• امروز : دوشنبه - ۳ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 23 December - 2024

حیله رجوی برای کشتار ۱۹ فروردین ۹۰ در اشرف قسمت دوم

  • کد خبر : 1985
  • 13 آوریل 2015 - 9:14

حیله رجوی برای کشتار ۱۹ فروردین ۹۰ در اشرف – قسمت دوم 

تجمع اسیران برای به اصطلاح مقابله با خانواده های متحصن  در سال ۱۳۸۸و۱۳۸۹ به اوج خود رسید ، تمامی زندانیان اشرف با این بهانه با شوق و اشتیاق تمام ، برای شعار دادن به جلوی درب می آمدند ، وغافل از شکارچیان سنگ دل رجوی بودند ، در حقیقت زندانیان به بهانه مقابله با خانواده ، بعد از چندین سال دنیای روشن را می دیدند ومی آمدند تا خانواده هایشان را به صورت پنهانی  زیارت کنند و راه مطمئن برای فرار را بررسی کنند .

ashraf 08

مقابله با خانوادها دراین سالها شدت گرفته بود ،اعضای خود فروخته رجوی تمامی بلند گوهارا با سنگ شکستند (شبانه سوار بالابر جرثقیل می شدند وبلندگوها را از نزدیک می شکستند ویا آتش میزدند) خانواده ای نبود که ازسنگ و آتش و آهن پاره این ملعونین در امان باشند ،تمام کانسکها و منبع آب خانواده ها،  زیر رگبار سنگهای فرقه بود وقتی که صدای خانم سلطانی و برنامه رقص رهائی  پخش می شد واقعا نفرات مستقر در نگهبانی ها دیوانه می شدند ، چندین بار از فرماندهان ارتش عراق مستقر دراشرف پیغام فرستادند که اگر صحبتهای رقص رهائی و گریه مادران وصدای خنده ی بچه (خنده ی کودکی که گریه اکثر اسیران در اشرف در می آورد ) از بلندگوها پخش شود تمام کانکسها و خانواده هارا آتش می زنیم .

ashraf 07

 در مقابل تهدیدات اعضای فرقه ، خانواده ها فعالیت خودشان را بیست و چهارساعته کردند ، یعنی دقیقه ای صدای بلندگوها و سخنرانی ها خاموش نشد چراکه جان فرزندان اسیردر خطر بود.ارتش در مقر فرماندهی برای بازپس گیری اشرف آماده می شد  

DSC01183

ارتش عراق چند ماه بود که به رهبران فرقه دجال منافقین اعلام کرده بود در سال جدید و درتاریخ فلان و ساعت فلان از منطقه شما ل برای بازپس گیری زمینهای غصب شده عشایر به اشرف خواهیم آمد.

 خانواده ها با بلندگوها این مسئله را هر روز و هرساعت نزدیک به شش ماه به اسیران اعلام می کردند که هرچه زودتر اشرف را درمنقطه ذکر شده  تخلیه کنید ، دراین فاصله دها نفر فرار کردند یعنی روزی نبود که خانواده ها شاهد فرار نباشند ، همین جداشده اعلام کردند که تمامی سالن غذا خوری ،محل خوابگاهها ، دستشوئی و حمامها حتی محل نگهبانی در تمام اضلاع  هم بلند گونصب کردند یعنی تمامی قرارگارهای اسیران را بابلند گوهای قوی  بهم بافتند تا کسی صدای شما را نشنود .

ashraf 09

صدای آژیری که از بشقابهای ماهواره ای از سوی دژخیمان اشرفی پخش می شد واقعا” قابل تحمل نبود ، اکثر خانواده ها دچار سردردهای شدید و ناراحتی شنوائی شدند ، گرمای بیش از حد و سرمای طاقت فرسا و خاک ، سد دیگری برسرراه خانواده ها بود مخصوصا” مادرانی که سالخورده مریض بودند ولی عشق مادری نیروی عظیمی است کوه را می جنباند چنانکه اشرف را تکان داد و فرو پاشید .

خانواده ها می دانستند که جان فرزندانشان در خطر است و رجوی دستور کشتار دسته جمعی را قبل از عید سال ۹۰ صادر کرده این مسئله صبر وقرار خانواده هارا گرفته بود .

کسانی که در این سالها از اشرف فرار کرده بودند و از وضعیت زندانیان در بنگالها خبر داشتند اعلام کردند که ساعتهای اوج استراحت و خاموشی زندان اشرف با بلندگوهای سیار در تمامی اضلاع خبر ورود ارتش عراق را به اسیران اعلام کنید ، یعنی دو الی چهار صبح ،به هرصورت حرکت دراین ساعتها با توجه به ناامنی کامل منطقه و وجود روستای کوچکی در شما ل اشرف ودهقانی که درنزدیکی اسکان خانواده ها چوپانی می کرد که جاسوس اصلی رجوی بود باعث ترس ووحشت خانواده ها شده بود ولی باتوکل برخدا خانوادها فعالیتشان را با همراهی ارتش و پلیس ، در این ساعت های شب شروع کردند

باز فراری ها زیادو زیادتر شد و درخواست کمک از خانواده ها وارتش کردند که باید سیم خاردارها راببرید تا بچه هاراه فرار داشته باشند ، سیم ها شبانه بریده شد دکلهای سیم خاردارها کنده شد ولی چه فایده ، دژخیمان رجوی کانسکهای نگهبانی را هر ده قدم به ده قدم کردند ودوربین های دید درشب درتمام اضلاع افزایش دادند نفرات جان به کف در تمام اضلاع مستقر شد.

