مسعود رجوی، در سال ۱۳۶۴ دست به خیانتی زد که در عرف جامعه ایران مطرود بود و با فرهنگ و دین مردم ایران مطابقت نداشت.
وی در این سال زن دوست صمیمی و همسنگر خود را تصاحب کرد و به اسم ازدواج ایدئولوژیک و رهبری نوین خود ساخته نامگذاری کرد. هدف از این کار تثبیت تدریجی قدرت مطلقه خود و حذف مخالفان سیاست هایش بود.
با این اهرم، رجوی با سیاست چماق هر نوع مخالفتی با کار و راه و روش و اعمال خود را به شدت سرکوب می کرد و یک سال بعد از این عمل شنیع، رجوی که برای اکثر شورای مرکزی سازمان شوک باور کردنی نبود و همه در بُهت و ناباوری به سر می بردند، مسیر عراق که در حال جنگ با ایران بود را در پیش گرفت و این کار را سرنگونی قطعی حکومت در ایران می دانست و در پیام تودیع خود از پاریس نعره می زد که می خواهم به عراق بروم تا آتش برفروزم در کوهستان ها!
او با این کار خیانت اصلی خود را به اجرا گذاشت و راهی عراق شد و با خود فروشی بی نظیرش خود را در دل ارتش و سازمان استخبارات عراق جای داد و یک سپر حفاظتی محکم برای سرکوب مخالفینش به دور خود قرار داد و با مشت آهنین از این پس مخالفین اش را درون سازمان منزوی و مطرود می کرد.
رجوی برای محقق شدن نقشه خود، سال ۱۳۶۸ با معرفی مریم رجوی به عنوان مسئول اول سازمان و بحث طلاق در لایه شورای مرکزی میخ تثبیت خود در رأس سازمان و بعنوان رهبر عقیدتی مادام العمر را کوبید و بعد از آن سرکوب مخالفینش را شدت بخشید.
سال ۱۳۷۰ که بحث طلاق همگانی شد، به اجبار همه باید با زن و زندگی خداحافظی می کردند حتی کسانی که مجرد بودند باید در ذهن خود هر گونه زن و شوهر را طلاق می دادند. در این دوره رجوی نیت پلید خود را عملی کرد و با این کار غیر عرفی زنها را در اختیار خود گرفت و کلیه مردان مسئول سازمان که تا چندی پیش هم ردیف و در کنار مسعود رجوی بودند را به یکباره از کرسی مسئولیت خلع کرد و زنان را جای آنان نشاند.
رجوی با این انقلاب در لوای اجرای تک به تک بندهای آن، یک فرقه به تمام معنا خبیث و شیطانی به وجود آورد که با سرکوب و زندانی کردن و کشتن و سربه نیست کردن افراد تشکیلات رقم خورد. او مردان را گوشه نشین و بی اختیار و بی هویت کرد و زنان را در اختیار خود گرفت، حرمسرا ساخت و به آن ها فرماندهی و مسئولیت پوشالی داد اما از طرف دیگر آن ها را ربات دست ساز خود کرد و به استثمار مضاعف کشاند.
هدف صفر تا صد رجوی از این کار استمرار رهبری خود بر تشکیلات بود و تا سرنگونی اربابش صدام از آن به خوبی ارتزاق می کرد.
مسعود رجوی انقلاب مریم که همان طلاق اجباری بود را مادام العمر نامید و هرگونه شکاف، حتی ذهنی نسبت به آن خیانت به بحث سرنگونی دانست و فرد خاطی از این امر را مستوجب مجازات خیانت و محکوم به مرگ قلمداد کرد.
رجوی در توصیف انقلاب مریم می گفت این بود و نبود مجاهدین است. اگر یک روز حتی یک نفر از این جماعت برادران مجاهد آن را نادیده بگیرد آن روز فاتحه سازمان باید خوانده شود چه برسد که یک خواهر مجاهد ضد انقلاب مریم شود!
اما رجوی امروز کجاست که ببیند چگونه انقلاب کذایی مریم رجوی سوراخ سوراخ شده است و قریب به اتفاق نفراتی که از سازمان جدا شده به زندگی و زن بچه رو آورده و در دنیای آزاد به ریش رجوی خندیده و به راه و مسیر او تف می کنند.
رجوی کجاست ببیند که زن شورای رهبریش چگونه لگد به انقلاب مریم زده و در دنیای آزاد سخت به زندگی چسپیده است.
رجوی کجاست که ببیند در کشور آلبانی و در همسایگی قلعه مانز، جدا شده ها چگونه با تشکیل خانواده و زن و بچه به ریش رجوی می خندند.
رجوی کجاست که ببیند تشکیلاتش در قلعه مانز آلبانی، چگونه انقلاب مریم را سوراخ سوراخ کرده و هر کدام به عنوان جزیره جداگانهای در مقابل مریم رجوی قد علم کرده و بر ریش نداشته اش می خندند و تره برای مریم و فرمانده هان جانی اش خورد نمی کنند.
حال با انقلاب مریم، اعضای وامانده خودتان قضاوت کنید که چه از تشکیلات رجوی باقیمانده است جز اذعان عجوزه پیر و شیطان هزار چهره به فروپاشی فرقه در قلعه مانز آلبانی.
یادداشت از: عبدالکریم ابراهیمی
توضیح مهم: انتشار برخی مطالب از سوی فراق به منظور گسترش اطلاع رسانی در حوزه فرقه رجوی بوده و به منزله تایید کامل محتوای آن نیست.
انتهای پیام / فراق