• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024

خروج از اشرف و لیبرتی و ترک عراق، شکست مطلق یا پیروزی نسبی؟۲

  • کد خبر : 6981
  • 15 نوامبر 2016 - 16:18

قسمت دوم سلسله مقالات:

خروج از اشرف و لیبرتی و ترک عراق،

شکست مطلق یا پیروزی نسبی؟

داوود باقروند ارشد

دشمنِ دشمنِ من دوستِ من است،

ناجی موقت مسعود رجوی

در این میان غیر از مسعود رجوی سیستم های دیگری نیز بودند که خواستار جمع و جور شدن تشکیلات در حال فروپاشی رجوی بودند. یکی از آنها صدام حسینِ در حال جنگ با ایران بود. تماسهای طارق عزیز با سازمان از سال ۶۱ شروع شده بود. رابطه فعال سیاسی با سفارتخانه های عراق در پاکستان و ترکیه و عمارات وجود داشت. و کمک شایان لجستیکی جهت انتقال نیروهای پراکنده و چلوگیری از رفتن نیروها به اروپا و فرستادن آنها به عراق از سال ۶۱ وجود داشت و کمکهای مالی عراق معطوف نیروهای حاضر در عراق بود.  بنده بعنوان مسئول کشور پاکستان ارتباط مستقیم و فعال هفتگی با کنسولگری عراق در کراچی داشتم که جزئیات آن را قبلا به مردم ایران گزارش کرده ام.  تلاش طارق عزیز این بود که مسعود رجوی را به عراق بکشاند، در اوایل کار رجوی قبول نمیکرد چون اولا علی زرکش هنوز بعنوان فرمانده نظامی حضور داشت مسعود رجوی نقش پیشبرد کار سیاسی برای خودش در فرانسه قائل بود و در ضمن در جلسات دفتر سیاسی مطرح میشد که به دولت عراق نیز شک و تردیدهای بسیاری هست و از وقوع کودتا در عراق میترسیدیم. ولی با بالا گرفتن بحرانها یکی پس از دیگری بویژه مسئله علی زرکش و تهدید علنی شدن آن و آشکار شدن بی اعتباری رجوی برای غرب و بطور خاص فرانسه و فشار آنها به سکوت سیاسی رجوی و ترک هرگونه کار سیاسی و یا ترک فرانسه رجوی را ترغیب کرد که طرح پیشنهادی صدام را که طارق عزیز سالها دنبال مکیرد به رفتن به عراق را بپذیرد این علیرغم این بود که رجوی کماکان بشدت از رفتن به عراق میترسید ولی تهدید استرداد در فرانسه را بیشتر میدید که بوضوح نیز در “پیام خودش هنگام عزیمت به عراق” کاملا از چهره او مشخص است.

بنابراین از زاویه تشکیلاتی و نیرویی و سیاسی با توجه به وضعیت در حال فروپاشی تشکیلات رفتن به عراق یک موهبت بزرگی برای رجوی بود. در اروپا بطور خاص بعد از انقلاب ایدئولژیک ریزش شدیدی در بین نیرو ها را شروع شد. و تقریبا بعد از آن هیچ هواداری به تشکیلات وارد نشد. از طرفی سیستم تامین اجتماعی اروپا و … فرصت مناسبی بود که نیرو بتواند از تشکیلات خارج شود. چه در بدنه تشکیلات و چه در سطح هواداری. در این زمان رجوی تنها چاره حفظ قدرتش در تشکیلات را رفتن به عراق دید، هرچند که بااینکارش بطور ابدی نفرت مردم ایران را برای خودش خرید ولی از فروپاشی قدرتش موقتا جلوگیری کرد.

نتایج نیرویی رفتن به عراق

با رفتن به عراق که تردد شهروندان عراقی در کلیه ایست و بازرسی ها باید کارت هویت ارائه میکردند و برای مجاهدین تردد ممنوع بود و نیاز به کارت عدم تعرض صادره توسط وزارت اطلاعات عراق داشت، بردن کلیه نیروهای باقی بدانجا رجوی حصارهای زیر را دور نیرو کشید:

الف: حصار محدودیت تردد در عراق در حال جنگ بعنوان حصار اول زندان نیرو.

