خاطراتی تلخ از فرقه به یاد دارم ازجمله ضدیت شدید و هیستریک رجوی و همپالکیهایش با علم و دانش و پیشرفت اعضا، همانطور که خانوادههای محترم و اغلب کارشناسان و روشنفکران مطلع هستند.
بسیاری از اعضای اولیه جذبشده به فرقه رجوی طیفهای گستردهای از دانش آموزان و دانشجویان در حال تحصیل در زمان پیوستن بودند. یکی از روشهای ثابت و جاری فرقه درمانده این بود که افراد بهمحض ورود به سازمان میبایست ترک تحصیل و سوادآموزی مینمودند.
بهواسطه شغلم در امور پرسنلی بسیاری از موارد به سوابق تحصیلی افرادی برمیخوردم که در سالهای آخردانشجویی بودند و در صورت ادامه تحصیل به مدت محدود شش تا یک سال تبدیل به پزشک و مهندس میشدند و میتوانستد مدرک خود را دریافت کنند.
ولی رجوی با سبعویت و تنفر وصفناپذیری که نسبت به افراد متشخص و باسواد داشت همراه با بقیه سردمدارانش، اعضای ورودی را از ادامه تحصیل منع میکردند و حتی علاقه به تحصیل را شماتت نموده و آنها وابستگی اعلام میکردند. همچنین در درون فرقه حتی کسی حق نداشت از سابقه علمی و اجتماعی خودش سخنی بگوید و مخالف هر گونه ادامه تحصیل اعضا بودند.
رجوی در رقابت و چشم همچشمی با آن دسته از افرادی هم که دکتر و مهندس یا وکیل بودند آنها را در اغلب ردههای پایینی و مشاغل ظاهراً سخت و بی رسم و نشان چون راننده ماشین فاضلاب و یا کارگری آشپزخانه قرار میداد و آنها را تحقیر میکرد و میگفت برای این افراد خوب است که در این شغلها باشند و آنها را در مناسبات « قطب» خطاب میکردند .
قطب یعنی فرد موردنظر بهگونهای است که امکان تغییر دادن او نیست و به فرهنگ و جامعهای که از آن آمده متعلق است و حداقل مغزشوییها بر روی او تأثیر زیادی نداشته و نمیتواند بهمانند بقیه برده و تابع رجوی شود و لذا همواره در پایینترین مدار تشکیلاتی و با احتیاط با این افراد برخورد میشد.
از دستاوردهای گهربار دیگر رجوی در طی چهل سال این بود که صحبتهای دونفره اعضا با همدیگر ممنوع بود و به اسم محفل زدن همواره اعضا نگونبخت درون تشکیلات به خاطر چند دقیقه صحبت و مکالمه با همدیگر مورد سرزنش و بازخواست قرار میگرفتند.
مطالعه و کتابخوانی ممنوع بود و کمکم در درون فرقه فکر کردن و سؤال نمودن و کنکاش در امور سیاسی ، علمی ، ممنوع و نکوهیده قلمداد میشد و در سالهای بعد چنین افرادی در جلسات انتقادی به صلابه کشیده و مورد محاکمه قرار گرفتند .
رجوی در دهه ۸۰ شخصاً به برگزاری جلسات متعددی پرداخت و در آن جلسات اتمامِحجت تشکیلاتی کرد و گفت فکر کردن به مسائل سیاسی ممنوع و هرزهگردی است و لذا «هرزهگردی سیاسی مرز سرخ تشکیلات است!» و شما صلاحیت ندارید به مسائل سیاسی فکر کنید و درنتیجه همگان را از فکر کردن بازداشت و محدودیتی مضاعف ایجاد نمود. او در ادامه گفت از این پس ذهن خود را حول مسائل سیاسی باید ببندید و به آنچه فرماندهانتان میگویند گوش کنید و بگذارید خط و خطوط از بالا به پایین جاری شود و امور سیاسی در حیطه اختیارات رهبری است.
به فرمانده هان نیرو دستور علنی داده بودند از اعضای زیردست خصوصاً مردان آنقدر کار بکشید که شبها سرشان به بالش نرسیده به خواب بروند تا قدرت فکر کردن نداشته باشند
ازجمله دیگر دستاوردهای سازمان انقلابی رجوی جلسات و نشستهای مصطلح به دیگ و بند ف بود که در راستای پیش بردن اهداف فرقهای با فشار و تهدیدی که در محتوا هدفش این بود که هر فرد را به نقطهای برسانند که در جمعهای بزرگ اعتراف کند پر از گناه و خطا بوده و ارزشی ندارد.
