در حادثهای ناگوار، یکی از اعضای فرقه رجوی در اشرف یک، به نام داود، به جهت شکست عاطفی دست به خودکشی زد.
داوود، اهل اصفهان، عاشق دختری به نام عاطفه درون فرقه بود. این عشق ممنوعه، باعث ایجاد تنشهای شدید بین او و سازمان شده بود.
داود، با اعلام تمایل به ازدواج با عاطفه، با مقاومت سازمان و شخص رجوی روبهرو شد. تلاشهای فراوان او برای ازدواج با عاطفه، به نتیجه مطلوب نرسید و عاطفه از محل فعالیت خود به جای دیگر منتقل شد.
این تغییر موقعیت عاطفه، باعث ناراحتی عمیق داود شد و او را به اقدام ناگوار خودکشی و آویزان کردن خود از سقف یکی از تعمیرگاههای اشرف یک در عراق ترغیب کرد.
اعتقاد مسعود رجوی بر این بود که عشق زنان به همسرانشان سبب ایجاد حائل بین عشق آنها به فرقه و رهبر فرقه خواهد شد و زنان را از انجام وظایفشان در برابر فرقه و رهبران آن باز میدارد. در تشکیلات فرقه رجوی عشق و علاقه، تنها در رابطه فرد با فرقه و رهبران آن معنا پیدا میکند، لذا زنان عضو فرقه باید تنها به رهبری آن عشق بورزند.
انتهای پیام