• امروز : شنبه - ۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 23 November - 2024
در میزگرد بررسی عملیات مرصاد مطرح شد

صدام به استخبارات خودش اندازه مجاهدین اطمینان نداشت / به روزرسانی آمار افرادی که توسط منافقین به شهادت رسیدند

  • کد خبر : 47800
  • 10 آگوست 2024 - 9:52

«یکی از خبرنگاران می‌گفت من آنجا بودم و دیدم که یک پزشک را سر بریدند. در بیمارستان امام خمینی(ره) در سر پل ذهاب، همه بیماران را به شهادت رساندند و مابقی را هم در محوطه بیمارستان زنده زنده آتش زدند.»

۳۶ سال پس از عملیات مرصاد که در واقع عملیات مقابله با حمله مجاهدین خلق به غرب کشور در روزهای پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود، همچنان این عملیات محل بحث و بررسی است و جزئیات و ناگفته‌های زیادی دارد.

مجاهدین در طول سال‌های پس از انقلاب خصوصاً از سال ۶۰ و با عزل بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری دست به ترور و کشتار فراوان علیه شهروندان و مقامات جمهوری اسلامی ایران زدند که ماحصل آن هزاران شهید و مجروح از زن و مرد و پیر و جوان بوده است و عملیات مرصاد را هم باید در ادامه همان روند جنایتکارانه و خائنانه دانست.

به گزارش فراق، خبرگزاری تسنیم در میزگردی برای بررسی این عملیات و با نیم‌نگاهی به مسائل حقوقی، در خدمت آقایان احمدرضا توحیدی دانشیار حقوق بین‌الملل دانشگاه قم، مهدی عباسی شاهکوه دکترای علوم سیاسی و مدرس دانشگاه تربیت مدرس و محمدجواد هاشمی‌نژاد دبیرکل بنیاد هابیلیان بودیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

منافقین

هاشمی نژاد: عملیات مرصاد در شرایط خاصی انجام شد. یعنی وقتی که قطعنامه ۵۹۸ از طرف سازمان ملل صادر شده بود و دو کشور ایران و عراق این قطعنامه را پذیرفته بودند. حالا اگر اقدامات حقوقی آن را باید انجام می‌دادند، یک بحث جدایی است ولی به لحاظ رسانه‌ای این پذیرش صورت گرفته بود.

تحلیل کلی آن به نظرم این است که موضوع عملیات مرصاد از طرف منافقین درست مثل جنگ ایران و عراق بود. اینجوری نبود که خود صدام به تنهایی فعال مایشاء باشد و تصمیمی ‌گرفته باشد، بلکه این در یک تصمیم گیری جهانی در یک همکاری جمعی و منطقه‌ای انجام شد که صدام عامل این کار بود و در طول جنگ از شرق و غرب و همه قدرت‌های خارجی به او کمک می‌کردند.

14030508112433375306593910

 حضور منافقین در طول جنگ و حضورشان در کشور عراق برای صدام بسیار ذی‌قیمت بود چون یک گروه ایرانی بودند که از بافت حکومت ایران خبر داشتند و رهبران انقلاب اسلامی را از قبل از انقلاب در زندان‌ها می‌شناختند و علاوه بر آن، نیروهای زیادی را هم در مراکز مختلف کشور نفوذ داده بودند.

ترورهایی که از سال ۶۰ رخ داد، مشخص می‌کرد که این نفوذ یک شبه صورت نگرفته و آنها از مدتها قبل برنامه‌ریزی کرده بودند.

بنابراین منافقین با وضعیت ایران آشنایی کامل داشتند و انتقالشان در سال ۶۴ از فرانسه به عراق، در حقیقت هدیه بسیار مغتنمی برای صدام برای کسب اطلاعات از داخل کشور ما بود.

از طرف دیگر، منافقین در طول این ۴۵ سال تنها گروهی بودند که هیچ محدودیتی برای انجام هر نوع خیانت علیه کشور ایران نداشتند. از جاسوسی و همکاری در جنگ با عراق گرفته تا موضوع هسته‌ای و ترور دانشمندان ایرانی و جاسوسی هسته‌ای برای امریکا و اسرائیل.

