در شبکه های مجازی دیدم «سخنگوی مجاهدین » بر اساس شرایط جدید و تحولات ایران و جهان مجددا فعال شده است و تصور می کند الان وقتش رسیده که به قول خودش «درچهارراه استراتژیک خاورمیانه ماهیتابه خود را بگیرد تا پرنده ای که ازآسمان می گذرد تخم کند تا وی یک نیمروی سیری بخورد» و به قول دیگرش «انگار بوی کباب شنیده است درحالی که خر داغ می کنند .»
راستی کدام یک است که اینگونه مستمراً موضع گیری و نظر می فرستد ومثل سابق با بددهنی ، فرهنگ لمپنی و انگل صفتی خود را ارائه می دهد.
آری من تمام کلماتش و ضرب المثل هایش را به یاد دارم زیرا روزی این آقا رهبر عقیدتی ما (سابق ) بود .
در فرقه که بودم به زنان بالای شورای رهبری دیکته کرده وقتی این «سخنگوی مجاهدین» موضعگیری می کرد بگویند قربونش برم تا بقیه کف و دف بزنند!
می دانید چرا ناشناس موضعگیری می کند ؟ زیرا آن قدر بد دهن ، بی فرهنگ و لمپن موضع گیری می کند که می خواهد هم خودش و هم غلط از آب درآمدن تحلیل هایش بر بام عالم آشکار نگردد.
به یاد می آورم که کریم قصیم از اعضاء سابق شورای فرقه می گفت: سخنگوی مجاهدین، این «مردک نابکار»مهری موسوی -خانم جوان که سیتی زن آمریکا ومترجم انگلیسی دربخش سیاسی بود- را در جلسه زنان شورای رهبری در سالن پارسیان زیرمشت و لگد خود گرفت تا وی را از جداشدن از فرقه باز دارد .
آری «سخنگوی مجاهدین» وقتی می بیند مغزشویی هایش اثر خود را از دست داده است ، گفت مهری موسوی ناموس من و در ملک من می باشد وفقط برای استفاده من حق حیات و زنده ماندن دارد. مثل تمام زنان شورای رهبری و حتی مردان سازمان . آری این مرد هزارچهره یک بار درنقش دادن آزادی های دمکراتیک و برابری حقوق زنان و حتی تبعیض مثبت برای زنان نمایشنامه می نویسد و بازی می کند و در وقت مقتضی به ضرب وشتم ومشت زدن برپیکر زنان و آمپولهای بی تعادلی بر پیکر زنان همت می گمارد و در نقشی دیگر بنام هژمونی زنان بر مردان ، بردگان خود را اسیر بردگانش می کند .
درست مانند مسعود رجوی در سازمان ، مردی هزارچهره که نمایشنامه های بسیاری را بازی کرده است و درطراحی نقشهای بسیاری دیگر است .
او در جلساتش برای زهره ترک کردن اعضای معترض فرقه رهنمود می داد که بریزید سرشان و تا می خورند بزنید تا ازاین غلط ها نکنند و قصد جدایی و رفتن دنبال زندگی خود را نکنند . آری این نمایشنامه نویس هزارچهره یک بار درنقش آزادی خواهی و دمکراسی و در محتوا نقش دیکتاتورنوین و شکنجه گرنوین را بازی می کند .
این سخنگو که هر زمانی از یک مکانی در پوشش موضعگیری می کند یکبار از اسلو و باردیگر از جای دیگر ، جدا شدگان از فرقه به وی می گویند «دزد ناموس ». زیرا زنان و عشق های آنها را از دختر و خواهر ربوده و زندگی و هستی آنها را نابود کرده است وحتی مانع می شود که خانواده ها این مادران و پدران سالخورده و خواهران و برادرانشان حتی از یک تماس تلفنی با فرزندان و عزیزانشان محروم باشند . این مرد باعث و عامل سکته قلبی و مغزی بسیاری از مادران و پدران سالخورده است .
روزی دیگر خود را به مردن می زند و در اجراء نمایشنامه وقتی با اعتراض تشکیلات و بویژه زنان مواجه می شود می گوید «بابا جون برای رسیدن به قدرت و حفظ خودم برای روز مبادا من باید این نقش های آبکی را بازی کنم» مانند مسعود رجوی که می گفت : باید مبارزه ضد امپریالیستی با آمریکای جهانخوار را تا پایان ادامه بدهیم زیرا امپریالیسم هیچگاه ماهیتش تغییر نمی کند و با خلق ها سازش نمی کند . واکنون وی سینه چاک ترامپ شده با وطن فروشی و مردم فروشی بی مانندش مستمربه تشویق آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی و شیوخ دیگر مزدور منطقه برای تحریم همه جانبه مردم ایران برنامه ریزی واشتغال دارد.
ولی قانون اراده و تکامل تاریخ و انسان و اجتماع بر شعبده بازی های دیکتاتوران نوین و نابکاران پیروز است .
یادداشت از زهرا سادات میرباقری
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز تهران