ب: حصارهای بلند تشکیلات در هر قرارگاه و پایگاه شهری بدور نیرو بعنوان حصار دوم زندان نیرو،

ج: حصار نبود هیچگونه امکان تلفن و تماس با دنیای خارج بعنوان حصار سوم نیرو.

د: حصار نبود هیچ برگه شناسایی و پاسپورت جهت جابجایی بعنوان حصار چهارم. (تمامی مدارک کسانیکه مدرکی داشتند توسط تشکیلات ضبط میشد)

ح : حصار نبود هیچ پول و امکانات دیگری از این دست جهت استفاده برای خروج و فرار حصار پنجم.  

و: حصار ترس از تجاوز و خشونت در عراق در حال جنگ و ناامنی در عراق برای خروج و فرار حصار ششم.

ز: حصار پیگرد و دستگیری توسط تیمها و گروههای شکار سازمان در صورت موفقیت بر غلبه بر تمامی حصارهای فوق.

ح:  حصار همکاری نیروهای امنیتی عراق با تیم ها و گروههای شکار سازمان حصار هشتم.

ط: حصار مردمی ناشی از جاسوس و نفوذی قلمداد کردن فارسی زبانان و اطلاع به مقامات امنیتی و دستگیری و تحویل به سازمان حصاس نهم.

ی:حصار کشورهای اطراف عراق مانند (ایران، ترکیه که منظقه کردستان و درگیریهای نظامی آن منطقه، سوریه و مشکلات آن ، اردن و کویت و عربستان) با مرزهای نا امن و یا کشورهایی بدون امکان پناهندگی و غالبا امنیتی مبنی بر امکان تردد و نجات از جهنم رجوی و پناهنده شدن و…

ک: غیر قابل زندگی بودن خود عراق.

ل: دست بازی رجوی در عراق در دستگیری، زندان و حتی شکنجه گسترده و جمعی بدون هیچگونه نگرانی از عواقب آن، آنچه در سال ۱۳۶۴ و سال ۱۳۷۴ به ترتیب در کردستان (پایگاه منصوری) و اشرف اتفاق افتاد.

م: دست بازی رجوی در عراق برای اعمال انواع فشارهای روحی و روانی و مغزشویی و تهدید و ضرب و جرح و حتی بازداشت و حذف مخالفان و منتقدین و …

ن: با تمرکز نیرو و تشکیل ارتش عملا دهان علی زرکش که در بغداد در بازداشت خانگی بسر میبرد را بست و او را مقهور خود کرد تا با سکوت در مقابل رجوی او را در نهایت وادار به شرکت در عملیات فروغ جاویدان کند. علی زرکشی که بعد از جدا شدن من از او در بیخبری مطلق از وقایع بیرون و رابطه مسعود رجوی با عراق و اینکه تمامی ارتش و عملیات نه کار مسعود رجوی که تماما کار ارتش عراق بود که این به اصطلاح پیروزیهای نظامی محدود علیه دسته های نظامی مرزبان رژیم بدست میآمد و توسط سازمان و عراق و رسانه های غربی در بور و کرنا دمیده میشد، نگهداشته میشد. تاکتیکی که هم اکنون نیز در مورد تمامی نفرات در آلبانی بکارگرفته میشود تا آنها را در یک توهم از پیروزی خروج از عراق نگهدارند و اینگونه بدانها القاء میکنند که تمامی دنیا دنبال این بوده که سازمان در عراق بماند و این سازمان بوده که میخواسته از آنجا خارج شود که نهایتا توانسته با پیروزی اینکار را بکند.