آقای «سیمور هرش» خبرنگار معروف آمریکایی به صراحت می‌گوید ترور پنج دانشمند هسته‌ای ایران در همکاری موساد اسرائیل، سی‌آی‌ای امریکا و سازمان مجاهدین خلق اتفاق افتاد.

تمام اطلاعات شهید دکتر شهریاری ۱۰ روز قبل از ترورش در سایت منافقین منتشر شده بود.

من خودم با یکی از کسانی که از داخل منافقین بازگشته بود صحبت می‌کردم. او می‌گفت؛ “صدام آن‌قدر که به ما اطمینان داشت، به استخبارات خودش اطمینان نداشت”.

سال ۱۹۹۷ وزارت خارجه آمریکا یک گزارشی راجع به مجاهدین خلق می‌دهد و آنجا می‌گوید؛ “اینها ارتش خصوصی صدام بودند”.

بعد از اینکه کشور عراق توسط آمریکا اشغال شد، آنجا هم یکی از مقامات بلندپایه آمریکایی گفته بود؛ “ما هر کار کثیفی را که خودمان روی‌مان نمی‌شد انجام بدهیم، به سازمان مجاهدین خلق می‌سپردیم”.

در عملیات مرصاد هم اینجوری نبود که سازمان مجاهدین خلق یک دفعه تصمیم بگیرد به سمت ایران راه بیفتد. ۳۰ خرداد ۶۷ یعنی یک ماه و چهار پنج روز مانده به عملیات، ۱۳۸ نماینده کنگره و ۱۴ سناتور آمریکا به وزیرخارجه وقت امریکا می‌گویند که بایستی ریشه جمهوری اسلامی ایران کنده شود و این کار با استفاده حداکثری از سازمان منافقین در کشور عراق باید انجام شود.

یک ماه و خرده‌ای قبل از این قضیه، یکی از سناتورهای آمریکایی در اجتماع منافقین در شهر واشنگتن می‌گوید؛ “رژه ما در ایران باید توسط شما برگزار شود”.

شعار منافقین هم در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) «از مهران تا تهران» بود.

مدارک و ادله فراوانی وجود دارد که این طراحی برای آمریکایی‌ها بود چون تصور می‌کردند جبهه‌ها خالی شده و مردم از طولانی شدن جنگ ناراضی هستند پس شرایط بسیار خوبی است که به اصطلاح این کار انجام گیرد و حکومت جمهوری اسلامی ایران ساقط شود.

طراحی با سی آی ای امریکا بود و پشتیبانی کننده هم صدام و کسی که قرار بود بیاید و کار را انجام دهد هم منافقین بودند.

آنها تصور می‌کردند که وقتی راه بیفتند و بیایند، مردم از اینها حمایت خواهند کرد لذا وقتی فیلم‌ها را ملاحظه می‌کنید می‌بینید که اینها در جاده معمولی شروع کردند و به صورت ستونی جلو آمدند.

جنایات فراوانی که اینها در شهرهای مرزی انجام دادند نشان می دهد که مردم در مقابل آنها مقاومت کردند.

یکی از خبرنگاران می‌گفت من آنجا بودم و دیدم که یک پزشک را سر بریدند. در بیمارستان امام خمینی(ره) در سر پل ذهاب، همه بیماران را به شهادت رساندند و مابقی را هم در محوطه بیمارستان زنده زنده آتش زدند.

این کار برای ایجاد رعب و وحشت بین مردم بود پس نشان می‌دهد برخلاف تصور و برآورد اولیه آنها، مردم مقاومت کرده بودند و محاسبه‌شان کاملاً غلط از آب درآمده بود.

جالب اینجاست؛ طبق آماری که خود منافقین اعلام کردند، میان کشته‌شدگانشان که حدود ۱۳۰۰ نفر بودند، ۲۷ درصد از توابین بودند یعنی زندانیانی که در ظاهر توبه کرده بودند و تعهد داده بودند که به سازمان برنگردند اما برگشتند و حدود یک‌سوم این لشکر در عملیات فروغ جاویدان را تشکیل داده بودند.

طبق قانون، از کسانی که چند سال زندانی بودند، تعهد گرفته می‌شد که به سازمان تروریستی برنگردند و اگر تعهد می‌دادند، آزاد می‌شدند. البته بسیاری هم خیلی صریح می‌گفتند که اگر آزاد شوند باز هم به سازمان برمی‌گردند.