رجوی در راستای پیاده کردن شیوههای فرقهای به اجرای محوری به نام « بند ف »میپرداخت که با ظاهر زدودن فردیت هر فرد درواقع شخصیت آدمها را درهمشکسته و خرد میکرد تا هر چه بیشتر افراد را وادار کند که در برابر او احساس گناه کرده و اسیر سازمان شوند و دراینبین رهبری سازمان را عاری از خطا و گناه جلوه میداد و موضوع را به شکل پیچیدهای در نشستها پیش میبردند یعنی از هر کس خواسته میشد در حضور جمعهای گاه تا صد نفر و یا بیشتر گذشته خو د را بازخوانی کرده و همه مسائل شخصی زندگی ا ش به اجبار مطرح نماید و اینگونه شخصیت آدم را له میکردند و هر کس هم چیزی نمیگفت بیشتر مورد توهین و توبیخ قرار میگرفت تا جایی که بعضاً نفرات مجبور میشدند برای خلاصی از این وضعیت حتی بهدروغ متوسل شوند تا از جلسات مواخذههای چندین ساعته خلاص شوند. جلسات بعدها مداوم و روش جاری شد و اغلب ناراضیان و افرادی که انتقادی از تشکیلات و سرکردگان داشتند را بیشتر مورد هجوم و بازخواست قرار میدادند.
در این جلسات ساعتها فرد مورد نظر را زیر فشارهای روحی و روانی ناشی از حمله و هجوم دهها نفر قرار میدادند و زیر بارانی از توهین و تهمت و فحش قرار میگرفت تا تسلیمشده و اقرار میکرد. که همه خطاها و گناهها به گردن اوست و سازمان هیچ اشتباهی نکرده و او حق نداشته انتقاد کند و کارهایش (نارضایتی ) ناشی از لیبرالیسم و کممایگی و مشکلات خودش بوده است !
از شیوههای دیگر مرسوم در فرقه رجوی بررسی وضعیت افراد خواهان جدایی بود که در جلسات مشابهی با حضور سرکردگان یا خود رجوی به شرح زیر برگزار میشد.
فرد نگونبخت میبایست روبروی جمع موردنظر میایستاد و از شرکتکنندگان خواسته میشد شروع به صحبت کنند که تقریباً با تهییج و دستور سرکرده جلسه حمله به سوژه نگونبخت شروع میشود و جمع شروع به فحش و داد بیداد کرده و در مواردی نیز به سوژه سیلی میزدند و گناه بیچاره این بود که میخواست از سازمان بیرون رود و یا با سرکوب و خفقان تشکیلاتی مخالفت کرده بود .
در طی ساعتها آنقدر بر سر فرد نگونبخت فریاد می زدند و سرزنش و تحقیرش میکردند تا مجبور می شد از خواستهاش عقبنشینی کند و در فرقه بماند و در غیر این صورت به وی دستور میدادند با خط خودش مکتوب بنویسد که کم آورده و توان ادامه ماندن در سازمان را ندارد و مسئولیت عواقب رفتنش بر عهده خود فرد است ازجمله هیچ طلبی از سازمان نخواهد داشت و حکم اخراج امضا کند و او را به بدترین عقوبتها محکوم میکردند. (ازجمله در زمان صدام اعضا خواهان جدایی را به زندان ابوغریب میفرستادند)
- در کنار تمامی موارد نقض سیستماتیک حقوق بشر ، در درون سازمان منافقین مواردی ازجمله:
- پولشویی و زد وبند های مالی
- خودکشی و قتل بیش از صد تن از اعضای ناراضی که تاکنون افشاشده
- عقیم و مقطوع نسل کردن بیش از صد زن با عمل جراحی خارج کردن رحم از بدن
- آواره کردن بیش از ۸۰۰ کودک در کشورهای دنیا بدون پدر و مادر و بیپشتوانه مالی
- ایجاد زندانهای متعدد در کمپهای فرقه ، کتک و شکنجه و ضربوجرح اعضای معترض و حبسهایی از شش ماه تا دو سال و چند سال برای اعضا خواهان جدایی
- ایجاد کمپ و اردوگاه و حصار خارج از استانداردهای حقوقی و بینالمللی و عضوگیریهای پنهانی و غیررسمی
- قطع ارتباط اعضا با دنیا و خانواده و دوستان و کشور و محرومیت استفاده از تلفن و ارتباطات
- سوءاستفاده از کودکان آواره در اروپا برای اخاذی مالی و جمعآوری اعانه و اخاذی از خانوادههای اعضا
- وادار کردن اعضا به اخاذی از مردم اروپا و امریکا و گدایی به نام کمک به کودکان جنگزده
از دیگر دستاوردهای گرانقدر آقا و خانم رجوی خیانتکار است . باشد تا روزی کارنامه سیاه آنان در برابر ملت ایران بررسی گردد.
عملکرد فرقه رجوی ۴۰ سال خیانت و همکاری با دشمنان ملت ایران است:ظلمی که نمی توان گذشت/۱
یادداشت از: مریم سنجابی – فراق
انتهای پیام