اعضای انجمن نجات لرستان به دیدار مادری رفتند که فراق دوری دختر جوانش، وی را چشم انتظار در کنج خانه با هزاران خاطره زنده نگه داشته است .
مادری که با هزاران امید دختر را بزرگ و به خانه بخت فرستاده و در آرزوی در آغوش کشیدن فرزندان وی و دیدن مادرشدن دخترش حسرت میخورد و زمانه فرزند وی را از او جدا و به دیاری فرستاده که مادر در رویای خویش وی را در آغوش می گیرد و برای او لالایی میخواند .
این مادرسخت کوش در زمانی که دخترش در کشور همسایه اسیر فرقه بود هفت بار کوله بار سفر را بسته و به آن دیار غربت سفر نمود تا شاید از جگر گوشه اش اثری یابد و دیداری تازه نماید، اما افسوس که این شجره پلید و هیولای نفاق درب اردوگاه را بر وی و دیگر مادران بسته و اجازه ملاقات را به وی ندادند اما وی از پای ننشسته و هر بار با عزمی راسخ دوباره بار سفر را بسته و خود را به درب اشرف و لیبرتی رسانده و فریاد تظلم خواهی خود را به گوش جهانیان می رساند .
آری صحبت از خانم صنمبر شاه کرمی مادر معصومه شاه کرمی است؛ مادری دل سوخته که در انتظار فرزند خود زندگی را ادامه می دهد و می گوید هنوز امیدوار هستم که بتوانم معصومه را دیده و وی را از دست این نامردان روزگار نجات بدهم .
او درخواست دارد شرایط مهیا شود تا بتواند به آلبانی رفته ودخترش را ملاقات نماید و به او بگوید مادرش همیشه چشم براهش بوده و برادرانش آرزوی دیدار وی را دارند و تنها خواهرش با خاطرات وی زمان را می گذراند و امید به آینده ای دارد که خواهرش باز در کنارش باشد و با هم رازهای مگوی کودکانه را مرور نمایند .
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز لرستان