جناب آقای عباسی، منافقین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا همین امروز کم جنایت نداشتند؛ در موضوعات مختلف از اقداماتی که در دهه ۶۰ صورت دادند، در زمان جنگ و همکاری با صدام، بعد از جنگ در جریان بحث پرونده هسته‌ای یا همین اتفاقاتی که در کشور در این سال‌های اخیر افتاد.

شما که راجع به عملیات مرصاد تحقیق کردید و کتاب نوشتید، آن الگویی که اینها در این عملیات پیاده کردند چقدر با اقداماتی که قبلاً داشتند یا امروز انجام می‌دهند متفاوت بود؟

عباسی: سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین در ضدیت با امپریالیسم شکل گرفت. چرا آنها با پهلوی مخالف بودند؟ چون پهلوی را دست نشانده امپریالیسم در یک ساختار غیرمشروع می‌دانستند.

در خصوص جمهوری اسلامی هم می‌گفتند دین، اسلام و روحانیت علم انقلاب ندارد و نباید حکومت کنند.

خیلی جالب است که اولین فردی که به این‌ها لقب «منافق» داد، «تقی شهرام» از درون خودشان بود که می‌گفت شما دارای یک نفاق هستید. اندیشه‌تان کاملاً مارکسیستی است اما نماز می‌خوانید، قرآن می‌خوانید و نهج البلاغه حفظ می‌کنید.

1403050811253579306594110

این‌ها دارای کیش شخصیت بودند، از یک طرف در پارادایم انقلاب‌های چپ پرورش یافته بودند و از طرف دیگر در ظاهر با جهان سرمایه‌داری مخالفت می‌کردند اما بعدها شروع می‌کنند به همکاری با همین جهان سرمایه‌داری.

از بهار ۶۰ این‌ها در  قالب یک آنارشیسم افراطی دست به قبضه اسلحه بردند و شروع به ترور کردند.

بعد از عزل بنی‌صدر؟

عباسی: بله دقیقاً همان دوره است. چون اینها در تئوری سیاسی به بن‌بست رسیدند و هرجا هم که این بن‌بست بوجود می‌آید، برای برون رفت از آن دست به انتحار می زنند. در عملیات مرصاد هم دقیقاً همین اتفاق افتاد.

به نظر می‌رسد که اینجا هم آنها نمی‌توانند به یک مشروعیت سیاسی برسند و عملاً از این تاریخ به بعد مسعود رجوی بعد از اینکه از فرانسه به عراق می‌آید، شروع می‌کند به آموزش نظامی نیروهای خودش و گاهی هم به صورت مزدوری در عملیات‌های مختلف به خصوص در حوزه اطلاعات در کنار ارتش بعث حضور داشتند.

اینها کم کم به جایی می‌رسند که احساس می‌کنند می‌توانند یک شبه ارتش را شکل دهند. بنابراین از سال ۶۶ به بعد که ارتش عراق هم شروع به بازسازی خودش می‌کند، اینها به عنوان «ارتش آزادیبخش»، سه عملیات هم انجام می‌دهند که شامل عملیات‌های «آفتاب»، «چلچراغ» و در نهایت عملیات «فروغ جاویدان» است که آبروی خودشان را بردند.

این هماوردی نظامی باعث می‌شود که در واقع عمده نیروهای منافقین از کار بیفتند. بعد از آن، مسعود رجوی شروع می‌کند به اعتراف‌گیری از نیروهایش که مثلاً تو حواست کجا بود که شکست خوردیم؟ حواست مثلاً پیش فلان خانم بوده که کنار تو نشسته بود و از این دست تحقیرکردن‌ها.

البته رأس سازمان برای نگه‌داشتن نیروهایش دست به کارهای زیادی می‌زند و یکی از آنها هم اجبار است.

اگر شما خاطرات «طاهره باقرزاده» را مرور کنید می‌بینید که یک وضعیتی ایجاد کرده بودند تا این نیروها کاملاً از جامعه، خانواده و عزیزان خودشان منقطع شوند.

اصلاً به لحاظ عاطفی اتفاقاتی افتاده و یک گلخانه‌ای شکل گرفته که فرد احساس می‌کند دیگر بیرون از اینجا هیچ هویتی ندارد. خیلی از اینها طردشدگان هستند. خیلی از اینها کسانی‌اند که حتی عزیزانشان را هم به قتل رساندند یا برایشان مشکلات زیادی به وجود آوردند.

