یک جداشده جدید از فرقه سرکوبگر رجوی گفت: سران فرقه رجوی به خاطر منافع خودشان ما را وادار به سنگ پرانی سمت خانوادهها کردند که سر چندین تن از پدرها، مادرها، برادرها و خواهرهایمان را شکافتیم.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، سرفراز رحیمی که پس از ۲۰ سال به تازگی از این فرقه تروریستی اعلام جدایی رسمی کرد، در پیامی نوشته است:
من در سال ۱۳۸۱با یک فرد قاچاقچی آشنا شدم. او به من گفت می تواند من را از طریق پاکستان به کشور سوئد ببرد. من هم به خاطر مشکلات مالی که داشتم گفتم اگربه سوئد بروم خوب است. قاچاقچی من را در پاکستان به فردی به نام «فرید» معرفی کرد، گفت این فرید شما را به سوئد می برد و مرا تحویل این فرد داد.
فرید ما را به یک خانه آپارتمانی برد. در آنجا به ما گفت، شما ابتدا به کشور عراق می روید و از آنجا شما به سوئد خواهید رفت. به عراق آمدیم و ما را به کمپی بردند که اسم آن «اشرف» بود. در قسمتی که به آن پذیرش می گفتند، فهمیدم خبری از اروپا و کشور سوئد نیست، بلکه فریبی است از طرف سازمان که افراد را به بهانه اروپا به دام می اندازند و اسیر خود و عقایدشان می کنند.
آنها در این کار بسیار ماهر و ما را انگار مسخ کرده بودند. وادارمان می کردند که قید خانه و خانواده خود را بزنیم و این گونه زیر پرچم آنها رفتم.
بعدها کم کم ماهیت سازمان برایم روشن تر شد به طوری که دیدم این گروه فقط دنبال منافع خودش و حفظ مسعود و مریم رجوی است.
قرار دادن اعضا در برابر گلوله فقط به خاطر حفظ و مطرح کردن بیشتر مریم و مسعود بود.
جریان سنگ پرتاب کردن به خانواده ها با فرمان مستقیم مسعود در نشستهای متعدد باعث بیشتر مفتضح شدن این سازمان شد و اعضاء را بیشتر با ماهیت پلید این فرد آشنا و باعث موجی از نارضایتی گردید.
آنها به خاطر منافع خودشان ما را وادار به سنگ پرانی سمت خانوادهها کردند که سر چندین تن از پدرها، مادرها، برادرها و خواهرهایمان را شکافتیم. ولی ما چاره ای نداشتیم در نشست ها به ما تلقین می کردند و طوری ترسانده بودند که اگر از ما جدا بشوید ایران شما را راحت نمیگذارد و نمی توانید زندگی کنید. تا اینکه به آلبانی آمدیم. در آلبانی هم نمیخواستند آزاد باشیم و ترس آنها این بود که اگر افراد، جامعه آزاد و مردم را ببینند مبادا کم کم نفرات از سازمان جدا شوند.
به همین خاطر حتی ما را از داشتن موبایل محروم کردند و با کلی منت یک موبایل دادند که صرفا میتوانستی با آن تماس شهری بگیری.
رهبری فرقه میدانست که آمدن اعضا به آلبانی باعث خروج می شود لذا از قبل برنامه ساخت کمپ جدید در اینجا را تدارک و برنامه ریزی کرده بود که به ساختن چیزی شبیه زندان با سیم خاردار و حفاظت چند لایه ای در مانز منجر شد. رجوی به خوبی میدانست که ماندن نفرات در میان مردم عادی لطمه بزرگی برای آنهاست و نفرات ریزش می کنند. من قبل اینکه وارد آن اسارتگاه شوم اعلام جدایی کردم و از سازمان جدا شدم.
من به تجربه، بر باد دادن عمرم را دیدم. بعد از جدایی در طی مدتی که از این گروه کمک مالی می گرفتم با چه درد و رنجی روبه رو بودم. هر بار که برای گرفتن پول می رفتم باید به تمام سوالات آنها پاسخ می دادم که تماما جاسوسی بر علیه افراد جدا شده بود.
من بدینوسیله اعلام جدایی و دوری رسمی خودم از این گروه را اعلام می کنم و از این پس کاری به هیچ گروه سیاسی ندارم و به دنبال زندگی شخصی خودم هستم.
انتهای پیام / فراق