«یکی از برادران گفت: «قبل از اینکه وارد جبهه شوم، سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) با تبلیغات مسمومشان مرا اغفال کردند لذا مدت کمی دور از چشم پدر و مادرم با آنها همکاری کردم. تا اینکه مادرم که فرد آگاهی بود و از ماهیت انحرافی و پلید مجاهدین خبر داشت و متوجه شد که همکاری میکنم؛ مرا از این کار نهی کرد و گفت اگر دست از همکاری برنداری، شیرم را بر تو حلال ندارم.»
به گزارش فراق، پیشکسوت دفاع مقدس که سال ۱۳۶۰ از خراسان داوطلبانه راهی جبهه میشود از سومار خاطراتی به یاد دارد که نشانی از اوج معنویت و عاشقانههای رزمندگان در راز و نیاز شبانه با خداوند متعال است.
علی اصغر قنبری در ۱۷ سالگی اولین بار به جبهه رفته و سال ۱۳۶۱ با پدرش به صورت داوطلبانه و با عضویت بسیجی به جبهه سومار اعزام شده است.
او که حالا ۵۸ سال دارد، معتقد است یکی از ابعاد برجسته در جنگ تحمیلی، رشد فضایل اخلاقی و معنوی بود که تمامی اقشار جامعه به ویژه رزمندگان را تحت تاثیر قرار داد و این فضایل اخلاقی و معنوی از عوامل مهم پیروزی بر دشمن محسوب میشود.
وی در گفت و گویی به بهانه هفته دفاع مقدس به خبرنگار ایرنا گفت: سال ۱۳۶۰ از بیرجند با بسیجیان این شهر که بیشتر آنها بسیجی فعال در مساجد و پایگاههای مقاومت بودند، با انگیزه مقابله با دشمن بعثی و دفاع از میهن اسلامی وارد جبهههای جنگ تحمیلی شدم و تا هفت سال بعد در سنگرهای دفاع مقدس حضور داشتم.
قنبری با بیان اینکه تا ۲ سال بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ در منطقه جنگی بوده است افزود: در ۱۷ سالگی برای اولین بار به جبهه رفتم و در پایان جنگ فرماندهی توپخانه لشکر ۵ نصر خراسان را به عهده داشتم.
وی گفت: خاطرم هست دفعه سوم که سال ۱۳۶۱ با پدرم به صورت داوطلبانه و با عضویت بسیجی به جبهه سومار اعزام شدیم، تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) رفتیم؛ پدرم را به واحد خمپاره معرفی کردند و من به واحد دیدهبانی خمپاره و توپخانه رفتم.
وقتی اولین بار دیدهبانی را آموختم
فرمانده توپخانه لشکر ۵ نصر در دوران دفاع مقدس افزود: در واقع عملیات مسلم بن عقیل انجام شده بود و تیپ جوادالائمه خط پدافندی (دفاعی) منطقه را برعهده داشت. آنجا در خط مقدم که فاصله نزدیکی با دشمن بعثی داشت با دیدهبانی به نام حسین پاکنهاد معروف به «افلاطون» از رزمندگان مخلص منطقه نهبندان (یکی از شهرستانهای استان خراسان جنوبی) آشنا شدم و اولین بار دیدهبانی را به صورت عملی در خط مقدم نزد این بزرگوار آموختم.
وی گفت: در این جبهه هر دو الی سه هفته که با این برادر بزرگوار در خط مقدم دیدهبانی میکردم، برای یک استراحت کوتاه به قرارگاه تاکتیکی پشت خط مقدم بر میگشتم؛ آنجا دیدهبانان یک سنگر جمعی تقریبا ۱۵ نفره داشتند. در این سنگر همیشه نماز جماعت به امامت یکی از دیدهبانان برگزار میشد و دو شب در میان، دعای توسل و هر شب جمعه، دعای کمیل و صبحهای جمعه دعای ندبه برقرار بود.
قنبری اظهار کرد: در این سنگر به غیر از حسین پاکنهاد که فردی شجاع، مخلص، وارسته و معنوی بود و در عملیات خیبر به شهادت رسید، دیدهبانان دیگری از شهرستانهای خراسان بزرگ بودند که لحظهای از یاد خدا غافل نمیشدند و تعدادی از آنان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
سجده در سنگر
وی گفت: بعضی رزمندگان هر شب در این سنگر قرارگاه بعد از نیمههای شب از خواب بیدار و به عبادت و خواندن نماز شب مشغول میشدند. برخی افراد آنقدر به سجده میرفتند و در سجده آن قدر گریه میکردند که گاهی نمیتوانستند خودشان را کنترل کنند و با صدای گریه آنان از خواب بیدار میشدیم.
اما این صداها، همه صداهای معنوی بود که از شنیدن آن لذت میبردیم و با چشم و گوش خود، شاهد عواطف عرفانی و عشق بازی آنان با خدا بودیم و به حال معنوی آنان غبطه میخوردیم.