بعد از اینکه جمهوری اسلامی قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، منافقین به این نتیجه رسیدند که اگر عملی انجام ندهند دیگر به درد عراق نخواهند خورد پس باید این اقدام نظامی را انجام بدهند یعنی انتحار می‌کنند.

جناب آقای توحیدی، شما به‌عنوان یک حقوقدان، عملیات مرصاد را به‌لحاظ حقوقی چطور می‌بینید؟

هر دو بزرگوار توضیحات بسیار خوبی دادند و بخش قابل توجهی از موضوع هم روشن است اما به هرحال شاید نگاه به موضوع با یک توصیف قضیه و بعد جای‌گذاری آن در باکس حقوقی یک مقدار معنادار باشد. بخشی از فضای سیاسی را هر دو بزرگوار اشاره کردند.

عملیات مرصاد درواقع در ۳ مرداد ۱۳۶۷ آغاز می‌شود. یک مقدار لازم است هم به فضای آن موقع برگردیم هم به انجام این عملیات.

14030508112502860306594010

 از اول جنگ تحمیلی، متأسفانه سازمان ملل متحد یا شورای امنیت به عنوان حافظ اولیه صلح و امنیت بین‌المللی به آن وظایف خودشان عمل نمی‌کنند و آن ری‌اکشن محکم و قاطعی که باید برای جلوگیری از تجاوز، به عراق بدهند این کار را نمی‌کنند.

آن ۱۴ قطعنامه‌ای هم که قبل از قطعنامه ۵۹۸ صادر می‌شود بیشتر توصیه‌های دوپهلو خطاب به طرفین است در حالی که شروع کننده جنگ و متجاوز جنگ شهرهای غیرنظامی را بمباران می‌کند، از سلاح شیمیایی استفاده کرده  و رفتاری شنیع و خلاف قواعد حقوق بین‌الملل با اسرا داشته است ولی عملاً اقدامی نمی‌شود تا سال ۶۶ که یک مقدار ایران در عرصه میدان قوت پیدا می‌کند.

بنابراین تحلیل متخصصین سیاسی این است که در این نقطه، شورای امنیت نه برای ایفای وظیفه خودش بلکه برای جلوگیری از پیشروی بیشتر ایران قطعنامه ۵۹۸ را صادر کرد که یک تفاوت ماهوی با قطعنامه‌های سابق داشت.

قطعنامه‌های سابق را ما در اصطلاح لسان حقوقی می‌گویم مبتنی بر فصل ششم هست یعنی در واقع از لحاظ ارزشی، توصیه‌ای است و می‌گوید طرفین بهتر است متوقف شوند و بروند موضوع را حل و فصل کنند. اما قطعنامه ۵۹۸ در کانتکس فصل هفتم منشور ملل متحد است که در واقع برای مخاطب الزام آور است. اینجا آمرانه خطاب می‌کند که طرفین حل اختلاف خودشان را انجام دهند و فعلاً آتش بس صورت بگیرد.

در بند دوم، خطاب به دبیرکل می‌گوید ارسال ناظران را انجام بدهد برای اینکه از این آتش بس صیانت کند.

در بند سوم اشاره می‌کند که طرفین بر مبنای کنوانسیون سوم ۱۹۴۹ ژنو اسرا را آزاد کنند و در بند پنجم که مد نظر من است، از طرفین می‌خواهد که از هر اقدامی که ممکن است موجب تشدید و گسترش منازعه شود پرهیز کنند.

این شاکله قطعنامه ۵۹۸ است که البته بندهای دیگری هم دارد و در ۲ ژوئیه ۱۹۸۷ صادر می‌شود یعنی ۲۶ تیر ۱۳۶۶٫

از دید تحلیلگران حقوقی، عراق به عنوان یک تاکتیک، دو روز بعد از صدور قطعنامه می‌گوید من می‌پذیرم که آتش بس کنم؛ اما ایران هم می‌گوید که ما مورد تجاوز قرار گرفتیم، همچنان چیزی حدود ۲۲۰۰ کیلومتر از خاک کشورمان هنوز دست عراق است، نه وضعیت متجاوز در قطعنامه معلوم شده نه وضعیت بازگشت به مرز و نه جبران خسارت و غرامت. پس من الان این قطعنامه را نمی‌پذیرم.

