بعد از شهادت سردار سلیمانی جهان به یک باره دچار سونامی خبری شد و این خود دال بر عظمت یک مرد بود و گرنه انسان های زیادی در طول روز می میرند و از این جهان رخت بر می بندند.
مرگ همواره در کمین انسان است، ولی ما انسان ها تصمیم می گیریم که چگونه بمیریم و از این دنیا برویم. مرگ معمولی و کم درد به صورت غریزی آرزوی هر انسان است که در آرامش این جهان را ترک کند اما انسان هایی با منش بزرگ مطلقا دنبال مرگ راحت و آسان نیستند زیرا برای بر هم زدن آرامش ستمگران آمده بودند و این جنگ، مرگ آرامی ندارد. سردار سلیمانی از معدود انسان هایی بود که در خط مقدم نبرد همواره خودش را نشان می داد و هل من مبارز می طلبید.
برای چنین انسانی مرگ طبیعی ننگ محسوب می شود، بنابر این زیر بار این ذلت نمیرود و برای راه آزادی و جهاد در این مسیر می جنگد.
سردار سلیمانی فارغ از هر محاسبه سیاسی، در دل اقشار ملت ایران جا پیدا کرده بود. دشمنانش نیز در نهان و آشکار او را می ستودند زیرا ستودنی بود.
سردار رشید ملت ایران به عهد خود با ملت ایران و رهبری آن وفا کرد و با خون خودش راه آزادی را برای نسل بعدی آبیاری کرد و تثبیت نمود. اینگونه است که باعث افتخار می شود و خبر شهادتش جهانی را به اندوه می کشد.
«سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز ، مرده انست که نامش به نکویی نبرند» در چنین زمانه ای می بینیم که فرقه منحوس رجوی با دم خودش گردو می شکند و خوشحالی متهوع خود را مخفی نمی نماید. خواب های پنبه دانه ای مریم رجوی و آن مرده متحرک (مسعود رجوی) فقط در حد خواب است و نه بیشتر. شادی و هلهله کردن فرقه رجوی که اکنون تبدیل به مزدوران آمریکا شده اند تداعی کننده خیانت های رجوی در زمان جنگ هشت ساله ایران با عراق است که هنوز از اذهان مردم پاک نشده است ، و مردم ایران رهبران این فرقه را «نه فراموش می کنند و نه می بخشند.»
یادداشت از: بخشعلی علیزاده
انتهای پیام / فراق