رمز گریههای شبانه چه بود؟
وی افزود: خلاصه هر وقت از خط مقدم برای استراحت به این سنگر جمعی در قرارگاه میآمدم، شاهد این صحنه نماز شب و عشق بازی دیدهبانان با خدا بودم تا اینکه پس از مدتی با همدیگر بیشتر صمیمی شدیم و روزی با یکی از این بزرگواران که از سنگر خارج شده بودم و اطراف قرارگاه دو نفری قدم میزدیم، به او گفتم میشود رمز گریههای شبانهات را برایم بگویی.
ابتدا حاضر به جواب دادن به این سوال نشد. در واقع خودم عواطف عرفانی رزمندگان و فضای معنوی جبهه را درک میکردم و از طرفی سوالم از روی صمیمیت با او بود.
این پیشکسوت دفاع مقدس گفت: آن برادر از روی همان صمیمیت و صفای باطنش گفت: «قبل از اینکه وارد جبهه شوم، سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) با تبلیغات مسمومشان مرا اغفال کردند لذا مدت کمی دور از چشم پدر و مادرم با آنها همکاری کردم. تا اینکه مادرم که فرد آگاهی بود و از ماهیت انحرافی و پلید مجاهدین خبر داشت و متوجه شد که همکاری میکنم؛ مرا از این کار نهی کرد و گفت اگر دست از همکاری برنداری، شیرم را بر تو حلال ندارم.»
وی به نقل از آن رزمنده ادامه داد: به حرف مادرم گوش کردم و دست از این کار کشیدم. بعد با عملکرد پلید و تروریستی این گروه، به حرف صحیح مادرم بیشتر پی بردم و از این کارم به شدت نزد خداوند متعال، امام خمینی (ره) و شهدا پشیمان شدم. تصمیم گرفتم برای جبران آن عمل ناپسندم به جبهه بیایم که مادرم با این تصمیم موافقت کرد. الان هم که میبینی در نمازهای شبانه این گونه نزد خداوند گریه میکنم و ضجه میزنم؛ در واقع توبه میکنم.
قنبری گفت: این دیدهبان جبهه حق، بعدها در یکی از عملیاتها به درجه رفیع شهادت نائل آمد که شاهد شهادت او بودم و در واقع خداوند توبه اش را پذیرفت، عاشقش شد و او را نزد خود برد.
جنگ ترکیبی امروز بی سابقه است
وی افزود: امروز میبینیم که هنوز منافقین دست از عناد و دشمنی علنی و عملی با انقلاب اسلامی بر نداشتهاند در واقع رژیم بعثی عراق با پشتیبانی قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا و نیز با مزدوری و جاسوسی گروهک تروریستی منافقین در دوران دفاع مقدس به هویت ما هجوم آوردند که هر طور شده این هویت گرانسنگ و با برکت را از ما بگیرند.
پژوهشگر تاریخ انقلاب و دفاع مقدس گفت: در اغتشاشات پاییز سال گذشته دیدیم که چگونه همین طیف با امپراطوری رسانهای استکبار اقدام به دروغ پردازی، اغفال و پاشیدن بذر ناامیدی گسترده و در یک کلام «جنگ ترکیبی» کردند که در تاریخ ایران چنین هجمهای با این روش و منش سابقه نداشته است.
ولایتمداری رزمندگان از جان و دل
وی یکی دیگر از ابعاد برجسته در جنگ تحمیلی را ولایتمداری رزمندگان برشمرد و اظهار کرد: رزمندگان اسلام بر این باور بودند که امام خمینی (ره)، جانشین امام زمان (عج) است لذا ولایت دینی و سیاسی او را با جان و دل پذیرا بودند.
قنبری افزود: هر وقت امام به حضور در جبههها فرمان میداد، رزمندگان سر از پا نمیشناختند و عاشقانه در جبههها حضور مییافتند. فرماندهان و رزمندگان قبل از آنکه فرمان امام راحل را یک فرمان نظامی بدانند، یک فرمان ولایی و به دیده تکلیف بدان مینگریستند و همه تلاش خود را به کار میبستند تا هرچه زودتر خواسته این پیر فرزانه را محقق سازند.
وی گفت: وقتی امام راحل، نیروهای مسلح را به اتحاد و برادری و استواری در برابر دشمن فرا میخواند، ارتش، سپاه و بسیج، عاشقانه ندای او را لبیک میگفتند و شاید بتوان گفت تاریخ اسلام، اصحابی مانند یاران امام از لحاظ کمیت و کیفیت (ولایتپذیری و فرمانبری) کمتر سراغ دارد.
سومار یکی از شهرهای مرزی در استان کرمانشاه است و اولین شهری بود که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اشغال نیروهای عراقی درآمد و خسارات فراوانی دید.
گردانهای مختلفی از استان خراسان (خراسان رضوی، خراسان جنوبی و خراسان شمالی) در زمان جنگ تحمیلی به جبههها اعزام شدند و رشادتهای رزمندگان این دیار در عملیاتهای دوران دفاع مقدس به یادگار مانده است.
انتهای پیام