صداش هم در نیامد و حالا که دیده بود زمین سفت است آمد و اعلام کرد حاضر است با ایران مذاکره کند. حالا این بحران فروکش کرده و آن گرد خاک کردن ها خبری نیست و وضعیت کمی آرام شده است اما آینه تمام نمایی بود که همه را به تمام قد نشان داد و مردم ماهیت گروه ها و دستجات مختلف را تماشا نشسته و به عینه دیدند و البته هرکس هم خودش را دید که چیست و کیست و رابطه و یا فاصله اش با مردم چند و چون است.
یادداشت از: رحمان محمدیان
انتهای پیام