اهمیت و جایگاه بی بدیل عراق

قرارگاه اشرف یا پادگان اشرف، اردوگاهی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در ۸۰ کیلومتری مرزهای ایران در استان دیاله عراق برقرار کرده بودند. این اردوگاه در شمال شهر عراقی خالص و در ۸۰ کیلومتری مرز ایران در شرق عراق قرار دارد. اردوگاه اشرف در سال ۱۳۶۵ خورشیدی، و پس از انتقال مرکز اصلی سازمان مجاهدین خلق ایران به عراق و با حمایت حکومت بعث صدام حسین، تأسیس شد. جمعیت این اردوگاه حدود ۳۲۰۰ نفر تخمین زده می‌شد. آخرین گروه از اعضای سازمان مجاهدین خلق در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲ میلادی از قرارگاه اشرف خارج شدند. با این حال همچنان شمار اندکی از اعضا در اردوگاه ماندند تا در نهایت در پی حمله‌ای در سپتامبر ۲۰۱۳ این اردوگاه به طور کامل تخلیه شد.

جنبه های قدرت پرستانه انحصاری قرارگاه اشرف برای رجوی

مجاهدین خلق فرقه رجوی و پایان قائله تروریسم در عراق

نماد اشرف رجوی (یکی از نامهای مستعار مسعود رجوی) در خیابان صد پادگان اشرف

نکته بسیار مهم اینکه خروج از اشرف و لیبرتی را که آخرین میخ بر این تابوت بوده است را نباید منحصرا محدود به اشرف بررسی نمود.نام پادگان اشرف که نمادی بود از نام اشرف رجوی، (نخستین همسر مسعود رجوی، و از زندانیان سیاسی در دوران حکومت پهلوی که در سال ۱۳۵۷ به هم‌راه آخرین دسته زندانیان سیاسی از زندان اوین آزاد شد و در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ به همراه موسی خیابانی جزء دو نفر رهبری مجاهدین در شرایطی که محل سکونت آنها در زعفرانیه، تهران توسط نیروهای کمیته مورد حمله قرار گرفت، کشته شد) در حقیقت تمامیت این تشکل را و یا نام مستعار رهبر آرمانی آنها، خود مسعود رجوی را نمایندگی میکرد. رجوی حتی حاضر نشد که نام موسی خیابانی دیگر رهبر کاریزماتیک مجاهدین و یا حتی بنیانگذار بسیار محبوب مجاهدین را بر آن بگذارد. بلکه نام اشرف “رجوی”  که مسئولیت چندانی نیز در تشکیلات نداشت (تا قبل از کشته شدن تحت مسئولیت محمد علی توحیدی که آنزمان حتی معاون مرکزیت هم نبود قرار داشت) بهمراه فرزندش مصطفی صرفا برای قربانی شدن برای لاپوشانی فرار مسعود رجوی از صحنه بود که در تهران رها شدند را برگزید که اولا دیگر حضور فیزیکی نداشت در ثانی نام “رجوی” را یدک میکشید. ودر حقیقت گزینش نام اشرف برای قرارگاه نشانگر تمامیت دستگاه فکری رجوی بود که قصد داشت درادامه انقلاب ایدئولژیک سال ۱۳۶۳ و ازدواج با همسر ابریشمچی جهت قبضه کردن کامل قدرت، متمرکز و جمع کردن تمامی سمبلهای سازمان در خودش بود. به زبان دقیقتر نام اشرف سمبلیزه میکرد انحصار رجوی را بر تشکیلات مجاهدین. طی این سالها نیز همواره از اشرف در رسانه ها تحت نام همسر مسعود رجوی نام برده شد و تمامی مطبوعات خارجی و ایرانی خارج نیز همواره بدین گونه نام میبرند در صورتیکه میتوانست نام موسی باشد که زمین تا آسمان فرق میکرد.

