• امروز : جمعه - ۷ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
مروری بر تاریخ جنایت های فرقه رجوی

نمایش رجوی در ارسال مریم قجر به اروپا

  • کد خبر : 27632
  • 23 نوامبر 2020 - 11:02

فراق: رجوی در پاییز ۱۳۷۲ با ترفندهایی که به آن پرداختیم مریم عضدانلو را به عنوان رئیس جمهور شورای باسمه ای مقاومت معرفی کرد و بعد در اوایل آبان او را به همراه حدود هزار تن از اعضا ساکن عراق به  فرانسه فرستاد.

رجوی در رقابت با دولت خاتمی می گفت اکنون نوک پیکان کارزار ما مبارزه سیاسی در خارج کشور است. لذا دیپلماسی سیاسی باید گسترش یابد. درتحلیل هایش می گفت: «مریم یک سلاح ضد بورژوازی بود و ما او را به خط مقدم مبارزه با بورژوازی فرستادیم. او به عنوان پیشتاز این نبرد، به خط مقدم مبارزه علیه بورژوازی رفت. در ارتش همه چیز باید در خدمت او و سمت و سوی خارج کشور بگیرد». امکانات در عراق بسیار کم و تمام بودجه معطوف به اروپا و محل استقرار مریم قجردر پاریس شد.

افراد در محدودیت غذایی و صنفی و جیره بندی شدیدی قرار گرفتند. به ما گفته شد هر چقدرمی توانیم بایستی صرفه جویی کنیم زیرا در اروپا برای پیشبرد خطوط سیاسی  نیاز به بودجه داریم میلیون ها دلار پولی که از راه درآمد نفت عاید سازمان می شد، صرف ریخت و پاش های عجیب در اروپا می شد.

مریم قجر ضد بورژواری میلیون ها دلار صرف زندگی اشرافی خودش هزینه مهمانی ها، جلسات، دکورها، جذب خوانندگان لس آنجلسی و سناتورهای اسبق و سابق  غربی  می کرد، اما کاری از پیش نبرد و  پاییز ۷۵ به صورت ناگهانی از پاریس برگشت و دلیل آن را رجوی استارت دوران جدید و عملیات ذکر نمود و  گفت، خارجه به نقطه قابل قبولی رسید و الان مریم بایستی در ارتش حضورداشته باشد. اما حقیقت موضوع دیگری بود.

مریم قجر در حالی به عراق برگشت خورد  که حدود۳۰ الی ۴۰ درصد از افرادی را که به همراه او به اروپا فرستاده بودند سازمان را ترک کردند و جدا شدند. میلیون ها دلار بر باد رفت. یک سری اعضای  اصلی شورای ملی مقاومت به مانند متین دفتری  هم  شورا را ترک کردند و  سازمان منافقین وارد لیست تروریستی شد. این بود مریم رجوی سرافکنده و با دست خالی  به عراق برگشت خورد.

رجوی در جلسه ای که برای برگشت مریم قجر ترتیب داده بود ضمن مخفی کردن شکست های او با تعریف و تمجید گفت: «دوران جدیدی را در ارتش می خواهیم شروع کنیم که  نیاز بود مریم به عراق برگردد. او کارش را در خارج به پایان برده و از این پس نیروهای خارج کشور خودشان می توانند به تنهایی کار سیاسی را به پیش ببرند.»

بعد  از یکی دو هفته تمام مراکز نظامی وستادها به  قرارگاه باقرزاده فرا خوانده شدند تا خبر شکست مریم قجر را با نمایش تبلیغاتی به پیروزی تبدیل کند. مثل همیشه با هدف بزرگ نمایی برای اینگونه مراسم و تبلیغات هزاران دلار هزینه صرف  شد تا خبر مستقیما از ماهواره پخش شود. برای این جشن  دهها خبرنگار عراقی وخارجی دعوت کردند تا نمایش جدید گمراه کننده ای ترتیب بدهند.

مسعود رجوی به خیال خودش به دنبال دو هدف جدید بود: هدف اول اینکه بعد از حدود چهار سال بودن مریم رجوی در خارج، کارهای  او بی تاثیر بود و بردی درآنجا نداشت، می خواست او را به اشرف برگرداند. در این چند سال درحالی که نیروهای اشرف را در سخترین شرایط زندگی نگه داشته بودند و غذا و پوشاک جیره بندی  بود در پاریس پول های کلانی صرف ملاقات ها  و برنامه ها و هزینه حفاظت و لباس ها و زندگی شخصی مریم رجوی می شد.

شرایطی بود که بیش از آن نمی شد سر نیروها را با آموزش و برنامه مصنوعی سرگرم کرد و رجوی نیاز داشت نقشه ای جدید را رو کند، می دانست  آن شو دیگر سودی ندارد و ادامه آن وضعیت به زیانش بود.

هدف دوم، چندسالی بود که نیروها به آموزش و کارهای تکراری در شرایط سخت اشتغال داشتند و به علت مشخص نبودن آینده ای روشن، ریزش نیروها زیاد شده بود. رجوی نیاز داشت مجددا قدرت نمایی دیگری انجام دهد و به نیروهای در حال ریزش روحیه ای بدهد. لذا با برگرداندن مریم رجوی و بهانه او اعلام مرحله جدیدی از کار ارتش نمود که عبارت بود از اعلام عملیات های واحدهای خمپاره زن وانتحاری در داخل کشور.

