«خود حنیف نژاد پس از گروه ایدئولوژی بنیانگذار باطنی گری حاکم بر سازمان بود. ویژگی سازمان مجاهدین (منافقین) تولید ایدئولوژی در درون گروه بود و این قدرتی به رهبری میداد که قدرتی خدایی بود.»
اینها بخشی از خاطرات بهمن بازرگانی، عضو سابق فرقه رجوی است که در دهه ۴۰ عضو این سازمان شد و سپس به شورای مرکزی آن راه یافت. بهمن بازرگانی جزو افرادی است که در دهه ۵۰ دستگیر میشود و در سال ۵۴ مارکسیستی شدن سازمان را میپذیرد. برای بسیاری از مبارزان سیاسی او یادآور یک خاطره از دورویی مسعود رجوی در زندان است. درزمانی که بخشی از اعضای سازمان مارکسیست شده بودند، رجوی با آگاهی از این موضوع از بازرگانی میخواهد که بهصورت تاکتیکی نهتنها نماز بخواند بلکه پیشنماز هم باشد.
در هفته گذشته کتاب خاطرات بهمن بازرگانی با عنوان «زمان بازیافته» توسط نشر اختران منتشر شد. کتابی که در آن بهمن بازرگانی به بررسی چگونگی تشکیل سازمان منافقین و روند تحولات آن در دهه ۴۰ و ۵۰ پرداخته و نشان میدهد که چگونه سازمان از اندیشههای اسلامی بهسوی اندیشههای مارکسیستی تغییر جهت داد. پاسخ به بسیاری از سؤالاتی که امروز باوجود گذشت ۵۰ سال از تشکیل سازمان میگذرد و همچنان مطرح است از نکات قابلتوجه این کتاب است. بهعنوانمثال هنوز این سؤال مطرح است که چرا سازمانی که ادعای اسلامی داشت، در سال ۵۴ مارکسیست شد؟ یا اگر رهبران اولیه سازمان اعدام نمیشدند، منافقین به چنین سرنوشتی دچار میشدند؟ و اینکه چرا منافقین از سازمانی چریکی تبدیل به فرقهای شد که در عمل برای خودش دین جداگانهای ارائه داد؟
بهمن بازرگانی در بخشی از خاطرات خود به این مسائل پرداخته و آنها را توضیح میدهد. او در این کتاب میگوید که در سال ۴۶ بر اساس پیشنهاد حنیف نژاد اعضای سازمان مطالعات مارکسیستی را شروع میکنند (صفحه ۶۸) و سپس اشاره میکند که حنیف نژاد میگفته که دلیل عقبماندگی سازمان از مارکسیستها نداشتن علم مبارزه است و ما باید برای اینکه از آنها پیشی بگیریم باید دارای علم مبارزه شویم ازاینرو او با تبدیل مارکسیست از ایدئولوژی به علم زمینه ورود اندیشههای التقاطی را به سازمان فراهم کرد. از این تاریخ به بعد است که اعضای سازمان بامطالعه اندیشههای مارکسیستی مسئلهدار میشوند و به مرور بهسویی میروند که از اسلام دستبردارند.
از دیگر نکاتی که در کتاب وجود دارد، چرایی اطاعت بیچون و چرایی اعضا از کادر رهبری و مسئولان ردهبالاتر خود حتی در زمان فعلی است. بازرگانی توضیح میدهد که ساختار سازمان منافقین اینگونه شکلگرفته که اعضا از کادر رهبری بدون هیچ سؤال و جوابی اطاعت کنند و این مسئله به رهبران منافقین قدرت خدایی داده است.(صفحه ۷۷) بازرگانی ساختار سازمانی منافقین را توتالیتر عنوان کرده و میگوید در همان دهه ۴۰ اعضای فقط حق داشتن کتابهایی را که سازمان به آنها معرفی میکرد، مطالعه کنند و همین مسئله دایره اطلاعات آنها را محدود کرده بود. این مسئلهای است که امروز نیز سازمان به آن دچار است بهطوریکه اعضای منافقین فقط حقدارند فقط به آنچه رهبران مجاز میدانند، فکر کنند.
بیتوجهی به نهاد خانواده و تبدیلشدن به افرادی که فقط باید در اختیار سازمان قرار بگیرند نیز در این کتاب به آن اشارهشده است. بهمن بازرگانی میگوید که در ابتدای تشکیل سازمان همگی اتفاقنظر داشتند که ازدواج مانع مبارزه است. مروری بر نکاتی که بازرگانی درباره عقاید این سازمان درباره خانواده بازگو کرده میتواند بهخوبی نشاندهنده ریشههای خانواده ستیزی و انحرافات اخلاقی امروز منافقین را نشان دهد. سازمانی که امروز بهراحتی حکم جدایی زن و شوهرها را از همدیگر داده و زنان را ترغیب میکند تا در راه اهداف رجوی کودکان خردسال خود را رها کنند.
بازرگانی درباره دلایل مارکسیست شدن سازمان در خاطرات خود اشاراتی جالبی دارد. بهعنوانمثال میگوید که معیار سازمان در عضویت افراد مبارز بودن بود نه مذهبی بودن و همین مسئله باعث شد تا افرادی با گرایشات ضعیف و حتی غیرمذهبی وارد سازمان شوند. او میگوید اگر همین افراد که زیاد هم بودند شرایط فراهم بود جذب گروههای مارکسیستی میشدند ازاینرو رگههای مارکسیستی شدن از همان ابتدا در سازمان وجود داشته است.(صفحه ۲۴۸)
درمجموع خواندن کتاب بازرگانی به افرادی که علاقهمند هستند سیر انحراف سازمان منافقین را مطالعه کنند، کمک میکند تا ریشههای انحرافات آنها را در همان سالهای ابتدایی پیدا کنند. این کتاب بهخوبی نشان میدهد که برای منافقین از همان ابتدا دین بیشتر وسیلهای برای توجیه فعالیتهایشان بوده است و زمانی که دیگر احساس کردند نیازی به آن ندارد، اندیشه دینی خود را رها کردند. همچنین کتاب بیانگر این است که همواره بر سازمان نفاق و دورویی حاکم بوده است و اگر امروز همه مردم از آنها بهعنوان منافق یاد میکنند، ریشه در همان انحرافات اولیه آنها دارد.
دکتر سیدمحسن موسویزاده
انتهای پیام / بنیاد هابیلیان