مجاهدین خلق فرقه رجوی و پایان قائله تروریسم در عراق

ویرانه مرکز خلافت مسعود رجوی (آرزوهای بربادرفته) به بهای خون هزاران مجاهد شهید که در اینجا بجاگذاشته و فرار کرده است

اهمیت پادگان اشرف از زاویه لجستیکی و نظامی

اشرف از یک مجموعه خیابان و ساختمان درست شده‌است و دربرگیرنده همه نوع امکانات آموزشی، اجتماعی و ورزشی بود که شامل چهار استخر در اندازه المپیک، یک مرکز خرید، یک باغ وحش، یک پارک، یک به اصطلاح دانشگاه، یک زمین فوتبال کامل در اندازه استاندارد، دو موزه یک مسجد و حتی یک قبرستان و مهمتر اینکه یک تصفیه خانه آب بزرگ صنعتی با تعداد زیادی ساختمان و سوله که امکان اسکان تا ده برابر نفرات موجود را داشت. بعلاوه لوله کشی مستقلؚ آبؚ آبیاری از یکی از انشعابهای رودخانه دجله در غرب اشرف مستقل از لوله کشی آب شرب داشت. اردوگاه اشرف به دلیل وسعت ۳۶کیلومتر مربعی آن یک مقر بی بدیل بود.

اشرف از زاویه نظامی نیز بی بدیل بود یک میدان تیر بسیار وسیع داشت، وسعت اشرف اجازه نگهداری و استفاده از سلاحهای سنگین و زرهی، تانک و حتی بکارگیری هلی کوپتر را نیز میداد. زمینهای وسیع اطراف اشرف که درجنوب، شرق و شمال و تا دهها کیلومتر ادامه داشت بدلیل مسطح بودن از زاویه نظامی بسیار مناسب بود هم برای مانور گسترده زرهی و تحرک و هم برای کنترل هر گونه تحرک و نزدیک شدن نیروی متخاصم را داشت. از زاویه تشکیلاتی نیز این زمینهای مسطح که همانند زمین فوتبال صاف و بدون عارضه بود فرار را برای مجاهدین بسیار مشکل میکرد. بویژه که یکانهای سواره ای جهت شکار مجاهدینی که وسیله ای جز پاهای خود برای فرار نداشتند ایجاد شده بود که آنها را در اطراف اشرف بدام اندازند. که بسیار  نیز موفق عمل میکرد و مانع جدی ای بود. مگر مجاهد فراری از تاریکی شب و از سرشب فرار را آغاز میکرد و با اتکا به توان جسمی میتوانست تا صبح خود را به مناطق مرزی یا شهری برساند و مخفی شود.

از طرفی نیز نباید فراموش کرد که عراق محدود به اشرف نبود. حضور در عراق در دوره زمانی سال ۱۳۶۵ الی ۱۳۸۳ شامل دهها پایگاه در سراسر عراق از دره های احزاب در گلاله تا سلیمانیه، کرکوک، خالص، بغداد، کوت، العماره و بصره میگردید. که فقط در بغداد نزدیک به بیست پایگاه را شامل میشد.

هم جوار بودن عراق با ایران

رجوی که از مردم ایران قطع شده بود از قاچاقچیان با پرداخت هزینه های کلان جهت ارتباط با داخل ایران استفاده میکرد. مانند جمع آوری اخبار و اطلاعات شهرها. که قرد قاچاقچی هیچ تهدیدی نداشت و تنها تردد کردن و مشاهده و اطالع رسانی بود. در بسیار موارد حتی این قاچاقچیان بدون تردد کردن و دادن اخبار ساختگی هزینه خود را میگرفنتد که قرار شده بود مدرکی دال بر حضور خود در شهر مربوطه ارائه کند.

اهمیت استراتژیکی اشرف ، جنگ اول خلیج

سیاسی- بین اللملی:

