• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024
بازتاب تصاویر انتشار یافته توسط فراق از خوشگذرانی های سران فرقه رجوی

نگاه تبعیض آمیز فرقه رجوی به برخی از اعضاء / محسن رضایی و خواهران ساعتچی، سوگلی های مریم قجر

  • کد خبر : 24980
  • 26 مارس 2020 - 13:25

مهرناز و گلناز ساعتچی دو خواهر متعلق به یک خانواده سرمایه داری هستند که در طی سه چهار دهه گذشته که عضو فرقه بودند اکثر مواقع در خارج کشور به سر می بردند و از الطاف و تبعیض مثبت همیشگی سود بردند.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، مریم قجر برای نگهداری آنها در فرقه  و هم چنین سو استفاده از امکانات خانواده آنان، علاوه بر اینکه همواره به آنها پوئن حضور در کشورهای اروپایی را داد در درون تشکیلات نیز علی رغم سابقه کم در راس یک ستاد  و یا نیروهای  هوادار در یک کشور آنها را قرار می داد و همواره آنها  را  تافته ای جدا بافته می دانست.

تا دهه  80 به یمن تبعیضات مریم رجوی،  گلناز ساعتچی  را در راس ستاد عریض و طویل موسوم به تبلیغات یا فرهنگ و هنر گذاشت  و مهرناز ساعتچی نیز در دفتر شخصی خودش  مشغول به کار بود. مریم قجر به واسطه دید تبعیض آمیز و غیر اسلامی و  غیر فرهنگی، آدم  به شدت متحجری است که  علی رغم تمامی شعر و شعار های صدمن یه غاز در سازمانش دقیقا از الگوی طبقاتی و فئودالی پیروی می کند.

او اعضا را با خواستگاه طبقاتی  و خانواده می سنجد. از جمله فهمیه اروانی، مهرناز و گلناز ساعتچی، علیرضا جعفرزاده و…

بسیاری از افرادی که  خانواده های آنها در اروپا به سر می بردند و یا از طبقات مرفه بودند، در درون تشکیلات نیز با امکانات ویژه تر و توجهات بیشتری قرار داشتند، در عوض بنده خدا افرادی که از طبقات معمولی و یا محروم جامعه بودند در سخت ترین کارها سازماندهی و در عراق و در زیر گرمای ۵۰ درجه در یگان های نظامی قرار می گرفتند.

 اعضای جذب شده چون دختران و پسران کُرد رمادی یا اعضای جذب شده از اردوگاه های عراق، بلوچ ها از این دست بودند که سالیان سال بدون کوچکترین امتیاز و امکاناتی در فرقه به سر می برند.

 محسن رضایی(با نام اصلی ابوالقاسم) ازخانواده رضایی ها تقریبا از سال ۱۳۷۲ در اروپا به سر می برد و او هم به لطف مریم قجر و چاپلوسی های خاص و امتیازات خانواده رضایی اکثرا در رده های اول تشکیلات و با امتیازات فوق العاده در فرقه حضور داشته است.

اشرف رضایی از دختران خلیل در سال ۱۳۶۵به همراه سه دختر دیگر وی  به کمپ اشرف منتقل شدند ولی نامبرده برخلاف سایر خواهران و برادرش به دلیل هوشیاری که داشت شروع به مخالفت نمود و تمایل به ماندن در عراق و تاب تحمل سختی های قرارگاه های نظامی را نداشت. او هم به دلیل امتیازات خانواده رضایی به خارج کشور منتقل شد و بعدها خبر رسید  با پرداخت هزینه های زندگی و خرید خانه برای او و خانواده اش از جمله خلیل  و بستگان  در اروپا تحصیل نموده و  بعد ها وکیل شد و از ترس اینکه شخصی از خانواده رضایی با آنها  در نیفتد همه گونه امتیاز به این خانواده و بستگان خارجه نشین آنها تعلق می گرفت.

جالب است بدانید در جلسات درونی، مسعود رجوی به شدت از این هزینه های هنگفتی که صرف خانواده های شورایی و خارجه نشین می شد خاصه خلیل درگذشته، گلایه هم می کرد و آن ها را به باد ناسزا و فحش می کشید.

در این میان البته مرضیه رضایی (معروف به مهین) و دو خواهر دیگر محسن رضایی(منصوره و مینا ) که در کمپ اشرف حضور داشتند به دلیل هوشیاری و درک تناقضات رفتاری فرقه همواره در صف  منتقدین جدی بودند.

