«من میخواهم با به رسمیت شناختن رئیسجمهور منتخب مریم رجوی شروع کنم. شورای ملی مقاومت ایران تحت رهبری او در حال پیریزی یک جمهوری آزاد، مستقل و دموکراتیک در ایران است…»
به گزارش فراق، این بخشی از سخنان مایک پمپئو (وزیر خارجه سابق و از سران حزب جمهوریخواه آمریکا) در مراسم فرقه تروریستی رجوی به تاریخ ۲۷ آذرماه ۱۴۰۱ در واشنگتن بود که بهطور رسمی، هم فرقه تروریستی یادشده را به رسمیت شناخت و هم بدون کوچکترین احترام و ارزشی حتی برای دموکراسی مورد ادعایشان (که میگویند نظام سیاسی ایران و بالتبع رئیسجمهوری یا هر مقام آن را خود مردم ایران باید تعیین کنند) و در واقع براساس دیکتاتوری و استبداد ماهوی فرقه رجوی، ریاست خودخوانده این فرقه تروریستی را بهعنوان رئیسجمهوری ایران به رسمیت شناخت.
این برای نخستینبار نبوده و نیست که مقامات رسمی و غیررسمی آمریکایی از این فرقه تروریستی حمایت کرده و این حمایت را بر زبان جاری میسازند. حمایتهایی که حتی براساس بیانیه رسمی وزارت امورخارجه آمریکا در سال ۱۹۹۴، که با اسناد و مصادیق روشن، مجاهدین خلق(فرقه رجوی) را یک فرقه تروریستی اعلام کرده بود، آمریکا را نیز بهعنوان حامی و مصداق بارز تروریسم به جهان معرفی میکند.
اما مریم رجوی (همان به اصطلاح رئیسجمهوری خودخوانده) در مراسم یادشده و در پاسخ نوکرنوازی مایک پمپئو گفت«… خوشبختانه در ایالات متحده، نمایندگان هر دو حزب در مجلس نمایندگان و سنا حمایت صمیمانهای نسبت به قیام ایران ابراز کردهاند… چند سال قبل دولت آمریکا سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی قرار داد. کاری که اکنون تمام جهان غرب بایستی انجام بدهد. آمریکا باید رسماً انقلاب مردم ایران برای برقراری یک جمهوری بر پایه ارزشهای دموکراتیک را به رسمیت بشناسد…»
به نوشته مرکز پژوهش های کیهان، ۳۰ سال قبل، مسعود رجوی ارزشهای دموکراتیک ذکرشده در سخنرانی فوق را توضیح داده و آن را به معنای اصول و ارزشهای امپریالیسم آمریکا تعریف نموده بود. وی در آستانه ورود بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا به کاخ سفید در پیامی خطاب به وی نوشت: «…با خوشوقتی بسیار… پیروزی شما را که بر حسب آرمانها و اهداف اعلامشدهتان یک پیروزی برای دموکراسی و حقوق بشر در دنیای امروز بهشمار میرود، تبریک میگویم… بسیار طبیعی است که امروز تمامی نیروهای دموکراتیک و مدافعان و مبارزان حقوق بشر از پیروزی شما خرسند شده و در آن احساس اشتراک کنند…»۱
به راستی امروز چگونه مخاطب این سخنان میتواند بپذیرد، این همان گروهی است که با شعار تضاد آشتیناپذیر با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا، جمع کثیری از جوانان و نوجوانان دوران انقلاب که شور مبارزه با استبداد و استعمار بهخصوص امپریالیسم آمریکا را در سر داشتند، جذب خود کرده و به میادین ترور و وحشت سوق داد؟ آیا این همان گروهی است که شعار میداد هیچ رابطهای میان خود و امپریالیسم آمریکا به جز اسارت و یا نبرد نمیبیند؟ و این شعار را در تمامی سخنرانیها و مکتوبات و نشریات و حتی سرودهای خود گنجانید تا دانشآموزان و دانشجویان خام و سادهاندیش را جذب کند؟
اما امروز همان امپریالیسم جهانخوار، آن هم در سخیفترین و وحشیترین حالتش (به اعتراف خود روشنفکران آمریکایی) یعنی جمهوریخواههای افسارگسیختهای مانند پمپئو و بولتون و پنس و… از سوی همان مجاهدین خلق(فرقه رجوی)، آزادیبخش و اشاعهدهنده دموکراسی و حقوق بشر لقب گرفتهاند.