مجاهدین خلق فرقه رجوی و پایان قائله تروریسم در عراق

استراتژی پوشالی را با هزاران تانک و دلارهای صدام میتوان نمایشی ساخت ولی …

در ورود به عراق با استقبال خوبی از طرف سران حزب بعث روبرو شد و تمامی رسانه های جهان بعنوان تیتر اخبارشان آنرا منعکس کردند. و رجوی نبش قبر سیاسی شد. رجوی که تا دیروز به هر دری میزد که یک سوراخی جهت اقامتش بیابد با سربلندی بمیان نیروهایش رفت. و به مرزهای ایران نزدیکتر شد. جائیکه ادعا میکرد که میخواهد بعنوان آلترناتیو بعد از سرنگونی به حاکمیت برسد. در عراق نه تنها ممنوعیتی بر فعالیت سیاسی برایش نبود که از نقطه توقف تمامی فعالیت های سیاسی اش به اوج انعکاسات مطبوعاتی رسید و تمام دستگاه سیاسی عراق نیز با تمامی امکانات مالی و رسانه ای در اختیارش قرار گرفت. هرچند که نفرت مردم ایران را برای خود خرید ولی با توجه به اینکه بالاتر از سیاهی برای مسعود رجوی رنگی نبود و مردم ایران سالها بود که برایش مرده بودند رفتن به عراق همانگونه که صدها بار خودش نیز گفت تولدی دیگر برایش بود. حال و روز رجوی را در ویدئو ترک فرانسه را مقایسه کنید با  
https://www.youtube.com/watch?v=ZYsfrh1PpmM
زمانیکه در عراق بود. و از رژه به اصطلاح ارتش آزادیبخش سان میدید.

تشکیل ارتش آزادیبخش کار صدام یا رجوی

زمانی میتوان به عمق این بحث “تولد دیگر” پی برد که گل موفقیت و زنده شدن دوباره را رجوی که صدام با نبش قبر نمودنش به او تقدیم کرده بود در تشکیل ارتش آزادیبخش دید. رجوی که خود و زنده شدنش را مدیون صدام میدید، همه هنر خود را بکار گرفت تا اینکه با تکیه به توان بالایش، یعنی وارونه جلوه دادن مسائل و در اینجا تبدیل کردن مجاهدین با کمک و توسط عراق به نیرویی جهت مقاصد صدام به مقوله ای تحت  نام “ارتش آزایبخش ملی ایران” جلوه دهد.

مسعود رجوی برای توجیه تعویض استراتژی چریک شهری به جنگ آزادیبخش مجبور شد در متن تاسیس ارتش به غلط بودن استراتژی چریک شهری نیز اشاره کند چون با مخالفت تمامی فرماندهان بالای سازمان وحتی در بدنه سازمان روبرو بود. در این رابطه چه محمود عطایی معاون (جانشین) علی زرکش، ابراهیم ذاکری (کاک صالح) و چه فرمانده فتح الله (مهدی افتخاری) و چه ساسان (مهدی کتیرایی) فرمانده عملیات ویژه سازمان در ایران-تهران و حتی حسین ابریشمچی و مسلم و … همه استدلال میکردند که استراتژی ارتش آزادیبخش وقتی میتواند بعنوان یک استراتژی مطرح باشد که شما منطقه آزاد شده در کشور داشته باشی نه هنگامیکه در کشوری دیگری هستیم و قفل و کلید آن استراتژی دست صدام است که اگر جنگ تمام شود و یا صلح شود استراتژی مانند حبابی ترکیده از بین میرود. ولی رجوی که چاره ای جز اجرای خواسته های عراق و عربستان !نداشت مطرح میکرد که «««توقف جنگ یعنی سقوط رژیم آنوقت دیگر ما نیازی به ارتش آزادیبخش نداریم؟!!!«««

مجاهدین خلق فرقه رجوی و پایان قائله تروریسم در عراق

توجه شود که همین ارتش “بازوی پر اقتدار خلق قهرمان”  که تضمین کننده پایدارپیروزی ملت (بخوانید رجوی) قرار بود باشد، با ترک اشرف و عراق حتی در حد همان تابلو ساده اش نیز با آمدن به آلبانی دیگر وجود ندارد. البته دیدیم که ارتش تنها زائده ای بود از جنگ عراق با ایران و وقتی که جنگ تمام شد عملا از بین رفت و هویت مستقلی نداشت بویژه اگر به جلسات مسعود رجوی و حبوش توجه کنیم خواهیم دید که هر زمان عراق و سعودیها میخواستند میتوانستند اهدافی را هدف قرار دهند.

