مسعود رجوی وقتی تصمیم به قبضه کامل قدرت گرفت، از بیم رقبای داخلی تا آنجا که توانست مخالفین و منتقدین اش را برکنار و شروع به حذفهای فیزیکی وحشتناک کرد.
به گزارش فراق، تنها سلاطین بی رحیم و جنایت کاران چون آقا محمدخان قاجار، استالین، هیتلر و نرون نبوده اند که در تاریخ جنایت کردند، بلکه مسعود رجوی نیز در چند دهه حکومتش بر سازمانی کوچک چنان کارنامه ای از خود نشان داد که نام او نیز در کنار سایر جانیان تاریخ ثبت شود.
در مجموعه پیش رو که به کمک تعدادی از جدا شدگان تنظیم شده است قصد داریم به داستان حذف و تصفیههای درونی فرقه رجوی بپردازیم.
شرح سرنوشت عبرت انگیز برخی از افرادی که بدست رجوی به قتل رسیدند سربه نیست شدند و یا برکنار، آمیخته با تجربه های دردناکی است و امید داریم روشنگری کوچکی برای خانواده ها و جوانان فردای ما باشد.
در بخش اول این روایتها به سرگذشت علی زرکش می پردازیم.
علی زرکش یزدی متولد ۱۳۲۸ در شهر مشهد بود. وی در سال ۱۳۴۸ دانشجوی فنی دانشگاه تهران بود که با سازمان مجاهدین آشنا شده و به عضویت درآمد. او از اوایل تاسیس در رده های بالای سازمان مجاهدین بود و پس از به درک رفتن موسی خیابانی حتی عنوان جانشین رجوی در داخل کشور را یافت. اما به زودی به اشتباهات عمیق رجوی پی برد و مخالفت هایش باعث شد رجوی به عمر او پایان دهد و از سر راهش بردارد.
علی زرکش در سال ۱۳۵۱ بازداشت و به ۱۰ سال حبس محکوم شد. وی در زندان نیز عضو مرکزیت و مانند رجوی و خیابانی از اعضای رده بالا بود. درمقاطعی سازمان مجاهدین به معرفی او پرداخت و بنا به نوشته نشریه مجاهد، علی زرکش پایه گذار و سردبیر نشریه مجاهد و مسئول انتشارات و تبلیغات، و زمانی هم مسئول تشکیلات بوده است اما بنا به رویه های پلیسی امنیتی سازمان در سه سال اول انقلاب او عضو غیر علنی مرکزیت بود.
زرکش سال ۵۹ با مهین رضایی ازدواج کرد و از فعالین شورش مسلحانه ۳۰ خرداد۶۰ بوده است. بعد از موسی خیابانی، رجوی، علی زرکش را به عنوان جانشین انتخاب می کند با این فرض که مطیع مطلق او خواهد بود. تا زمانی که مخالفتی از او ندیده بود از او تعریف و تمجید می کرد. حتی به دروغ گفته بود او مشوق انقلاب ایدئولوژیک و ازدواجش با مریم قجر بوده است. براساس بلوف های رجوی گفته می شد او تا سال ۱۳۶۴ در داخل ایران بوده و مسئولیت خط و خطوط به گل نشسته و شکست های نظامی را به گردن او می انداخت. اما تنی چند از جداشدگان افشا کردند، علی زرکش اواخر سال ۱۳۶۱ از ایران خارج شده و به خاطر آن که از منتقدین خط ترور رجوی بود حکم اعدامش صادر می شود. سرانجام در سال ۱۳۶۴ رجوی انتقاش را از او گرفت. مسعود رجوی در دادگاهی که برای زرکش تشکیل داد او را در حضور اعضای مرکزیت به اعدام محکوم کرد.
علی زرکش که تا آن زمان هم زندانی بود با محافظت به جلسه برده شده و به اصطلاح محاکمه اش انجام شد. رجوی در آن جلسه گفت: « او به جرم خیانت هایی که مرتکب شده، در دفتر سیاسی به اعدام محکوم شده است.» افراد شرکت کننده هم که جرئت هیچ مخالفتی نداشتند، تایید کردند.
در آن جلسه علی زرکش اجازه هیچ دفاعی از خود نداشت و با حرف ها و اتهاماتی که به او نسبت داده شد، حکم اعدامش تایید و با استقبال سرسپردهگان همراه گردید. جلسه در دو قسمت برگزار شد. در قسمت اول آن با حضور متهم که فقط برای نسق کشیدن از بقیه بود و در قسمت بعدی که او را خارج کردند از افراد خواسته شد در ارتباط با حکم داده شده صحبت کنند تا قدرت نمایی رجوی تکمیل و از وضعیت و اذهان همه مطلع شود و مخالفین احتمالی بعدی را هم شناسایی کند تا برای کشتن یا برکناری آنان نیز برنامه ریزی شود.
