سازمان مجاهدین با توهم خود امسال وارد پنجاه و نهمین سال تأسیس شد.
به گزارش فراق، رجویها هم اکنون آن قدر سرافکنده، ایزوله و رانده شده هستند که حتی نتوانستند یک جمع بندی شکلی از دستاوردهای نداشته شان را به نمایش بگذارند. به دلیل شکستهای متعدد در سال اخیر از مانورهای پوشالی و جشن های هر ساله خبری نبود.
با گذری اجمالی بر وضعیت فرقه رجوی متوجه می شویم:
به طور واقعی مجاهدین نه تنها دستا وردی ندارند بلکه هر سال رو به عقب رفته و آنچه از آنان باقیمانده تنها پوسته ای است که توسط دولت های غربی باد می شود تا روزی شاید به کارشان آید.
اما این روزهای فرقه، به شکل عبرت انگیری بیانگر فروپاشی واضمحلالی است که گریبانگیر آنهاست.
-پس از ۱۷سال خدمت مزدوری به دولت عراق با سقوط صدام حسین در سال ۱۳۸۳ به طور علنی دست نشانده نیروهای غربی شدند، سپس با یک دهه مزدوری مستقیم به آلبانی اخراج شدند
– سازمان مجاهدین در طی دهه گذشته با ریزش نیرویی گسترده مواجه شد. تعداد قابل توجهی از اعضای قدیمی جدا شدند و به افشاگری های مهمی دست زدند و چهره درونی فرقه بیشتر در معرض جهانیان قرار گرفت.
قربانعلی حسین نژاد، محمد حسین سبحانی، بتول سلطانی، عیسی آزاده، هادی افشار، زهرا میرباقری، مسعود خدابنده، ابراهیم خدابنده، جمیل بصام، محمد کرمی، حامدصرافپور، بهزاد علیشاهی و … از آن جمله اند. بایستی به این آمار جدایی بیش از ۴۰۰ تن اعضا را پس از اخراج به البانی اضافه کنیم.
بسیای از اعضای جوان موسوم به میلیشیا که ماندگاری آن ها برایشان مهم بود از تشکیلات جدا شدند و برخی از آنان با دست یابی به حقایق و فجایعی که بر سر خود و خانواده هایشان وارد شده بود دست به افشاگری های گسترده زدند.
هم چنین پنهان شدن دو دهه سرکرده فرقه به تنهایی برای بی آبرویی فرقه کافی و یک نشانه مهم برای پایان است.
اکنون در حالی که او گم وگور است، مریم رجوی به فرانسه اخراج شده است و برخی از سران رده اول آواره شدند و همچنان از ترس استرداد در وحشت و نگرانی به سر می برند.
کمپ اشرف سه پایگاه اصلی فرقه مورد بازرسی نیروهای دولتی قرار گرفت و دیگر مکان امنی برای اعمال خرابکارانه نمی تواند باشد. فعالیت های آنها محدود و تحت کنترل قرار گرفته است.
بیش از ۱۰۰ تن از اعضای رده اول فرقه تحت پیگرد دادگاه قرار گرفتند و به زودی محاکمه آن ها برگزار خواهد شد.
این تارمار شدن حاصل چند دهه خطاهای استراتژیک، جنایت و خیانت شخص رجوی به خاطر قدرت طلبی و امیال کینه توزانه است که سرنوشت نهایی سازمانش را با شکست گره زد و باعث شد سیاهی و نکبت سرتا پای آنان را فرا گیرد.
در کنار انزجار و سایر ضرباتی که از سمت مردم ایران به آنان وارد شد، مقطوع نسل نمودن اعضا با طرح طلاق های اجباری، ممنوعیت زندگی و ازدواج، ایزوله و قطع ارتباط با اجتماع با سرعت بیشتری اعضا را به سمت مرگ و زوال کشاند.
حال آنچه در انتظار است، انزجار بیشتر از سمت مردم و سرسپردگی بیشتر فرقه به دول غربی است تا بتوانند چند صباحی دیگر با تنفس مصنوعی گذران عمر کنند.
این در حالی است که واقعیت فرقه نفرین شده را به راحتی می توان نظاره کرد: بی اقبالی و تحریم از سمت خارجه نشینان، آمار مرگ و نیستی اعضا به هفته ای دو تن، ریزش روزافزون و گسترش نارضایتی ها، محدودیت های بیشتر و زندانی کردن ناراضیان آن هم در زمانی که اعضای بی خانواده و مطرود به سن پیری رسیده اند و سرکردگان در مرگ و به کشتن دادن آنها بیشتر کمک می کنند. این سرنوشت نهایی و محتوم فرقه ضد بشری رجوی است.
یادداشت: مرضیه رئیس الساداتی
انتهای پیام / فراق