تا سال ۶۷ اتفاقات زیادی می‌افتد، عراق فاو را با آن روش شنیع و استفاده از چند نوع سلاح شیمیایی پس می‌گیرد، امریکایی‌ها وارد جنگ می‌شوند و سکوهای نفتی  و هواپیمای مسافربری ما را می‌زنند و همه جبهه کفر علیه ایران متحد می‌شوند و یک ترکیبی از فشارهای بین‌المللی شکل می‌گیرد که منجر می‌شود تا حضرت امام(ره) قطعنامه ۵۹۸ را در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ یعنی ۳۶۳ روز بعد از صدور آن می‌پذیرند و از اصطلاح نوشیدن جام زهر استفاده می‌کنند.

دو روز بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، عراق هم مجدداً این قطعنامه را می‌پذیرد اما ۶ روز بعد یعنی ۳ مرداد در ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر یک ترکیبی از نیروهای عراقی و مزدورها یا در واقع این افرادی که اسم شان را سازمان مجاهدین خلق گذاشتند در یک هیمنه ۷۵۰۰ نفری با یک مجموعه تجهیزاتی حدوداً ۱۳۰۰ تانک، نفربر و خودرویی وارد می‌شوند.

نکته مهم این است که این عملیات با پشتیبانی فیزیکی و هوایی عراق انجام می‌شود آن هم در زمانی که طرفین قطعنامه را پذیرفته‌اند.

حالا اگر پذیرش قبلی عراق را بپذیریم که هیچ، ولی اگر نهایتاً بگوییم یک روز بعد از ما هم عراق آن را پذیرفته، اگر بپذیریم که آتش بس مستقر شده پس اقدام بعدی عراق برای حمله، یک اقدام خلاف قواعد حقوق بین الملل است.

درخصوص منافقین نیز این گروه در قبال تعرضی که کرده مسئولیت دارد. این کار آنها در حقیقت تعرض و تجاوز به یک کشور مستقل بوده و ما می‌توانیم این اقدامات را در گام‌های مختلف یا ورود غیرقانونی یا به عنوان عملیات تروریستی جرم قلمداد کنیم.

علاوه بر این، اقدامات شنیعی نیز در مراحل مختلف این حمله انجام گرفته مثل جنایت‌هایی که در بیمارستان اسلام آباد غرب کردند. اگر شما ادعایی درباره حکومت ایران دارید، چرا کادر پزشکی، غیرنظامیان و بیماران را کشتید؟ چرا اجساد آنها را آتش زدید که طبق فطرت، دین، انسانیت و قواعد و کنوانسیون‌های بین‌المللی هم ممنوع است.

بنابراین موضوع مسئولیت اقدام عراق در اینجا قابل پیگیری و قابل مطالبه است و شامل مرور زمان هم نمی‌شود.

در قلمرو حقوق داخلی نیز چه ما تروریستی بودن ماجرا را بپذیریم و چه نپذیریم، به هر حال این جنایاتی که نسبت به افراد و اتباع ایران صورت گرفته به استناد اصل سرزمینی بودن صلاحیت کیفری ایران، قوه قضاییه و دولت به عنوان پیگیر موضوع مسئولیت این را دارند که باز این موضوع را پیگیری کنند.

آقای هاشمی‌نژاد، شما در صحبتهایتان اشاره کردید که حدوداً یک‌سوم منافقینی که در مرصاد حضور داشتند، کسایی بودند که به‌نوعی تواب محسوب می‌شدند یعنی دستگیر شده بودند و تعهد داده بودند که این خصومت را کنار بگذارند اما دوباره برگشتند و بعد از آن هم ما می‌بینیم که آن دستور حضرت امام(ره) هست برای اینکه وضعیت منافقین را در داخل زندان مجدداً بررسی و کسانی را که هنوز بر سر موضع هستند، مجازات کنند.

توحیدی: البته جمله شما اشتباه است، شما فرمودید حضرت امام(ره) گفتند؛ “بروید بررسی کنید و مجازات کنند.”، درصورتی که درست این است که حضرت امام می‌گویند؛ “بروید بررسی کنید که آنهایی که پشیمان و نادم هستند جدا شوند”.

