آیا برای فرقه رجوی
راه برون رفتی از این وضعیت وخیمی که دارد متصور می باشد؟
مقدمتا قبل از پرداختن به این سوال نیاز می بینم که یک نگاهی گذرا بیندازیم به وضعیت کنونی فرقه رجوی؛ همانطور که همگان در جریان هستند فرقه رجوی اکنون در وضعیت بسیار بدی قرار گرفته است و برای روشن تر شدن موضوع نگاهی می اندازیم به وضعیت همه جانبه فرقه رجوی
ببینید اکنون فرقه رجوی خاک عراق و بقول خودشان جوار خاک میهن را از دست داده و به طرز خفت باری از عراق اخراج شده و نیروهای سالخورده اش در ساختمانهای کمپ تیرانا مشغول آپارتمان نشینی هستند و از طرف دیگر این نیروها رهبری بالای سرشان نیست و سرنوشت این رهبری هم در هاله ای از ابهام می باشد و معلوم نیست که مرده یا زنده باشد که البته اگر هم زنده باشد مثل یک مرده متحرک می باشد و هیچ کاری را نمی تواند به پیش ببرد و از طرف دیگر این ارتش آزادیبخش و انقلاب کذایی مریم هم پرونده اش بسته شده است و نیروها هم انبوهی سوال و بقول خودشان تناقضات خطی و استراتژیکی دارند که هیچکس به انها پاسخ نمی دهد و به همین سبب ما شاهد ریزش نیرویی هستیم و درست هم به همین دلیل وضعیت اسف بار و وخیم تشکیلاتی بود که مریم رجوی سراسیمه و هراسان به آلبانی رفته و نشست های طولانی گذاشته و سعی کرده با اعلام مرحله تهاجم سیاسی و جشن گرفتن پیروزی ترامپ و انتقال نیروها به آلبانی سعی می کند صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد و کمی هم به نیروهای روحیه باخته و زورار در رفته و مسئله دار روحیه تزریق کند .
حال با این مقدمه میرویم روی اصل مطلب که آیا سازمان فرقه گرای رجوی می تواند در این شرایط از این بن بست همه جانبه تشکیلاتی و استراتژیکی و سیاسی و اجتماعی خودش را بیرون بکشد یا نه؟
بنظر بنده دیگر زمان بکار گیری این تاکتیک ها و ترفند ها برای نگه داشتن نیروها در تشکیلات و حفظ تشکیلات بسر رسیده است و دیگر حنای سازمان رنگی ندارد و تبدیل به یک کارت سوخته شده است .
بله زمانی رجوی یک کلت می بست و می آمد در نشست های عمومی و قدرت نمایی می کرد و با کشیدن انواع و اقسام تابلو ها و تحلیل های آبکی و تولید بند های انقلاب کذایی مریم نیروها را سرگرم کرده و سرکار بگذارد و اینطوری عمر تشکیلات قرون وسطایی اش را زیاد کند و با به کشتن دادن نیروها زمان برای حفظ و بقای خودش و تشکیلات پوسیده اش بخرد ولی اکنون دیگر بدلیل اخراج از عراق و بسته شدن پرونده ارتش آزادیبخش و نا معلوم بودن سرنوشت رهبری این سازمان و عدم توانایی مریم رجوی به عنوان رهبری و هدایت سازمان ؛ این فرقه دچار بحران رهبری گشته است دیگر زمان نه تنها به نفع سازمان نیست بلکه تمامی این اقدامات بر علیه خودش می باشد و بیشتر به انزوای سازمان می انجامد . در این رابطه بطور مثال اگر زمانی رجوی سعی می کرد با زندگی در شکافهایی مثل جنگ ایران و عراق یا مناقشه اتمی برای خودش زمان بخرد دیگر اکنون رفتن در شکافها باعث بیشتر منفور شدنش در بین مردم و اپوزیسیون داخل و خارج کشور می گردد و نه تنها هیچ عقل سلیمی نمی آید از رفتن سازمان در شکاف تضاد بین ایران و عربستان و اسراییل و جناحهای جنگ طلب آمریکا حمایت کند بلکه بشدت آنرا محکوم می کنند . بنا براین با این اوصاف هیچ راه برون رفتی از این وضعیت اسف بار و خیم برای تشکیلات رو به زوال رجوی متصور نیست و سرنوشتی بجز نابودی کامل در انتظارش نیست و این نیروهای آپارتمان نشین در کمپ تیرانا را هم نمی تواند زیاد نگه دارد و دیر یا زود هم این آخرین سنگر تشکیلاتی اش را هم از دست خواهد داد .
***