خانواده ها از دولت عراق درخواست هلی کوپتر کردند که بتوانند اعلامیه “تخلیه اشرف “را در روی بامهای محل اسکان اسیران پخش کنند که متاسفانه موافقت نشد ، خانواده ها دست نوشته های خودشان مبنی براینکه هرچه زودتر نفرات اسیر که دردرب شما اشرف مستقر هستند تخلیه کنند ، ولی فرماندهان فرقه ،اجازه تخلیه به اسیران در شمال اشرف را نداد .

حیله مسعود رجوی برای کشتن نفرات به با ر می نشست ،روز هیجده فروردین بود که تانگهای سازمان ملل برای بار آخر به اشرف آمد وخبر حمله ارتش عراق را برای رهبران دجال فرقه رجوی برای آخرین اخطار داد ولی کو گوش شنوا ! هدف رجوی حمایت از خاک اشرف و جان اسیران نبود بلکه تنها هدف آن از میان برداشتن جداشده های بود که تاریخ مصرف آنها برای فرقه تمام شده بود و واقعا” موی دماغ رجوی ها بودند و به هر نحوی باید کشته می شدند.

تانگ های عراق به اشرف وارد شدند ، اولین کاری که دجلان  رجوی انجام دادند، تمام بنگالها که انبار چندین ساله اشرفیان بود منفجر وآتش زدند در اثر انفجار و آتش زدن بنگالها ، دود بود که به هوا می رفت ، هیچ کدام از اسیران جدا شده و مخالفان در فرقه ، از حمله ارتش عراق به اشرف اطلاع نداشتند چراکه رجوی فقط می خواست جداشده ها را قیچی کند ،دستور شلیک از پشت سررا جلوتر صادر کرده بود ، تا جائی که بعضی از فراریان از فرقه ، می گفتند: “اول صدا را شنیدیم نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده وقتی تانگهای عراقیها را دیدیم گفتیم ارتش عراق مارا غافلگیر کرده و تصمیم به فرار گرفته بودیم ولی فرماندهان گفتند “نترسید بروید جلو تمام گلوله مشقی است چون “آمریکا در برابر دریافت ۱۲۲میلیون دلاربرای حفاظت از اشرف از ما حمایت می کند آنها نمی توانند کاری کنند”   و  وقتی دوستانمان  براثر اثابت گلوله ارتش عراق کشته شدند اعلام کردیم مشقی نیست  و دیدیم که فرمانده ها پشت خاکریزها پنهان شدند و بچه های بی خبر را به کشتن دادند  و ما فریادمی زدیم که بچه ها کشته می شوند  ولی بازفرمانده ها از پشت خاکریزها فریاد میزدند “نترسید بروید جلو ” .

تمامی صحنه های این “کار زار)یعنی جنگ نمایشی به صورت زنده  پخش میشدیعنی از قبل حتی برای فیلم برداری و پخش زنده آن تدارک دیده بودند ،مکانهای که لازم بود از سیمای منفور(سیمای آزادی ) منافقین پخش می شد  و خانواده ها ی متحصن در مقر اسکان (شهرک آزادی) صحنه ها را نگاه می کردند وفریاد یا حسین مدد می زدند .

واقعا”  آن روز عاشورا بود ، اعضای دژخیم  فرزندان خانواده ها را تشویق می کردند که زیر تانک ارتش عراق بخوابند تا کشته شوند ، ثانیه ها بسختی می گذشت صدای انفجار، گلوله و فریاد ، اشرف را فرا گرفته بود و این وضعیت تا ساعتها ادامه داشت .

نمی دانیم احساس مادران را درآن لحظه  چگونه برایتان شرح دهیم ، فقط اشک و بود و دعا و التماس به خدا وائمه ، فرزندان واقعا” بی گناه کشته می شدند تا عده ای (مریم و مسعود ) به بالاترین نقطه نردبان قدر و منم برسند و با ریختن خون جوانان اسیرو بی گناه و بی خبر از همه جا، قدرتشان را به اثبات برسانند .

به هرصورت صحنه کشتار تمام شد ،سیمای منفور تمام کشته ها و زخمی ها را جلوی دروبین سیما می آورد، اکثر کشته شدگان ازپشت سر تیر خلاص خورده بودند و عده کثیری هم بشدت زخمی شده بود ند.

ارتش عراق در شمال اشرف به اضافه قبرستان (قطعه مروارید) مستقر شد ه بودو اجازه دفن کشته شدگان در قبرستان بی جسد رجوی را ندادند .

چهل نفر ازمخالفان و جداشدگان زندانی چندین ساله رجوی در زندان و بنگالهای الموتی اشرف در این جنگ نمایشی کشته شدند تا رجوی و مریم لااقل از جسد و خون این کشته شدگان ، صاحب دولت وقدرت و منصب شوند .

این جنگ نمایشی ، کارزار اشرف نبود بلکه نقشه ای از قبل طراحی شده بود که مسعود ملعون دستور آنرا صادر و مریم اجرا کرد ودژخیمان همچون مژگان ،بهاری و عادل ودیگر خونخواران ،قاتلانی اصلی هستند که ایاب و ذهاب کشتار جداشدگان را دراین ” کار زار” مهیا کردند .

خاطرات از این روزهای نفرین شده بسیار طولانی است که انشالله در کتاب خاطرات (مادر زخم دیده) نوشته خواهد شد.

ashraf06

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=1985

نوشته های مشابه

07نوامبر
مادرم، تو قهرمان این داستانی
برای معصومه رضایی، مادر چشم انتظار سعید فرج اله حسینی

مادرم، تو قهرمان این داستانی