تسنیم: بله، من این‌طور اصلاح می‌کنم که آن دستور برای این داده شد، و در واقع شما نظرتان این است که همه این‌ها حکم دارند اما اگر کسی قابلیت این را دارد که می‌شود آن حکم را اجرا نکرد، جدا شود.

حالا سؤال من از آقای هاشمی‌نژاد این است که چرا قبلاً این برخورد با اینها صورت نگرفت و  به‌نوعی این فضا ایجاد شد که این توابین توانستند مجدداً به سازمان منافقین برگردند.

هاشمی‌نژاد: این جزو تاکتیکهای منافقین بود. برخی از کسانی که دستگیر می‌شدند، اعلام همکاری و ندامت می‌کردند و بعد که آزاد می‌شدند به سازمان برمی‌گشتند و این چرخه از ۳۰ خرداد ۶۰ تا سال ۶۷ که عملیات مرصاد رخ داد، مرتب در حال تکرار بود یعنی تواب بودند، بیرون می‌آمدند و باز به آن خانه‌های تیمی می‌پیوستند. خیلی از ترورهایی که در شهرها داشتیم توسط همین توابین انجام می‌شد.

عملیات مرصاد نماد این قضیه بود. عرض کردم، طبق آماری که خود منافقین در یک کتاب آوردند، حدود ۲۷ درصد از کسانی که عملیات فروغ جاویدان کشته شدند را همین توابین تشکیل می‌دادند.

البته قرار خودشان هم این بود و در داخل هم با اعضایشان هماهنگ کرده بودند که وقتی منافقین به هر شهر رسیدند، نفراتشان را از داخل زندان‌ها آزاد کنند و در داخل زندان هم این هماهنگی بود که همزمان با عملیات، دست به شورش بزنند.

تجربه این ارتباطات را اینها از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان حکومت پهلوی داشتند.

با این حال، باز هم پس از عملیات مرصاد، حضرت امام(ره) سه قاضی تعیین کردند که بروند بررسی کنند تا ببینند چه کسانی هنوز بر سر موضع هستند.

یعنی دو نفر از آن سه نفر به این نتیجه برسند که مثلاً آقای ایکس همچنان برسر موضع خودش هست یا نه.

هاشمی‌نژاد: بله. برخی تعهد داده بود که برنگردند اما کسانی هم بودند که علناً‌ می‌گفتند در صورت آزادی بازهم به سازمان بر خواهند گشت.

لذا آیا حاکمی پیدا می‌شود که باز هم به اینها چنین فرصتی بدهد؟ اینها کسانی بودند که امتحان پس دادند و به پیر و جوان و زن و کودک رحم نکردند.

کارهایی که اینها در مرصاد کردند، هنوز داعش مانده تا به گرد پایشان برسد. پدر فکریِ سر بریدن، زنده‌زنده سوزاندن و این‌که کودکان را جلوی چشم والدینشان بکُشند، منافقین هستند.

آن تدبیر امام(ره) بود که کشور و مردم را از ادامه این ترورها و جنایتها نجات داد.

وضعیت طوری بود که سرکرده منافقین برای ایجاد رعب و وحشت گفته بود؛ “سرانگشتان حکومت را بزنید.”، سرانگشتان حکومت یعنی چه؟ یعنی یک کسی اگر یک عکس امام(ره) را سردر مغازه‌اش زده است، باید کشته شود.

در مشهد ما گروه تیمی موتورسوار صبح می‌گشتند اگر کسی قیافه حزب‌اللهی داشت را ترور می‌کردند. کارگر ساختمانی را زده بودند چون لباس سربازی پوشیده بود، حالا او آن لباس را چون کهنه است برای کار پوشیده بود. ما لیست شهدا را تهیه کردیم، داخل آن سبزی‌فروش و لبنیات‌فروش و بنگاه‌دار و هر قشری که شما حساب کنید وجود دارد.

در خوزستان کانکس جهاد سازندگی را آتش زدند و کودک ۳ساله در آن سوخته بود، بعد اطلاعیه می‌دادند و این کارها را «عملیات قهرمانانه» معرفی می‌کردند.

۷ سال حکومت با اینها مدارا کرد. با این حال می‌گفتند حتی اگر ما را آزاد کنید باز هم به همان راه برمی‌گردیم. حالا اینجا اگر یک حاکم ذره‌ای ارزش برای امنیت شهروندانش قائل باشد، اجازه نمی‌دهد که اینها زنده پایشان را از زندان بیرون بگذارند.

