اعضای فراریِ فرقه تبعیدی رجوی در مدت چند ماهه اخیر به شدت پر کار و فعال شده اند؛ در واقع فرقه رجوی با این نیت که می تواند به سمت متشنج ساختن اوضاع سیاسی و نظم اجتماعی در ایران گام بردارد، به دنبال پیاده سازی اهداف و برنامه های خود در دو عرصه داخلی و خارجی بودهاست.
به طوریکه از ابتدای طرح ریزی کنش های تخاصمی منافقین در این باره، آنها هر گونه اتفاق و رویدادی را در ایران که با وضعیت بینظمیهای سیاسی و اجتماعی با چاشنی اعتراض و خرابکاری گره خورده باشد را به سازمان مجاهدین خلق و هواداران فرضیِشان در ایران مرتبط میسازند.
مسئله قدرت و عوامل انضمامی(ضمیمهای)، ارتباطی از آن با نیات نفاق گرایانهاش، خصیصه و ویژگی اصلی ذهنی و عملی منافقین در این دوره است؛ در واقع منافقین با سیاستگذاری تاثیر و نهادینه سازی سیاست و تاکتیک رسانه ای فریب، درصدد نفوذ در میان بخشهای اجتماعی جامعه در عرصه داخلی ایران هستند. اگر چه به موازات آنچه که در عرصه داخلی از سوی آنها دنبال میشود، در عرصه خارجی نیز تلاشها در حال جریان و انجام است؛ تا با ترزیق التهابات مصنوعی و متشنج جلوه دادن آینده منطقه با توجه به نقش منطقهای جمهوری اسلامی به اهداف خود نزدیک شوند. اما با این حال باید خاطر نشان کرد آنچه در این یادداشت در پی تحلیل آن هستیم، پرداختن به اهداف منافقین در عرصه داخلی است.
نکته مهم در این باره این است که فرقه رجوی با تمرکز بر روی اوضاع داخلی و آسیبهای اجتماعی مرتبط با آن، تمام هَم و تلاش خود را بر مغشوشسازی امنیت و ثبات داخلی با ویژگی اجتماعی، سیاسی و امنیتی قرار دادهاست. به طوریکه آنها با القاء و ترزیق مفروضات دروغین از شرایط داخلی و ارائه تصاویر خیالی، فرضی و کذب از شرایط کشور، و با اشاره به این موضوع که کشور در آینده به سمت نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و وخامت سیاسی خواهد رفت، هدف را بر این مبنا گذاردهاند تا نمودِ عملی اهداف و برنامه های نظری خود را در خیابانهای تهران و در سراسر کشور پیاده سازی کنند.
اما نکته دوم درباره موضوع مورد تحلیل در این یادداشت، بررسی چراییِ این موضوع است که علت اصلی تشکیلات رجوی برای نسبت دادن اتفاقات در ایران به فرقه رو به زوالشان چیست؟ واقعیت این است که در راستای پاسخگویی به سوال مطرح شده فوق باید گفت که متغیر اصلی در این باره، به وضعیت فرقه رجوی بر میگردد که در تلاشاند تا ضعفهای موجود و جداییهای رو به افزایش اعضای این سازمان را از این طریق پنهان کرده و بپوشانند.
از سوی دیگر آنها با طلایهدار نشان دادن خود در عرصه ستیزه جویی با نظام اسلامی اهداف چندگانهای را مد نظر دارند. اول اینکه با این تاکتیک میخواهند وضعیت اعتراضی ولو ناچیز در داخل را در دست گرفته و خود را به عنوان عامل هدایتکننده و راهبری آن، به همه تحمیل کنند.
دوم اینکه با این سیاست گذاری منافقین درصدد این هستند تا وانمود کنند که در ایران حامیان و طرفداران بیشماری دارند که مطیع دستورات و فرامین آنها هستند.
سوم اینکه منافقین با این سیاست، در ابتدا بطور تلویحی و اکنون بطور ضمنی مدعی این هستند که سازمان و تشکیلات آنها سازمانیافتهترین و با برنامهترین سازمان در عرصه تقابلجویی با نظام اسلامی است.
نکته چهارم در این باره که به سه متغیر تعریف شده فوق پیوند خوردهاست این میباشد که منافقین با این رویکرد و در ذیل همدردی با مردم ایران میخواهند این پیام را منتقل کرده و ارسال کنند که آنها در صف اول ستیزهجویی با جمهوری اسلامی قرار دارند و به تبع آن و با توجه به سیاست تفرقه افکنی میان مردم و حاکمیت، آنها خود را در کنار مردم و در جبهه توهمیشان، یعنی جبهه خلق تعریف میکنند.
از اینرو با توجه به آنچه گفته شد در عرصه مواجههگرایی با منافقین و خنثیسازی اهداف و برنامه تفرقه افکنانه آنها، باید پاشنه آشیل منافقین را در این عرصه مورد توجه و هدف قرار داد؛ بطوریکه در فضای مقابله با نفاقورزیها، سیاستگذاریها باید هدفمند بوده و شیوه برخورد میباید موردی در قالب آنچه که بیان شد از سوی متولیان و مسئولان نظام اسلامی انجام شود؛ تا از هرگونه زمینه ای برای تاریخسازی منافقین از سازمانشان آنهم به شکل دروغ و به سبک فریب جلوگیری به عمل آید.
یادداشت از دکتر مصطفی مطهری
انتهای پیام / بنیاد هابیلیان