وقتی یک جداشده از فرقه رجوی به دنیای آزاد و زندگی قدم می گذارد تازه وارد این فضا می شود که از خود بپرسد چه بلد است و چه می داند تا از آن برای امرار معاش و گذران زندگی بهره ببرد .واقعیت زندگی کردن تجربه، تخصص وجوانی لازم است تا لقمه نانی به دست آوری وگرنه آدم برای مینیمم های خود آن هم درسن بالا گرفتار می شود که همه اینها را رجوی از آدم ها گرفته است .
اما آنچه یک فارغ التحصیل از فرقه مجاهدین بعد از بیش ازچند دهه با خود می آورد چیست؟
من نوعی به محض خروج وقتی با واقعیت زندگی کردن در دنیای آزاد روبرو شدم از خود سئوال کردم من چه بلدم برای نان درآوردن؟
آنچه که به طورمشترک و انکارناپذیر هر جداشده ای از فرقه رجوی در جواب این سئوال از خود، به آن پاسخ می دهد این هاست که نمی دانم به درد نان درآوردن می خورد یا نه؟
سئوال: من چه بلدم ؟
جواب: ابتدا به هیچ می رسیم، بعد از یک مقطع و پروسه مات و مبهوت ماندن و احساس تهی بودن با برگشتی عمیق به سالیان عمرتلف شده به چیزهای پوچی به شرح زیر رسیدیم :
-آموزش نظامی پوشال که به دلیل بی اعتقاد بودن به آن اصلا به مغز نمی رفت .
-آموزش تشکیلاتی که آن هم به دلیل بی اعتقادبودن به آن اصلا تومغزنمی رفت .
-برنج پاک کنی تخصصی وآماتور، عدس وماش پاک کنی، پوست کندن پیاز وسیب زمینی با نظارت مسئول مستقیم .
-قطعه کردن مرغ و ماهی .
-شستشوی گاز وکف آشپزخانه
-بار زدن وخالی کردن تریلی های خوار و بار و سبزی .
-زنگ زدایی آهن آلات به مدت طولانی وحرفه ای .
-تفکیک پیچ ومهره وسپس سرهم کردن مهره و پیچ به صورت انبوه و زنگ زدایی به مدت ماه ها وسال ها .
-حمالی و کارسخت در ساختمان سازی و خراب نمودن آن .
– زمین کندن و پرکردن آن به مدت زیاد .
-جابجایی انبار وسلاح ومهمات به طور مستمر برای سال ها به منظور وقت پرکنی .
-نظافت وزنگ زدایی تانک و نفربر و خودروهای زرهی و نظامی و مهمات برای ارتش عراق و تحویل دهی به نظامیان عراقی و هزاران کار پوشالی دیگر که صرفأ تکرار و تکرار برای تلف عمر و وقت کشی به صرف اینکه جنگ ایران وعراق تمام شده بود ومجاهدین زائده جنگ قفل شده و رجوی فقط می خواست شبانه روز کار پوشالی تولید کند و نیروها را سرگرم نماید .
درواقع ماه ها و سال ها عمرمان تلف شد و یک تجربه وحرفه به درد بخور که اکنون بتواند به لقمه نانی برایمان تبدیل شود را به دست نیاوردیم .
تا وقتی اسیر رجوی بودیم وداخل همان مناسبات به کرده خودمان وحماقتی که سال ها مرتکب شده بودیم نخندیده بودیم واکنون فقط ماهستیم که دارای چنین گذشته سیاهی هستیم و فقط خودمان هستیم که به خودمان می خندیم وبرایمان چندش آور است و بس .
این حاصل شاید ۴۰ سال برای برخی ها وشاید بیشتر که گذشته وعمرخود را تلف کرده و مدام در یک سیکل بسته و مداری در اختیار رجوی اسارت را تحمل کرده ایم . اکنون به محض مواجه شدن با دنیای آزاد انگار مصداق همان اصحاب کهف هستیم . البته آنها درخواب واقعی بودند اما ما فارغ التحصیلان از دانشگاه جهل فرقه ای درغفلتی ننگین و اسارتی پوشالی در اختیار شیطان مجسم به نام رجوی. حیف و صد حیف
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز کرمانشاه