آقای عباسی، در ماه‌های گذشته دادگاه محاکمه سران منافقین در داخل کشور در حال برگزاریست، پدر شما در همین عملیات مرصاد شهید شده و به نوعی شما جزو خانواده‌های قربانیان همین تروریسم منافقین هستید. چقدر این اقدام و رویکرد در برگزاری دادگاه منافقین که عملیات مرصاد هم می‌تواند یکی از مصادیق آن باشد، مهم است؟ این دادگاه‌ها چه کارکرد و جایگاهی دارند؟

عباسی: پاسخ روشن است. وقتی که یک فردی در خانواده، مدرسه یا جامعه کار خلافی می‌کند، اگر با پرسش و چالش ایجاد نشود، به رفتارش ادامه می‌دهد.

نکته‌ مهم این است که ما هیچ وقت نیامدیم در جامعه خودمان حقوق شهروندی را از این منظر مطالعه کنیم.

نباید اجازه داد بعد از ۳۰ سال، جای مظلوم و ظالم، شهید و جلاد عوض شود. تحریف چیزی است که جنود شیطان از آن استفاده می‌کند. مثلاً در مواجهه با پیامبر اکرم(ص) از لفظ مجنون و در مواجهه با سیدالشهدا(ع) از لفظ خارجی استفاده می‌کردند و در مواجه با انقلاب اسلامی ایران هم از الفاظی مثل حکومت دیکتاتور مآب استفاده می‌شود آن هم برای حکومتی که اندازه‌ها سال‌های عمرش انتخابات برگزار کرده است.

منافقین هم همینطور تحریف می‌کنند. در واقع وقتی ما با این موضوعات به شکل انتزاعی برخورد می‌کنیم، فضا برای تحریف و فراموش شدن‌ها فراهم می‌شود. دشمن ما از این فراموشی‌ها برای تحریف واقعه استفاده می‌کند.

اولین ثمره‌ای که این نوع از دادگاه‌ها می‌تواند داشته باشد همین مسئله است که همه بدانند چه کسی جلاد است و کیفیت جلادی او چگونه بوده؟ اینها (منافقین) پدران و السابقون داعش بودند.

حالا بعد از ۳۰ ـ ۳۵ سال برای این سفاکان دادگاهی برگزار شده است تا به جنایات آنها رسیدگی شود. خانواده‌هایی که قربانی ترور شدند شاید اصلاً رمقی نداشته باشند برای اینکه این ماجرا را دنبال کنند به خاطر همین خیلی از مسائل اینها پنهان مانده است اما این حداقل ماجراست که یک چلنج و یک سوال ایجاد کند که اینها چه کردند؟ چه اتفاقی افتاد؟

خانواده شهدا کینه‌ای به‌لحاظ شخصی ندارند چون شهادت پاداش مردان خداست، چه فوزی عظیم‌تر از شهادت؟ اما جای دیگر هم داریم که «بِأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت» اینها که کشته شدند، به کدامین گناه کشته شدند؟

بنابراین این نوع دادگاه ها از نقاط مثبت زیادی برخوردار هستند. مهمترینش این است که در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی در مظلوم‌ترین زمانه خودش به سر می برد، نباید با تساهل و مدارا از کنار این مسئله آن گذشت.

آقای توحیدی، شما چون حقوقدان هستید به‌لحاظ اینکه کلمات چطوری به‌کار گرفته شود و اصلاً چطور به موضوع نگاه کنیم حساسیت بیشتری نسبت به ما که در رسانه کار می‌کنیم دارید، بفرمایید این موضوعات، مثلاً همین عملیات مرصاد به‌لحاظ حقوقی چقدر این قابلیت را دارد که بتوانیم در دادگاه آن را پیگیری کنیم، و اگر می‌خواهیم این کار را انجام بدهیم به‌چه‌شکل باید باشد که اثرگذار شود.

توحیدی: ما در اصول فقهی قاعده‌ای داریم و آن اینکه اصل بر این است که هیچ ضرری نباید بدون جبران باقی بماند. اینجا ما می‌گوییم یک مسئولیتی وجود دارد برای شاکله سازمان مجاهدین به عنوان دستور دهنده، تشکیل دهنده، ترویج دهنده و حمایت کننده از جنایاتی که مرتکب شدند. یک مسئولیتی به عنوان مباشر، فاعل جرم و معاونین برای آن مرتکبین یا کمک کنندگان هست.

