• امروز : یکشنبه - ۴ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 24 November - 2024

موضوعی که عضو جداشده از فرقه رجوی برای اولین بار اعتراف کرد / نیروهای پایین آرزوی خودزنی را بر دل رجوی می‌نشانند

  • کد خبر : 32291
  • 06 دسامبر 2021 - 10:38

مسعود رجوی رهبر خاص الخاص فرقه رجوی، زمانی که هنوز به قبر نرفته بود و کبکش خروس می خواند، عزم داشت تا نیروهایش را در میدان جنگ و یا پشت جبهه مانند دستمال کاغذی استفاده کند و هر آن کس را نتوانست، جنگی نابرابر و ناجوانمردانه به وی تحمیل کند تا جداشده به خودزنی بیافتد و مسعود رجوی بتواند با خودزنی و سرنوشت عبرت انگیز جداشده، نیروهای باقیمانده را بترساند. اما این عزم و عقیده و عملکرد یک طرف سناریو بود و طرف دیگر سناریو در اثر مقاومت و افشاگری جداشده، می توانست به خودزنی رهبری فرقه منجر شود.

khoshhal

روزی که وارد مناسبات مجاهدین شدم، موقتی و برای کمک بوده و نه در داخل و در نه در بیرون مجاهدین، هیچ ادعای پهلوانی نداشته و نخواهم داشت. در تشکیلات مجاهدین، بارها تنبیه شدید و زندانی شدم. گفتم آن چه می گویند مبارزه سخت است، لابد سخت است و شاید من اشتباه می کنم. اما زمانی که فهمیدم مسعود رجوی پس از استفاده از من مثل دستمال کاغذی، همچنین می خواهد جنگی از پیش شکست خورده را تحمیلم کند و به ریشم بخندد و در این راستا نیروهای درمانده را راضی و ترسان نگهدارد، دست به کار شدم.

این ماجرا را برای اولین بار اعتراف می کنم. هنوز از مناسبات جهل و جنون، خلاص نشده بودم که شاخک هایم را تیز کردم و مراقب ضربات نفس گیر و کشنده آن ها شدم. اولین نوشته ها و نت ها را هنوز از مناسبات جهل و جنون، خلاص نشده بودم و گاهاً که در اتوبوس و قطار نشسته بودم نت برداری و یادداشت کردم.

کاغذهای نوشته شده را از ترس این که کسی بویی نبرد و دست نیافتد از ترکیه به آدرسی در برلین، پست کردم تا روزی که به جای امن رسیدم از نوشته ها استفاده کنم. همچنین مقصد قانونی ام از طریق یو ـ ان، به کشور کانادا بود ولی برای آزادی گروگانی در دست مجاهدین، باید خود را به کشور آلمان می رساندم. زمانی که به آلمان رسیدم، پاییز سال ۱۳۷۱ بود. به دوستی به نام «رحمت» که بچه محل و همکلاسم بود و در برلین زندگی می کرد، زنگ زدم و درخواست امانتی ام را کردم ولی دوستم با اکراه جواب داد که امانتی ات دستم نرسیده است. توضیح دادم که آن نوشته ها را می خواستم به کتاب تبدیل کنم و دوستم با طعنه جواب داد که این کار از عهده تو بر نمی آید و از قبل اشتباه کردی و نباید این راه را ادامه می دادی و هم اکنون که به آلمان آمدی باز هم اشتباه کردی.

وقتی سمبه را پر زور دیدم و دانستم جز خودم روی کسی دیگر نباید حساب باز کرد در یکی از کمپ های شلوغ آلمان به مدت شش ماه و از نیمه شب تا صبح ضمن مطالعه کتاب های فارسی چون تا آن زمان نوشتن را خوب بلد نبودم، توانستم دومین کتابم به نام «کنترل نیرو» را بنویسم و دو سال بعد آن را در کشور سوئد، چاپ کنم. این اولین نوشته چاپی ام بود و آخرین نوشته ام را نیز در سال ۱۳۸۷ در یک زندان انفرادی در بغداد، تجربه کردم. جایی که نوشتن ممنوع بود و باید با زحمت و مخفی کاری تمام لحظات را به خاطر می سپردم که بعداً و پس از فراغت از انفرادی، خاطرات را نوشتم و در دیماه سال ۱۳۹۷ تبدیل به کتاب کردم که متأسفانه هنوز به قضاوت افکار عمومی قرار ندادم.

با این وصف، کسی که از مناسبات جهل و جنون، رها شد، خود موهبتی است و هیچ کس خبر کسی را نمی گیرد چرا علیه جهل و تباهی، مبارزه و افشاگری نمی کنی؟ همه ما آزادیم تا مبارزه و مقاومت بکنیم یا نکنیم، اما اگر کسی بنا بر دلایلی آب را به آسیاب مسعود رجوی، بریزد و به اصطلاح خودزنی کند و مقاصد پلید و پلشت او را اجابت نماید این همان منظوری است که مسعود رجوی مد نظر داشت و از سال ها قبل گفته بود، بریده جزو فضولات ماست.

باید به مسعود رجوی و مناسبات جهل و تباهی، گفت، شما بهتر می دانید که جداشده ها همه از یک سنخ نیستند. از جداشدگان سرکوب شده و لوس و دمدمی مزاج، داریم تا نیمه جداشدگانی که یکی به نعل و دو تا به میخ می زنند و بعضاً قربانی به جای جلاد یقه قربانی را می گیرد.
همچنین باید به رهبران حاضر و غایب، گفت، نیروهای پایین تشکیلات که از خیانت و دروغ و فریب و سرکوب و زندان و شکنجه و تحمیل جنگ نابرابر، بیرون آمده اند اگر تو و انصارت را به خودزنی وادار نکنند آرزوی خودزنی خود را بر دلت خواهند نشاند.

یادداشت از: مهدی خوشحال

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=32291

نوشته های مشابه