در تقویم تاریخ سال های اوایل انقلاب، ۱۰ مرداد ۱۳۶۱روز مهمی است که کمتر بدان پرداخته شده است. روز پایان حضور فیزیکی منافقین و برچیده شدن حداقل ۹۰ درصد خانه های تیمی که مرکز توطئه و برنامه ریزی برای انواع ترورهای کور و سلسله انفجارات در سال های اول انقلاب با توهم سرنگونی بودند.
روز مهمی که سرکردگان فرقه خصوصا رجوی سعی بر آن داشتند که به روی خود نیاورند.
سال های۶۰-۶۱ سال های پر ماجرا و پر التهابی در تاریخ سیاسی ایران است.
بنا به اعترافات فرقه حدود ۱۲۰۰۰ هزار تن در یکی دو سال اوایل انقلاب توسط منافقین به شهادت رسیدند. از نیروهای دولتی، سپاه و بسیج گرفته تا مردم کوچه و خیابان که باعث و بانی آن کینه ورزی ها و قدرت طلبی یک کوتوله سیاسی بود.
رجوی خودش همراه با بنی صدر در ۷ مرداد ۶۰ از مهلکه گریخت و پس از اطمنیان از امنیت و آسایش خود پشت سر هم فرمان کشت و کشتار صادر می کرد و طی اطلاعیه های موهوم و پر طمطراق که البته بیشتر رو به دولت های خارجی بود اعلام می کرد حکومت ایران طی شش ماه سرنگون می شود و بعد از ضربات متعددی که خورد در دور بعد ادعا کرد نهایتا تا دو سال آینده دولت ایران تاب نیاورده و سرنگون خواهد شد و همچنان ۴۰ سال است جهت مضحکه کردن خویش نزد خاص و عام یاوه های سرنگونی را تکرار می کند.
او ابلهانه فکر می کرد با چند هزار جوان فریب خورده و مسخ شده می تواند تاریخ ایران را به بیراهه و دولت وقت را سرنگون کند و با عبور از خون هزاران جوانی که از دو طرف به کشتن می داد می تواند خود را به تاج و تخت برساند. سرکردگانش آن چنان تار و مار شدند که یک سال نشده بساط شان را جمع کرده و باقیمانده نیز از ایران متواری شدند آنجا که خدا در جای حق نشسته و رجوی درجایگاه ظلم بود و انبوهی انسان بیگناه را به قربانگاه برد طومار سازمانش در در داخل ایران در هم پیچیده شد. و این شد که به مزدوری تمام عیار و دست نشانده اجنبی و دشمنان ایران تبدیل شد. از صدام شروع کرده و سپس غلام حلقه بگوش عبری عربی و غربی شدند. در اینجا با اقتباس از گزارشی از مرکز اسناد نگاهی به چگونگی در هم پیچیده شدن پرونده سیاه منافقین طی سال ۶۰ تا ۶۱ داریم که بر اساس مستندات و وقایع آن روزگار درج شده است. پرونده ای که البته با خون چند هزار جوان بیگناه و برادرکشی رقت انگیزی به پایان رسید که مسبب اصلی ان شخص جنایت کار رجوی بود.
فرماندهان سازمان منافقین پس از ورود به فاز نظامی در دهه ۶۰ و با برنامه ریزی های سنگین برای سلسله انفجارات و ترور های مستمر با انبوهی سلاح و مهمات و مبالغ هنگفت دریافتی از اجنبی ها، عملیات های سلسله وار و جنایت کارانه ای علیه نیروهای دولتی، سپاه پاسداران و کمیته و نظامی و مردم و کوچه و بازار به راه انداختند با هدف ایجاد اغتشاش ناامنی و دامن زدن به وحشت و هرج و مرج برای کشاندن مردم به شورش و و انقلابی دیگر و نهایتا سرنگونی نظام.
