در این مطلب می خواهم به صورت خیلی موجز اشاره ای کنم به چرایی عدم ارتباط فرقه رجوی با یک نهاد بین المللی و حقوق بشری که بسیار شناخته شده و معرف عام و خاص است؛نهادی به نام «صلیب سرخ جهانی».
در این جا قصد ندارم صلیب را به کسی معرفی کنم چون آن قدر این سازمان بزرگ و معروف است که کمتر کسی در عصر حاضر آن را نمی شناسد. یکی از شاخص ترین ارگان ها و نهادی بین المللی سازمان ملل است که با کمک های مالی دولت های جهان در هر جایی که بحرانی باشد اعم از جنگ و بلایای طبیعی و هر اتفاقی که انسان ها را آواره کرده باشد ابتدا صلیب سرخ وارد می شود.
در کشورهای مسلمان نشین برای اینکه بحث مسیحیت و اسلام تداخل پیدا نکنند آن را به اسم «هلال احمر» می شناسند.
این سازمان بین المللی در گذشته به دلیل مسائلی که در عراق بود به ویژه جنگ ایران و عراق، حضور پر رنگی در آنجا داشت. از جمله اقداماتی که آنها می کردند شناسایی افرادی بود که توسط فرقه رجوی در تهاجمات نظامی به مرزهای ایران اسیر گرفته بودند تا خبر سلامتی آنان را به خانواده هایشان برسانند. این حضور پر رنگ صلیب بیشتر به خاطر جنگ ایران و عراق بود. زیرا دو طرف تعداد قابل توجهی از یکدیگر اسیر جنگی داشتند و برای رسیدگی و دسترسی اسیران به خانواده هایشان توسط نامه و عکس این سازمان بین المللی بسیار فعال بود.
فرقه رجوی نیز در این خصوص برای اینکه از قافله عقب نماند و نشان بدهد که دنبال مسائل حقوق بشر است با صلیب سرخ همکاری محدودی داشت. از جمله دعوت نمایندگان صلیب سرخ به اردوگاه اشرف در کشور عراق که بارها این سازمان حقوق بشری به قرارگاه اشرف آمده و با کسانی که در نزد سازمان مجاهدین نگهداری می شدند مصاحبه هایی خصوصی انجام داده بود.
عمده این مصاحبه ها با کسانی بود که یا از طرف نیروهای نظامی سازمان در مرزهای ایران و عراق در طی عملیات نظامی به اسارت در آمده بودند و یا کسانی که از اردوگاه های اسارت عراقی ها بنا به درخواست خودشان به اردوگاه اشرف منتقل شده و در نزد مجاهدین سُکنی گزیده بودند.
در طی تبادل اسرا بعد از آتش بس بین دو کشور نیز صلیب سرخ خیلی تلاش کرد و بعد از تبادل اسرای موجود در کمپ های اسرا در عراق به اردوگاه اشرف آمد تا هر کسی که دیگر نمی خواهد در نزد سازمان بماند به مرز منتقل شده و تحویل مقامات ایرانی داده شود.
بعدها نیز این دیدارها از اردوگاه اشرف ادامه داشت و هر از گاهی این نهاد به دیدار افرادی که از اسرا بودند می شتافت تا هر کسی که دیگر نمی خواهد در نزد رجوی بماند را نجات دهد.
رجوی و سردمداران فرقه منحوس وی متوجه شدند که حضور صلیب سرخ در تشکیلات آنان شکاف ایجاد کرده است و هر کسی که در هر زمان نمی خواهد در نزد رجوی بماند سریع توسط صلیب سرخ از اردوگاه بسته و به شدت حفاظت شده اشرف خارج شده و پی زندگی مطلوب خودش می رفت.
بنابراین برای بستن این شکاف که از دید رجوی بسیار شکاف بد و خطرناکی بود چاره اندیشیدند. بعد از انبوهی نشست های مهم و ساعت ها بحث و بررسی به این نتیجه رسیدند که باید با بهانه گیری از ورود این نهاد بین المللی به اردوگاه اشرف جلوگیری نمایند.
بهانه اول و سخیفی که آن را دستاویز خود قرار دادند این بود که صلیب سرخ جهانی از حکومت ایران هم پول می گیرد! یعنی بعد از بهانه گیری رجوی با این عنوان که صلیب سرخ جهانی از حکومت ایران پول می گیرد همه دچار شوک شده بودند زیرا اغلب کشورهای جهان به سازمان صلیب سرخ جهانی کمک مالی می کنند. اساس در آمد این سازمان متکی است به کمک کشورهای جهان، وگرنه خودشان منابع مالی ندارند. از طرفی دیگر رجوی عنوان کرد که کارمندان صلیب سرخ برای حکومت ایران جاسوسی می کنند!
این یکی را دیگر نمی شد هیچ رقم هضم کرد زیرا تمام کارکنان صلیب سرخ کسانی بود که داوطلب محسوب می شدند و هیچ حقوقی از صلیب سرخ دریافت نمی کردند و اصطلاحا نیروهای جان بر کف بودند. حتی همین حالا انبوهی از کسانی که در صلیب سرخ جهانی کار می کنند در درگیرهای موجود بین کشورهای جهان کشته می شوند.
بدین خاطر بود که رجوی تلاش کرد با استفاده از این دو ترفند مزخرف مانع ورود صلیب سرخ شده و ارتباط خودش را هم با آنان به طور کامل قطع کند.
صلیب سرخ نهادی نبود که بخواهد به زور متوسل گردد زیرا نیروی نظامی در اختیار نداشت و اساسا کارش این نبود که با زور بخواهد مسئله ای را حل کند. اساس کار آنان بر تفاهم و همدلی بین دولت ها با صلیب سرخ استوار بوده و هست. اما بقول معروف کسی که بخواهد عمدا بیدار نشود بیدار کردنش امکان ندارد. فرقه رجوی هم دقیقا مثال آدمی را داشت که خودش را به خواب زده بود و قصد نداشت بیدار شود و هرچه سایر نهادهای حقوق بشری مثل کمیساریای عالی پناهندگان می خواستند پا در میانی کنند قبول نمی کرد و اصرار به قطع کامل همکاری با صلیب سرخ را داشت. فقط به خاطر اینکه حفظ نیرو کرده و اجازه ندهد کسی از اردوگاه مرگ اشرف خارج شود.
یادداشت از: بخشعلی علیزاده
انتهای پیام / فراق