در نشست بعدی مسعود رجوی بدون اشاره به واقعیت ریزش نیروها چه در داخل اشرف و چه درپاریس سعی کرد توضیح دهد دوران کار سیاسی به پایان رسیده  اکنون وارد کار نظامی می شویم و به همین دلیل هم مریم قجر را برگردانده ایم تا وظایف جدید را پیش ببرد.

پس از آن تحولاتی در ساختار تشکیلات انجام داد. نیروهای فرقه تا قبل آن به صورت سه مرکز بزرگ نظامی و تعدادی ستاد های پشتیبانی بود.  سه مرکز تبدیل به ۶ مرکز نظامی شد. و یک مرکز زنان نیز اضافه و تبدیل به ۷مرکز گردید

به دنبال این تغییر سازماندهی، بسیجی مبنی بر سرگرمی مجدد اعضا با بهانه  رسیدگی و تعمیرات و به روز کردن وسایل لجستیکی و نظامی  شروع شد. کلیۀ وسایل مورد تعمیر و رسیدگی قرار می گرفتند. کمیته های مختلف تشکیل شد و از نیروهای عراقی نیز برای تعمیر و بازسازی ادوات نظامی بیش از پیش استفاده می شد. طی یک دو سال اخیر نیروها وارد شرایط کاری فشرده و طاقت فرسایی شده بودند.

در این دوران (سال۱۳۷۶) سید محمد خاتمی نیز در ایران به ریاست جمهوری رسید. این موضوع بیش از هر موضوع سیاسی دیگر به رجوی گران آمد. چرا که تا قبل از انتخاب وی به ریاست جمهوری هرگز پیش بینی نمی کرد که او برنده شود و به صراحت گفته بود که خاتمی در دور دوم انتخاب نمی شود. علاوه بر این با شروع یکسری اصلاحات در ایران بیش از پیش مستاصل شده و به دنبال هر کاری برای ضربه زدن به دولت خاتمی بود.

تز او براین اساس بود که فضای بازسیاسی و پیشرفتی در ایران وجود ندارد و ما باید برویم و دولت ایران را سرنگون کنیم! رجوی با چشم پوشی بر روی تمام پیشرفت های سیاسی، نظامی و فرهنگی  ایران و آگاهی نسل جوان و تغییرات زیادی که به وقوع پیوسته بود؛ از جمله بالا رفتن سطح زندگی و فرهنگ و تحصیل مردم حتی نمی خواست ذره ای این تغییرات به گوش جهان و اعضای اشرف برسد و لذا تا آنجا که می توانست علاوه بر ممنوع کردن رسیدن اخبار ایران به کمپ اشرف حقایق را نیز ۱۸۰درجه برعکس به نمایش می گذاشت. 

علاوه بر چهار سال فعالیت مریم قجر در اروپا همچنان با لابی های مستمر با سناتورهای اروپایی و آمریکایی خط خیانت و سیاه نمایی و ایران هراسی را به پیش می برد.

وی که  پیش بینی کرده بود ناطق نوری در انتخاب برنده  می شود، پس از برنده شدن خاتمی، با یک تحلیل بی سر و ته گفت: «این انتخاب به نفع ماست و اگر ما یک می خواستیم ده و اگر ده می خواستیم صد نصیب ما شد وتضادهای جناح های مختلف درون نظام به سرعت تشدید شده و زمینه سرنگونی فراهم و طلسم اختناق شکسته می شود.»

آنقدر در توهمات خودش اسیر بود هنوز فکر می کرد، سازمان وی یک سازمان انقلابی و دارای پشتوانه مردمی است و دریغ از اینکه نزدیک به دو دهه از انقلاب ۵۷ گذشته و هم ماهیت تروریستی سازمان افشا شده و با شتابی روز افزون به فرقه ای مخوف  تبدیل می شد و هم تغییرات زیادی در ایران، نسل جوان و زندگی مردم پیش آمده بود. عصر نویی ایجاد شده  بود  در نسل جوان  دیگر کسی به مبارزه مسلحانه و… نمی اندیشید و سازمان های فرقه ای  و سکتاریستی جایی در بین نسل جوان و مردم نداشت.

به همین دلیل با انتخاب شدن خاتمی و یک سری رفرم های مختلف نیز، رجوی موقعیت خودش  و آلترناتیو شورا و  شوی ریاست جمهوری مریم رجوی و بهانه هایش را به شدت در خطر می دید. از این رو هدفش این بود که با حملات نظامی در داخل کشور باعث افزایش جو نظامی و امنیتی شود و مانع شکل گیری روند رفرم، آرامش و امنیت شود. در سمت عراق نیز، خاتمی  در پیشبرد روند صلح پایدار با  عراق پیش رفته  بود و رجوی بیم این را داشت که صدام حسین هر چه بیشتر وی را محدود نماید. لذا انجام عملیات در داخل کشور با قصد کشاندن ایران و عراق به نقطه جرقه و جنگ را در دستور قرار داد. تئوری ایجاد جرقه و جنگی که  تا سال ۱۳۸۲ ش ابلهانه بدنبال آن سگ دو زد و  جزو توهمات و رویاهایش  بود. صدام  سرنگون شد. رجوی هم گور و گم شد و  کشور ایران با اقتدار  همچنان به پیش  می رود.

 برگرفته از کتاب «سراب آزادی»، نوشته مریم سنجابی

انتهای پیام / فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=27632