من مردی هستم که چند صباحی است از فرقه رجوی جدا شدهام و پا به دنیای واقعی بیرون از مناسبات فرقهای گذاشتهام ولی هنوز یکی از دغدغههای ذهنی من و خیلی از نفرات دیگر ، زنان گرفتار در فرقهی مجاهدین میباشد، شاید برای شما سوال برانگیز باشد و بپرسید چرا هنوز چنین مقولهای شما را درگیر کردهاست!!
این طرز تفکر غالب ماست، ما همگی تصور میکنیم که مردان در هر شرایطی میتوانند از پس خودشان و مشکلاتشان بربیایند اما زنان نمیتوانند و یک زن نمیتواند بهتنهایی زندگی کند؛ در صورتیکه من حاضرم قسم بخورم که خیلی از این زنها دیگر تحمل ماندن در اسارتگاه فرقه را ندارند و تنها چیزیکه مانع میشود همین طرز تفکر است.
این طرز فکر غلط همواره در ذهن ما القاء میکند که مگر خانوادهها این دختران را دیگر میپذیرند؟!!
شاید اگر شما خوانندگان گرامی خودتان را جای ما ـ چه زن و چه مرد ـ بگذارید و با عینکی که فرقه به چشمان افراد گرفتار چسبانده است دنیا را ببینید، بتوان دلایل زیادی برای جدانشدن این زنان از فرقه بیان نمود. زنانی که به آنها عنوان فرمانده داده شدهاست. بهخدا اینها همه فرم است و ظاهر، فرمانده چیست!!!! اینها همه زنجیرهایی است که به گردن زنان انداختهاند تا اسیرترشان کنند. اکثر زنان زمانیکه دخترانی کم سنوسال و حدود هفده تا بیست سال داشتند فریب این فرقه را خوردند و راهی عراق شدند ولی خبر نداشتند چه به روزشان میآید ـ که از بیان خیلی از موارد صرفنظر میکنم ـ بله زنانی که به آنها گفته شده که شما به مسعود رجوی تعلق دارید و شما زادهی انقلاب مریم هستید!!!!
زنانی که بدون مریم حتی نمیتوانند آب بخورند چطور میتوانند دل به دریا زده و از فرقه بیرون بیایند؟؟!!!
ای کاش توان این را داشتم که به این زنان بگویم که زنجیرهای اسارت را از گردنتان پاره کنید و خودتان را از این فرقهی جهنمی آزاد کنید.
اکنون نمونه فاکتهایی را هم از اشرف و هم لیبرتی (دو مقر فرقه رجوی در عراق) برایتان بازگو میکنم.
دورتادور مقر محل زندگی زنان را سیم خاردار چند لایه و خندق کاشته بودند و به فاصلهی هر دهمتر هم پست نگهبانی گذاشته بودند. تصور کنید که این زنان نگونبخت چگونه زیر ذرهبین بودند و هستند. گاهی خیلی متاثر میشوم، کاش دنیا به داد این زنها میرسید، ای کاش که توان این را داشتم که میتوانستم همهی آنها را نجات دهم، زنانی که در نشستهایشان بقدری ناسزا دریافت میکنند و به آنها القا شده که دیگر انسان نیستند و متعلق به مریم و مسعود هستند.
بله ، این زنان تا بن استخوان مغزشویی شدهاند فجایعی که بر زنان گرفتار در فرقه رفته و میرود با ظلمهای بیشماری که حتی بر ما مردان در این فرقه رفتهاست، قابل قیاس نیست. من تنها میخواستم با ارائهی این فاکتها بگویم که این زنان نیازمند کمک تمام افراد هستند؛ نیازمند کمکهای مراجع مدعی حقوق بشر.
من از خانوادهی این زنان و دختران درخواست میکنم که دست از کمک به فرزندانشان نشویند و آنها را رها نکنند و تا جای ممکن برای نجات آنها تلاش کنند. من بهزودی در آینده تمام ظلمهایی را که بر این زنان رفتهاست را تک به تک بازگو میکنم، ظلمهایی که تاکنون دنیا بهخود ندیده است؛ به محض جدا شدن از این فرقه چیزی که ذهن مرا زیاد بهخود مشغول ساخته است نگرانی من بهخاطر این بانوان است ای کاش هرچه زودتر این زنان و دختران از بردگی این فرقهی قرون وسطایی نجات مییافتند و آزاد میشدند که انشاالله دیر و دور نیست….
یادداشت از «ز.ش» جدا شده از فرقه رجوی
تیرانا . آلبانی
انتهای پیام