راجع به مرصاد می‌گویید؟

توحیدی: بله راجع به مرصاد و کل اتفاقات. این می‌شود در حقوق داخلی.

در قلمرو حقوق بین‌الملل می‌رود سراغ اینکه کشور ثالث (اینجا مثال عراق) اینها (منافقین) را آگاهانه و عالمانه در واقع سازماندهی کرده، حمایت کرده و جا داده است.

اینجا ما یک چیزی داریم به نام مسئولیت بین‌المللی برای عراق در نقض قواعد که مداخله در امور کشورها کرده، تهدید کرده، اجازه عالمانه داده به آنها برای اقدام از درون آن کشور به کشور ایران.

پس یک مسئولیت بین‌المللی روی دوش عراق بار می‌شود و وقتی مسئولیت بار می‌شود، ما در لسان حقوقی می‌گوییم که در مقابل مسئولیت، موضوع جبران وجود دارد؛ جبران به عذرخواهی، به جلب رضایت، به تعهد عدم تکرار و موضوعات دیگری که ما در حقوق داریم.

پس در مسئله عملیات منافقین به نام فروغ جاویدان (که ما به عملیات مقابله با آن، مرصاد می‌گوییم)، چه در جنبه حقوق داخلی و جنبه حقوق بین‌المللی یک مسئولیتی روی دوش دولت به معنای اعم نظام وجود دارد و قوه قضاییه وجود دارد. قوه قضاییه مسئول رسیدگی به تظلمات است و دادستان در واقع حافظ حقوق عامه. حتی ممکن است در این عملیات یک فرد خارجی هم کشته شده باشد، او هم باید حقش استیفا شود.

موضوع پیگیری حقوقی این اقدامات در قلمرو حقوق داخلی یا در قلمرو حقوق بین‌المللی است که از سوی وزارت خارجه یا دولت به معنای اخص آن یا شورای عالی امنیت ملی و دیگر نهادها و در حقوق داخلی، توسط قوه قضاییه و دولت قابل پیگیری است. حالا مکانیزم دقیق و درست آن نیازمند یک همفکری بین اساتید، حقوقدان‌ها وکلا و قضات است که این پیگیری به نحو درست و با رعایت چهارچوب حقوق شاکیان –و حتی همان متهمین و جانیان- باید صورت بگیرد که یک دادرسی منصفانه و درستی نسبت به قضیه انجام شود.

یعنی این حق در واقع وجود دارد، آقای هاشمی‌نژاد، اگر لطف کنید خیلی کوتاه چون می‌دانم که شما ارتباط زیادی با خانواده‌های قربانی تروریسم منافقین دارید، بفرمایید که چقدر این مطالبه یعنی بحث احقاق حق و پیگیری قضایی از طرف آنها وجود دارد و اینکه این تحقیق آماری که شما در قالب بنیاد هابیلیان در خصوص شناسایی شهدایی که حالا توسط این گروهک به شهادت رسیدند ظاهراً به نتایج و آمار جدیدی رسیده است.

هاشمی‌نژاد: اصل این ماجرای دادگاه‌ها مطالبه خانواده شهدا بود و شما ملاحظه می‌کنید که این خانواده‌ها و وکلایشان هم در آن حضور دارند. ما هم به عنوان نماینده خانواده شهدا، چند سال مطالبه داشتیم و حقیقتاً تشکر می‌کنم از جناب آقای آیت الله محسنی اژه‌ای که این اهتمام را داشتند و این کار بر زمین مانده را عملی کردند.

در مورد شهدای ترور هم که فرمودید، مجموعه ما آمار حدود ۱۷ هزار شهید ترور را تا سال ۹۰ احصا کرده بود که الان لیست رسمی کشور است. ما حدود ۱۸ هزار ساعت وقت دیگر گذاشتیم و این آمار را به روز کردیم که این آمار بروز شده که افزایش زیادی داشته است، ان‌شاءالله در ۸ شهریور (روز ملی مبارزه با تروریسم) رونمایی خواهد شد.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=47800

نوشته های مشابه