حملات، ترور و سلسله انفجارات از اواخر خرداد ۶۱ شروع شد و منجر به چندین بمب گذاری از مسجد ابوذر، گرفته تا دفتر حزب جمهوری و انفجار دفتر نخست وزیری انجامید که در این میان بعضی از این انفجارات و سلسله ترورها منجر به شهادت آیت الله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و بیش از ۷۰ وزیر و نماینده مجلس، آقایان محمدعلی رجایی نخست وزیر و حجت اسلام باهنر رئیس جمهور وقت کشور و هم چنین ترور و شهادت حداقل ۵ امام جماعت انجامید.
پس از آن بود که نیروهای جمهوری اسلامی با هماهنگی و برنامه ریزی وارد عمل شده و توانستند با اقداماتی هماهنگ در طی یک سال طومار نحس فرقه منافقین را در هم پیچیده و همه معادلهها و محاسبههای سازمان و حامیان خارجی آن را بر هم زنند و مسیر افول آنها تا جایی پیش رفت که در آخرین اقدام در ۱۰ مرداد ۱۳۶۱ بساط آخرین توطئه و لانه های تیمی برچیده شد.
با هماهنگشدن اقدامات کشور ضربات مهلک به اماکن منافقین یعنی خانههای تیمی آنها وارد شد و این ضربهها در هر مرحله منجر به فروپاشی یکی از بخشها شده و هر بار ماشین کشتار آنان را نسبت به قبل مستهلکتر و ناتوانتر میکرد. ضربههای نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی به ترتیب مرکزیت، بخش اجتماعی و بخش روابط را هدف گرفت که طی آن تعداد زیادی از عوامل اصلی و مهم کشته یا دستگیر شدند. این ضربات مهلک به تشکیلات سازمان منافقین در چهار مرحله جدی تر بود.
ضربه ۱۹ بهمن ۱۳۶۰
مهمترین ضربه نهادهای امنیتی در روز ۱۹ بهمن سال ۶۰ صورت گرفت. در این ضربه، خانه تیمی مرکزیت (شامل۲۰ تن از اعضا رده بالا) در منطقه زعفرانیه واقع بود، هدف قرار گرفت و موسی خیابانی، فرمانده نیروهای داخل کشور و نفر دوم سازمان، اشرف ربیعی همسر رجوی و آذر رضایی همسر موسی خیابانی طی درگیری مسلحانه با پاسداران کمیته و سپاه کشته شدند.
علاوه بر خانه تیمی اصلی که در زعفرانیه واقع بود، سه خانه تیمی دیگر نیز هدف قرار گرفت: خانه تیمی یوسفآباد شمالی که شاهرخ شمیم، فاطمه نجاری (شمیم) و محمد منجی در آن حضور داشتند، خانه تیمی خیابان پاسداران، خیابان بوستان که خسرو رحیمی، محمدحسن پورقاضیان، حسن مهدوی، ناهید رأفتی (مهدوی) و مهناز کلانتری در آن ساکن بودند، خانه تیمی خیابان خردمند شمالی که سعید سعیدپور در آن حضور داشت. در این ضربه، گروه مرکزیت با خسارات فراوانی مواجه شد که اسامی کشتهشدگان آن به این شرح بود: «۱- موسی خیابانی ۲- اشرف ربیعی ۳- آذر رضایی (خیابانی) ۴- محمد مقدم ۵- مهشید فرزانهسا (مقدم) ۶- میرطه میرصادقی ۷- تهمینه رحیمینژاد (میرصادقی) ۸- محمد معینی ۹- شاهرخ شمیم ۱۰- فاطمه نجاری (شمیم) ۱۱- خسرو رحیمی ۱۲- سعید سعیدپور ۱۳- محمدحسن پورقاضیان ۱۴- حسین بخشافر ۱۵- کاظم مرتضوی ۱۶- حسن مهدوی ۱۷- ناهید رأفتی (مهدوی) ۱۸- مهناز کلانتری ۱۹- عباسعلی جابرزاده انصاری۲۰- ثریا سنماری (جابرزاده انصاری)»
علاوه بر این، هشت نفر دیگربه نام های: «محمود سیفینژاد، فرزانه عمویی، فرح ترابی، حسن قندهاری، بهمن جوادی، الهه عروجی، فرزانه چیتساز، بیژن محرابی» نیز دستگیر و یا کشته شدند.