هدف عراق و غرب از انتقال رجوی به عراق

هدف عراق از انتقال مسعود رجوی به عراق از بدو تلاششان بکارگیری مجاهدین بعنوان نیرویی علیه مرزهای ایران بود. چون برای غرب سرنگونی سریع ادعایی رجوی پوچ از کار در آمده بود و رژیم نیز در جبهه ها شروع کرده بود به کسب پیروزیها و پس گرفتن مناطق تحت اشغال بنابراین باید هرطور شده این روند را تغییر میدادند.  شاهد این مسئله هم این بود که در تشکیلات هنگام پیش آمدن مشکل با فرانسه بحث میشد که آیا فشارهای طارق عزیز و بطور خاص اینکه هر شرطی از طرف سازمان برای طارق عزیز جهت مذاکره، انتقال، حمایت نظامی، لجستکی و …  گذاشته میشد وی تا زمانیکه رجوی در پاریس بود میپذیرفت ،  و از طرفی فشار همزمان فرانسه آیا یک طرح هماهنگ نیست؟

چون دولت فرانسه با اینکار به چند هدف خود میرسید. اولا، از شر رجوی در فرانسه که میدید هیچ آبی با او گرم نمیشود  خلاص میشد و بمبگذاریهای متروهای فرانسه متوقف میگردید. ثانیا، ضمنا توانست وی را در خدمت متحد خود در عراق علیه رژیم ایران بکار بگیرد. ثالثا، به ایران  چراغ سبز میداد که ما مخالف شما را اخراج کردیم. ولی  با استفاده از رجوی در مرزهای ایران از ایران امتیاز هم بگیرد.

ضمن اینکه تلاش برای حتی رفتن رجوی به اردن نیز با رد شدن آن توسط ملک حسین ربرو شد وی نیز عراق را مقصد بهتری دیده بود. ملک حسینی که هنگام ازدواج مسعود رجوی با مریم غضدانلو دسته گل بزرگی نیز ارسال کرده بود و تنها رئیس کشوری بود که اینکار رجوی را تائید کرد بعد هم دو بار در پاریس (بار دوم بدلیل خراب شدن عکسهای عکاس رجوی “مهران صادق(هاشم)” اجراشد) با وی ملاقات کرده بود. اردنی که غیر از عراق تنها کشوری بود که مجاهدین در آن حق حمل سلاح داشتند. وبطور هفتگی جلسات مشترکی با اداره اطلاعات آن داشتند.

خواسته صدام از نیروی رجوی در عراق

بنابراین بعد از استقرار در عراق خواسته عمده عراق از تمرکز نیروی سازمان انجام عملیات در مرزها بود.صدام  رجوی و ارتش آزادیبخش او را در حد عده ای کلاش بدست مورده استفاده قرار میداد.  صدام و مسعود رجوی هرکدام اهداف خود را از مجاهدین که در عراق متمرکز نموده بودند دنبال میکردند. واحدهای پیاده ای که اهداف و سلاحهایش  توسط صدام تامین و کنترل و حتی محدود میشد. صدام آنها را علیه دشمنش در مرزها بکار میگرفت مسعود رجوی با اطلاعیه دادن از عملیات مورد درخواست صدام علیه ایران، دهان مخالفینؚ درون تشکیلاتی و شورایی را میبست و انعکاس سیاسی و بین اللملی میگرفت. البته به قیمت جان مجاهدین و سربازان و جوانان ایرانی در آنسوی مرز. این مقوله بجز برای تعداد محدودی در تشکیلات که با سیستم اطلاعات عراق در ارتباط بودند آشکار نبود در نشستها نیز رجوی برای رد گم کنی میگفت ما مانند یک دولت مستقل با صدام تنظیم میکنیم! بنابراین رجوی با این حربه توانست تا مقطع فروغ جاویدان تقریبا تمام مخالفتها با خط و خطوط و سرکوبها و خیانتهایش در وطن فروشی را خفه کند و بحران فروپاشی را موقتا به تعویق اندازد.

داود ارشد

۱۸آبان ۱۳۹۵

ادامه دارد.

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=6981