موسی خیابانی بهعنوان عنصر شماره ۲ این گروهک، در یکی از اولین سخنرانیهایش بعد از پیروزی انقلاب بر این نکته بسیار تاکید کرد که مبارزه با امپریالیسم آمریکا از نخستین آموزشها و اصول اولیه آنها بوده و این گروه همچنان بر همان برنامه و اصول اولیه خود پای میفشارند و این موضوع را از افتخارات سازمانش به حساب میآورد.
خیابانی در اجتماع به اصطلاح ضد امپریالیستی این گروهک در دانشگاه تهران به تاریخ ۲۳ اسفندماه ۱۳۵۷ گفت:
«…در یکی از مقدماتیترین آموزشهای مجاهدین که در همان بدو تاسیس سازمان در سال ۱۳۴۴ تنظیم شده بود، امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا، ضمن اینکه بزرگترین سد و مانع تکامل در دوران ما و اصلیترین و بزرگترین دشمن خلقها در زمان ما معرفی شده با خصوصیات زیر توصیف شده است؛ اولا امپریالیسم خصلت و خوی جهانخواری دارد. ثانیا هیچ رابطه مسالمتآمیز و انسانی بین امپریالیسم و خلقها وجود ندارد. آنچه هست یا اسارت است و یا نبرد… آزادی و رها بودن هر خلقی در نبرد بیامان با امپریالیسم تجلی میکند. بنابراین تمام خلقهای آزاد و آزادیخواه جهان باید تمام امکانات خود را در جهت مبارزه با امپریالیسم بسیج کنند…»۲
همچنین فرقه رجوی در آستانه رفراندوم جمهوری اسلامی، بیانیهای تحت عنوان برنامه حداقل «مجاهدین خلق درباره رفراندوم و انتظارات مرحلهای از جمهوری اسلامی» صادر نمود که در یکی از فرازهای نخستین آن، مبارزه همهجانبه و در همه ابعاد با امپریالیسم آمریکا گنجانده و تاکید شده بود هر فرد یا نیرو و یا جریان و حزب و گروه و دستهای از این مبارزه همهجانبه و مستمر دست بکشد، به کشور و ملت و تاریخ آنها بزرگترین فاجعهها را تحمیل خواهد نمود. در آن بخش آمده بود:
« …مضمون برنامه حداقل یک سازمان مسلح به ایدئولوژی اسلام و جهانبینی توحید، دقیقا ملازم با نفی همهجانبه آثار سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی امپریالیسم جهانی به سردمداری آمریکاست. همان قدرت شیطانی، طاغوتی و کفرآمیزی که غدارترین نیروی تاراجگر تاریخ جهان را تشکیل میدهد. همان قدرتی که همراه با سایر شرکاء، تمام خلقهای زیر سلطه جهان را در چنگال اهریمنی خود دارد.کما اینکه در تاریخ جدید ایران از مشروطه به این طرف امپریالیستها پیوسته حامی و ارباب هر جنایت و پلیدی سفاکان بودهاند. همانها که رضا پالانی قلدر را بر ما گماشتند و برایمان ۲۸ مرداد، ساواک، ۱۷ شهریور، سینما رکس و چماقدار و رستاخیز و…. به ارمغان آوردند. همانها که کاپیتولاسیون سیاسی خود را به تمام ابعاد زندگی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ما تعمیم دادند. از این نظر به صراحت اعلام میکنیم که هرگونه ابهام و تردید در تشخیص امپریالیسم غدار زمان بهمثابه مانع، بت و تضاد اصلی این مرحله از تاریخ از جانب هر فرد و مقام و گروه، بیتردید در این میهن فاجعهها به بار خواهد آورد… اعلام میکنیم که بدون درگیری قاطع انقلابی با تمام مظاهر این قدرت شیطانی هیچ مجالی برای سعادت خلق و رضای خالق و معرفی چهره راستین اسلام و گام برداشتن به جانب توحید و یگانگی اجتماعی باقی نخواهد ماند…»۳
گروهک تروریستی مجاهدین خلق(فرقه رجوی)، با همین بیانیه و برنامهها و اصولی که ادعا داشته و دارد به پایش ایستاده، به صراحت تکلیف امروز خود را مشخص نموده است. یعنی براساس تعاریف فوق تصریحشده این گروهک که سالهاست در خدمت همان امپریالیسم غدار زمان قرار دارد، بزرگترین فاجعهها را برای این سرزمین به بار آورده است.