عملیات ۱۹بهمن، تبعات سنگینی برای سازمان در پی داشت. این ضربه در سطح تشکیلات موجب پارهشدن رشته ارتباط بخشها با فرماندهی داخل کشور شد و در سطح سیاسی، تشکیلات سازمان را برای قدرتهای حامی آن زیر سؤال برد. علاوه بر آن، پیامد روانی این ضربه نیز بسیار مهم بود، چراکه هم مرکزیت و هم اعضا را در حالت درماندگی و ترس از سرایت ضربه به بخشهای دیگر قرار داد و باعث شده بود که مجموعه عملیاتهای تروریستی سازمان با بحران مواجه شود.
سازمان گیج بود و بعد از ضربه ۱۹ بهمن نتوانست بفهمد با چه توانایی از جمهوری اسلامی مواجه هست. لیکن هشدار بزرگی برای انان بود و بیشتر در حالت گیجی به سر میبردند و قدرت تحلیل شکست را نداشتند. پس از این عملیات، رجوی که بارها اعلام کرده بود سازمان همچنان پرقدرت به پیش میرود و سرنگونی نظام نزدیک است، این بار اعتراف کرد که ضربه کشندهای به سازمان وارد شده است.
ضربه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱
سه ماه پس از فرو پاشیده شدن مرکزیت سازمان در داخل کشور، ضربه دیگری بر پیکره منافقین وارد آمد که به نوعی مؤثرتر و اساسیتر از ضربه به مرکزیت سازمان بود. دستگاههای امنیتی این بار بخش اجتماعی را که اصلیترین بخش هدایت و مدیریت عملیاتهای ترور و تخریب را برعهده داشت، نشانه رفتند و موفق شدند مرکزیت این بخش را به کلی منهدم و زمینگیر کنند.
رأس ساعت ۲ بعد از ظهر روز ۱۲ اردیبهشتماه ۶۱، حمله هماهنگ نهادهای انقلابی به بیش از ۱۰ خانه تیمی بخش اجتماعی آغاز شد. «قبل از اینکه سازمان بتواند کاری انجام دهد، ضربه بعدی وارد شد. درگیری گسترده ای شروع شد، هفت، هشت تا خانه تیمی که شناسایی شده بودند در یک روز مورد حمله قرار گرفتند که یکی از این خانهها خیلی مهم بود، زیرا در آن خانه شورای اجتماعی سازمان که [محمد] ضابطی هم در میان آنها بود، حضور داشت.» در اثر این ضربه، بخش اجتماعی که به فرماندهی و مسئولیت محمد ضابطی، هدایتکننده تظاهرات مسلحانه ۳۰ خرداد و ۵ مهر ۱۳۶۰ و مجموعه عملیات متعدد ترور و تخریب- اداره میشد و در واقع ستون فقرات ترورها بود، کاملاً از بین رفت. به گفته مسئولین سازمان در ضربه ۱۲ اردیبهشت یک سازمان مجاهدین از آنها جدا شد. فرماندهان این بخش از مرکزیت تا رده شاخه ضربه خوردند. نهاد دانشآموزی، نهاد دانشجویی، نهاد جعل، نهاد تدارکات، قسمت شهرستانهای شمال و شهرستانهای جنوب، مسئولان نهاد کارمندی و مسئولان حفاظت مرکزیت بخش اجتماعی همگی در این ضربه منهدم شدند. علاوه بر تلفات مهمی که بخش اجتماعی بر جای گذاشت نزدیک به ۶۰ نفر نیز دستگیر شدند.
تلفات سازمان طی این ضربه، به لحاظ کیفی بسیار بالا بود. الف) بیش از ده مرکز و پایگاه اصلی منافقین، متلاشی و از بین رفت. ب) دستگیری و کشته شدن بیش از ۶۰ نفر از عناصر تشکیلاتی. ج) به هلاکت رسیدن عناصر کادر مرکزی و مرکزیت منافقین انجام شد.
