سایر رقبای رجوی از جمله ابراهیم ذاکری، محمدعلی جابرزاده انصاری، محمدعلی توحیدی و محمود عطایی با وجود اینکه اختلافی با وی نداشتند ولی در مراحل مختلف از همه آنها نسق کشیده شد.
به گزارش فراق، هدف مسعود رجوی دجال این بود که مبادا کسی در اطرافش باقی بماند و روزی ادعای تاج و تخت نمایند.
هشتمین قربانی محمود عطایی معروف به «حمید»
در سال ۱۳۶۵با کشاندن باقیمانده هواداران از ایران به عراق، کمپ اشرف، مقر اصلی از نظر گسترش نیرویی و مکانی بود.
محمود عطایی در سال ۱۳۶۶ به عنوان رئیس ستاد و فرمانده قرارگاه اشرف منصوب گشت. اما چندی نگذشت او را هم به اتهام وا دادن در انقلاب مریم برکنار کرد و به جای وی ثریا شهری را فرمانده اشرف کرد.
قربانیان بعدی یکی پس از دیگری از میان مردان رده بالای باقیمانده انتخاب می شدند. محمدعلی جابرزاده انصاری که روزگاری برو بیایی داشت و مسئولیت ستاد عریض و طویل تبلیغات به عهده او بود پس از ماه ها برکنار شد.
محمدعلی توحیدی معاون او و مسئول بخش رادیو برکنار شد. عباس داوری که روزگاری فرد شماره چهار سازمان بود برکنار شد. برای تحقیر بیشترش او را ماه ها تحت مسئولیت یک زن تازه وارد به سازمان به نام فاطمه. م قرار دادند.
مسعود رجوی و مریم قجر تازه به دوران رسیده به بهانه انقلاب خود ساخته، تمام مردان رده اول سازمان را خلع رده کردند. تشکیلاتی به عنوان مرکزیت و دفتر سیاسی منحل شد و نظام جدید ردهبندی در سازمان شکل گرفت. ابتدا شورای رهبری متشکل از صدها زن و پس از آنان ردهای با عنوان معاون بخش ایجاد شد که اغلب مردان با سابقه بیش از بیست سال را در رده معاون قرار دادند.
البته نامبردگان بالا مانند محمد حیاتی، جابرزاده، محمودعطایی و مهدی افتخاری تا سال ها عضو سازمان هم محسوب نمی شدند و دچار غضب رجوی بودند و در پایین ترین رده های تشکیلات به کارهای اجرایی ساده اشتغال داشتند.
این افراد علاوه بر اینکه مناصب قبلی و مقام های خود را از دست دادند هر هفته و هر ماه در جلسات انتقادی جمعی و سراسری مورد اهانت و تمسخرهای رجوی قرار می گرفتند تا جرئت هیچگونه عرض اندامی نداشته باشند.
بدیهی است برخی از آنان تحمل این همه شکنجه و اهانت را نداشتند و به مانند مهدی افتخاری دیوانه و روانی شدند یا مانند هادی افشار یا آقای شاهسوندی این شانس را پیدا کردند که از سازمان خارج شوند.
علاوه بر آن ها تکلیف افرادی چون بابا (مهدی سیدی کاشانی)، آقا(مجید معینی)، مهدی فیروزیان، محمدعضدانلو، مهدی و علی خدایی صفت با ۳۰ الی ۴۰ سال سابقه و بعضا دارای سوابقی دو برابر مسعود رجوی روشن بود. رجوی این ها را حتی آدم حساب نمی کرد که نسق بکشد و از همان ابتدا با مارک «زندگی طلبی»، «عادی بودن» و «قطب» به کنار زده بود. آن ها عضوهای ساده اجرایی بودند.
فرستادن محمد محدثین به آشپزخانه
حتما اخبار جالب خلع رده و فرستادن محدثین به آشپزخانه و شغل ظرفشویی او را هم شنیدید. محمد محدثین در طی دو دهه مسئول یا معاون بخش دیپلماسی خارج، اطلاعیه بنویس، ردیه بنویس و کارچاق کن رجوی بود ولی او هم از تیغ رجوی امان نیافت و ماه ها خلع رده شد. او را به آشپزخانه فرستادند تا رسما به غلط کردن بیفتد و اظهار نظر که هیچ حتی جرئت نکند به رجوی ها بگوید بالای چشم تان ابروست.
عشق رجوی به شهرت و قدرت فقط در کنار زدن رقبای مرد خلاصه نمی شد.
مقاله هایی تحت عنوان کنار زدن رقبای زن توسط مریم قجر، کاخ های رجوی، قتل ها و سربهنیست کردن ناراضیان در زندان های فرقه و سایر خباثت های فرقه رجوی در اینترنت موجود است که به طور مفصل در این رابطه توضیح داده است.
به طور مختصر اشاره کنم رجوی در کمپ های باقرزاده، اشرف، سعید محسن، حنیف و پارسیان دستور ساختن بناهای مجلل و لوکسی داد که او را بیشتر دست نیافتنی و جدا از سایر اعضا نماید. این اماکن جدا از ویلاهای اختصاصی او درکنار دریاچه حبانیه، محله ابونواس، مسبح، اندلس در بغداد و یا ویلای پاریس بود.
آنچه که مرا به یادآوری و جمع آوری این خاطرات ترغیب کرد مشاهده یک سری از عکس های همان مکان ها و محل اقامت رجوی هاست که به تازگی یکی از اعضای ناراضی فرقه منتتشر کرده بود. به واقع احساس می کنم تنها یک شیاد می تواند سال ها به اعضای خود دستور مبارزه و فداشدن و قربانی شدن بدهد و خودش در خفا به لوکس ترین و اشرافی ترین زندگی بپردازد. نامردی که به همه اعضای خویش دستور ترک زندگی بدهد و اما خودش حتی یک ماه هم بدون زن و زندگی تاب تحمل نیاورد و شرط مسئول اول سازمان را هم ازدواج با خویش بداند.
هنگام تخلیه کمپ اشرف، خبرنگاران توانستند پس از دو دهه سرانجام به یکی از محل های اختصاصی یا همان کاخ رجوی موسوم به مقر ۴۹ وارد شوند و عکس های مستندی بگیرند.
در این عکس ها باغ ها و ویلاهای رجوی تا حدودی دیده می شود
آنچه که در تصاویر قابل توجه می باشد این است که با عجله زیادی اقدام به تخلیه وسایل لوکس، تخریب اتاق های خواب، سونا، جکوزی، ویلاها و استخرهای سرپوشیده شده نمودند.
اخیرا چند عکس از همان استخری که سرکردگان رجوی قبل از تخلیه کمپ با عجله آن را تخریب نموده و با خاک پر کرده بودند در فراق منتشر شد.
من به عنوان یک ناظر واقعا متحیرم که یک رهبر جعلی و مستبد، با چه وقاحتی سخن از آزادی و برابری و حقوق بشر می زند. با اینکه می دانم همین عکس های مستند هم تنها بخش بسیارکوچکی از حقایق هولناک درون این تشکیلات و فرقه مخوف است.
تحقیق و پژوهش از: مرضیه رئیسالساداتی
رجوی اولین رقبای خود را چگونه از میان برداشت؟ / ۱
انتهای پیام