بنا به روایت هادی افشار از اعضای مرکزیت جدا شده اتهامات زرکش در ظاهر برپایه سه نکته زیر بوده است.
۱ـ اختلال جدی در کار و پیشرفت دفتر سیاسی ایجاد می کرد و مانع پیشرفت خطوط بود.
۲ـ تلاش داشت با بالا راندن هر چه بیشتر جایگاه مسعود رجوی آن را تبدیل به یک جایگاه فرمالیستی کرده و خودش مناصب کلیدی و عملی را به دست گیرد.
۳ـ او «رجس» انقلاب ایدئولوژیک بوده است و به این ترتیب این رجس و پلیدی از دامان انقلاب پاک شد، ورود مریم باعث شد که «رجس» از پیکره انقلاب زایل شود و چندین بار آیه ای از قرآن (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) را بهعنوان شاهد مثال و بالاترین مجوز شرعی اعدام می خوانند.
اما اصل قضیه همان کینه های رجوی و ترس و نگرانی اش از قدرت گرفتن دیگران و برملا شدن خطاهای استراتژیکش بود.
هادی افشار در خاطراتش می نویسد: طی جلسه رجوی از علی زرکش سوأل کرد «چرا در سال ۶۱ و بدون اطلاع من ایران را ترک کردی؟» و او با صدای ضعیف و درهم شکسته گفت: «من که گفتم امکان ماندن وجود نداشت و مجبور شدیم این کار را بکنیم والاّ همه کشته می شدیم.» آنگاه مسعود رجوی با عصبانیت به او پرخاش کرد: هر طور شده باید که می ماندید. یعنی می ماندی و کشته شدی…
در ادامه جلسه یکی از نفرات به عنوان یکی از خطاهای نابخشودنی زرکش گفت: در اتاق کارش روزنامه مردم مربوط به توده ای ها پیدا شده.
این جلسه به منظور تائید حکم اعدام توسط مرکزیت سازمان برگزار شده بود، حکم اعدام در نشست دفتر سیاسی صادر و در این جلسه فقط باید مورد تائید قرار می گرفت. نه سوال و جوابی و نه دفاع و حق پاسخگویی مطرح بود.
علی زرکش به عنوان یکی از سرکردگان عملیات داخل کشور به چشم دیده بود که امکان ادامه عملیات و خط به اصطلاح مبارزه مسلحانه وجود نداشت، همان افرادی که خود از بالاترین امکانات حفاظتی، مالی، خانه، پایگاه و امکانات جابجایی برخوردار بودند، دیده بودند که امکان دوام آوردن نیست و هر روز تعداد بیشتری دستگیر می شوند و خط رجوی به گل نشسته بود…
زرکش در نشست ها و بحث های خطی و جمع بندی مخالف ادامه چنین خط وحشیانه ای که نتیجهای جز ترور و کشته شدن افراد نداشت، بود و علی رغم اینکه به لحاظ ویژگی های فردی، آدم قاطع و یکدنده ای نبود و کسی نبود که در برابر رجوی بایستد، اما بر سر این موضوع که بهای آن کشته و خون هر چه بیشتر بود ایستاده بود و از آن کوتاه نمی آمد. با هر ضعفی که داشت یک تنه جلوی رجوی ایستاد تا خونهای زیادی نریزد، و شاهرگ حیات رهبر را بند آورده بود. قربانی کردن او اولین محصول «انقلاب ایدئولوژیک» بود. او سپس به بغداد منتقل و در همانجا زندانی شد. برخی از جداشدگان که در عملیات فروغ شرکت داشتند درباره نحوه مرگ علی زرکش که به عنوان یک سرباز صفر در عملیات شرکت داده شده بود، شاهد بودند که وی از پشت سر هدف قرار گرفته و به قتل می رسد.
منابع:
-خاطرات جدا شدگان: مریم سنجابی، هادی افشار، محمد حسین سبحانی
-کتاب سراب آزادی
-کتاب پیدایی تا فرجام
-نشریه مجاهد، ش ۱۴۷: ص ۴٫ «از اول اردیبهشت سال ۵۴… مسئولیت رهبری تمام اعضا و هواداران سازمان در همه بندهای سیاسی زندان قصر مرکب از ۸ بند به عهده برادر مجاهد علی زرکش قرار گرفت.»
انتهای پیام