این عملیات حداقل، سه، چهار برابر بیشتر اهمیت داشت، زیرا در این عملیات کادر مرکزی و قسمتهای تدارکاتی، بخش اجتماعی، شامل شعبههای کادر دانشجویی، دانشآموزی، کارمندی و کلاً ۹۰ درصد نیرویی را تشکیل میدادند ضربه اساسی بر آن وارد شد. در مجموع نزدیک به ۶۰ نفر از افراد درجه یک، و فعال در تیم های ترور و اقدامات ایذایی از رهبری تا شورای مرکزی کشته و یا دستگیر شدند. از نقشه سازمان برای انتقام گرفتن از مردم عادی رمزگشایی شد با استناد به اعترافات برخی از اعضای منافقین در بازجویی آنها اعتراف کردند که قرار بود که پس از ضربهای که بعد از کشته شدن خیابانی بر آنان وارد شده، برای اینکه بهاصطلاح اعلام موجودیت کنند، دست به یکسری انفجارات سراسری بزنند که شکر خدا با این ضربهای که به آنان وارد شد این مسائل از بین رفت.
ضربه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱
یک هفته بعد ، ضربه دیگری در روز ۱۹ اردیبهشت به سازمان تروریستی منافقین وارد آمد و مهمترین کادرهای باقیمانده تروریسم متشکل در بخش اجتماعی سازمان در دو خانه تیمی از بین رفتند.پایگاه فاضل مصلحتی از جمله پایگاههای مهم بخش اجتماعی بود که در ضربه ۱۹ اردیبهشت مورد هدف قرار گرفت. علاوه بر این، خانه تیمی دیگری از بخش اجتماعی واقع در فلکه سوم تهرانپارس بود. که مورد هدف قرار گرفت. ضربه ۱۹ اردیبهشت که در واقع تکمیل کننده ضربه ۱۲ اردیبهشت بود، توانست ماشین ترور منافقین را منهدم کند و بر شعلههای ترور و ناامنی همچون آب سردی باشد.
ضربه ۱۰ مرداد ۶۱
در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۶۱ بخش روابط سازمان به زیر ضربه رفت و جمعی از کادرها و اعضای تروریست کشته و زخمی و تعداد کثیری نیز دستگیر شدند.
هجومی گسترده به بیش از ۲۰ مرکز تیمی و توطئه باقیمانده که اشتباه محاسبه رجوی را به نمایش گذارد. این عملیات که به نام شهید محراب آیتالله صدوقی و با رمز «یا مهدی ادرکنی» و انسجام و اتحاد تمامی نیروهای انتظامی انجام شده بود انهدام یکی از حساسترین بخشهای تشکیلات منافقین، به نام بخش روابط را به دنبال داشت. و در آن عملیات نیز بیش از 65 تن کشته و یا دستگیر شدند. این عناصر اکثراً از اعضا و کادرهای فعال در بخش روابط تشکیلات منافقین بودند.
به دنبال این ضربات عملاً بیش از ۸۰ تا ۹۰درصد کادرها و مسئولین سازمان در بخش های مختلف مرکزی اجتماعی تدارکات و روابط دستگیر یا هنگام درگیریها کشته شدند. بعد از این مقطع تقریباً کلیه ارتباطات تشکیلاتی اعضا با یکدیگر در داخل تهران و شهرهای بزرگ از هم پاشیده شد. از این رو، نتیجه فعالیتها منجر به آن شد که نهادهای انقلابی بتوانند طی ضربات سهمگین در سالهای ۶۰ و ۶۱، مرکزیت و بخشهای مختلف سازمان تروریستی منافقین را به زیر ضربه ببرند و اعضای مؤثر و مهرههای کلیدی تروریسم را مهار و عناصر اصلی که نقش راهبری ترورها را برعهده داشتند، را کشته یا دستگیر نمایند، و روز ۱۰ مرداد پایانی بر جولان و حضور گسترده منافقین در ایران بود. و پس از آن نیروهای اندک باقیمانده و شکست خورده از ایران خارج شدند.
تهیه و تنظیم از: مرتضی حیدرزاده
انتهای پیام / فراق