از همینرو این برنامهها و مطالب و مکتوبات از همه اسناد و کتب و وبسایتهای فرقه رجوی حذف شد تا بتوانند در مواجهه با سؤال مخاطبان خود درباره ریزهخواری ارتجاعیترین جناحهای امپریالیسم آمریکا، چهره منافقانه خود را بپوشانند.
فرقه رجوی همواره خود را تنها نیرویی معرفی مینمود که بهطور ریشهای و ماهوی با امپریالیسم آمریکا در نبرد است و شگفتا که مخالفت انقلاب و نظام اسلامی با آمریکا و غرب را یک مبارزه ضد امپریالیستی عمیق به شمار نیاورده و به هوادارانش القاء میکرد که جمهوری اسلامی نمیتواند این مبارزه را تا انتها ادامه داده و تنها این مجاهدین خلق(فرقه رجوی) هستند که مبارزه با آمریکا را تا به آخر میتوانند پیش ببرند!
اما بر افتادن پرده نفاق از چهره مزوّرانه و فریبنده فرقه تروریستی مجاهدین خلق(منافقین) چندان نپایید و سادهدلان و خوشباورانی که در ابتدای انقلاب به اطلاق کلمه «منافقین» به این فرقه انتقاد داشتند، خیلی زود پاسخ انتقادشان را گرفتند.
اگر در سالهای نخست دهه ۶۰، حمایت آمریکاییان را با عناوین فلان نماینده مترقی یا سناتور ترقیخواه و یا فرماندار دموکرات آمریکایی ذکر میکردند اما فقط یک دهه بعد برای شخص رئیسجمهوری ایالات متحده یعنی همان امپریالیسم غدار، پیام تبریک و تهنیت فرستاده و انتخاب او را «پیروزی دموکراسی و حقوق بشر» نامیدند و سپس هیئتی به ملاقات با وی فرستادند.
این در حالی بود که حدود یک دهه قبل از آن تاریخ، فرقه رجوی بسیار علاقهمند بود خود را ضد امپریالیستترین نیرو در میان گروههای موجود سیاسی نشان دهد و بر این موضوع تبلیغات بسیاری انجام داد. اما تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ضربه بزرگی به اینگونه تبلیغات زد.
اگرچه امروزه دیگر این فرقه سعی دارد موضعگیریهای آن روزهایش را از اذهان پاک کرده و حتی از نشریات و کتابهایش نیز آن مطالب را سانسور کند ولی تاریخ را که نمیشود پاک کرد. به شهادت تاریخ، رهبری این فرقه در آن روزها علاقه وافری داشت خود بهجای دانشجویان پیرو خط امام بود و خوراک تبلیغاتی عظیمی برای هوادارانش فراهم میآورد.
از همین روی به محض انتشار خبر تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، خیلی زود از گیجی آن خبر به درآمد و با همان نفاق همیشگی به میدان رفت تا از قافله عقب نماند. همه هواداران دانشآموز و دانشجویش را به مقابل جاسوسخانه آمریکا فراخواند تا با حمایت ظاهری از این اقدام برای سازمان در نزد هواداران وجهه بخرد.
و چه زود پرده نفاقشان برافتاد؛ دو سال بعد همان رجوی که چندینبار تلاش کرد تا به داخل جاسوسخانه رخنه کرده اما با هوشیاری و ممانعت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مواجه گردیده بود، به آغوش غرب در فرانسه پناهنده شد، سال بعد با طارق عزیز (معاون و مشاور و وزیر امور خارجه صدام) دست داد و دو سال بعدش به مزدوری خود صدام رفت. با اشغال عراق توسط آمریکاییان، مهر نوکری آنها را برپیشانی زد و پس از آن همچون حیوانات سیرک توسط آنها به این سوی و آن سوی کشیده شد تا هرازچندگاهی نمایشی برایشان برگزار کند.
و اینچنین است که کلمه «منافقین» همچنان زیبندهترین صفت برای این موجود شوم تاریخ بشریت است.
____________________
۱- نشریه مجاهد– شماره ۲۹۴- آبانماه ۱۳۷۱ 2- روزنامه کیهان- پنجشنبه ۲۴ اسفندماه ۱۳۵۷
۳-روزنامه کیهان- دوشنبه ۲۸ اسفندماه ۱۳۵۷
انتهای پیام / فراق