راستش من هنوزم باور ندارم مرضیه رضایی در اثر بیماری و یا ابتلا به سرطان فوت کرده باشد. وی یکی از زنان سرحال و با روحیه بالایی بود. البته احتمالا اکثر خانواده ها به خاطر دارند که در سال ۱۳۹۰ به خاطر بازداشت تعدادی از اعضا در زد و خورد بین ساکنین اشرف و دولت عراق و در ادامه در  سال ۱۳۹۲در ادامه سریال ننگ و نیرنگ رجوی به خاطر مفقود شدن شش تن از اعضا در کمپ اشرف  حدود ۱۰۰ تن را به مدت ۸۰  تا ۹۰روز وارد اعتصاب غذا نمود که یکی از طولانی ترین اعتصاب غذاهای فرقه بود و رنج و عذاب و لطمات جبران ناپذیری به بسیاری ازآنان وارد شد. بسیاری از آنها  در این مسیرتاب نیاوردند و اگر نه در آن پروسه، ولی بعدا فوت نمودند.  از جمله نادر رفیعی نژاد، کریم رشیدی و…

مهین رضایی هم در این پروسه آسیب های جسمی بسیاری دید و احتمالا زمینه بیماری او فراهم شد  و فوت وی نیز از رازهای سربه مهر و مسئولیت آن به عهده شخص مریم قجر است.

دقیقا به خاطر داریم در همان روزها مریم قجر مراسم های مهمانی اشرافی برای خودش برپا می کرد.

مینا و منصوره رضایی هم فریب سخاوت های مریم قجر و تشکیلات را نمی خوردند و همواره  انتقادات و تناقضات خود را به سرو صورت سرکردگان می ریختند و آنها را به باد سرزنش و فحش می گرفتند.

 در دهه ۸۰ بیش از بیست دختر جوان از شهر رمادی عراق با ترفند های مختلف عضو گیری شده و در واقع آنها را از خانواده هایشان خریده بودند. دختران و پسرانی در سنین ۱۴ الی ۱۸ سالگی بودند و با اینکه خانواده هایشان که در عراق حضور داشتند، بعد از یک سال، تمام ملاقات این بندگان خدا نیز با خانواده هایشان به طور کلی قطع شد  و متحمل تبعیض های مختلف و انواع فشارهای درون تشکیلات بودند. آنها به دلیل کُرد بودن مستمرا مورد تحقیر  بودند به طوری که «فرمان شفابین» در اعتراض به ناجوانمردی های فرقه در دهه ۷۰ خود را به آتش کشید.

در بعضی از جلسات مسعود رجوی با لحن بشدت منزجر کننده و تحقیر آمیزتری می گفت من شماها را از خانواده هایتان خریده ام. این سخنان او بی ربط نبود. بسیاری از دختران و پسران اهل رمادی از کُردهای ایرانی بودند که سال ها درعراق  در خانواده های تنگدستی زندگی می کرند. در روزگار صدام  فرقه رجوی نیز شعبه ای در کمپ رمادی داشت که علاوه بر تبلیغات  به عضوگیری نیز می پرداخت و در پروسه تعدادی از همان اعضا کم  سن و سال  را در ازای پرداخت پول و مستمری به خانواده هایشان به کمپ اشرف منتقل نمودند.

 آنها هم مثل سایرین تحت آموزش های مغزشویی فرقه قرار داشتند.  سال ۱۳۷۷ با  اتفاق دیگری نیز همراه بود.  آن سال مریم قجر با شکست سختی از فرانسه به عراق برگشت و در ادامه آن بیش از  200 تن از فرزندان اعضا که در اروپا بودند را دسته دسته به بهانه  ملاقات با خانواده  و گذراندن آموزش های چریکی شش ماهه و یکساله جذب وبه کمپ عراق کشاندند، سفری بدون بازگشت برای نگه داری این طیف از افراد که میلیشیا نامیده می شدند. از طرف تشکیلات و شخص مریم قجر هزینه های هنگفتی  صرف آنها شد از جمله مقرهای جدا، لباس های خاص و غذاهای ویژه برای آنان پخت می شد. مریم قجر بارها در جلسات  می گفت نمی خواهیم در این پروژه شکست بخوریم که داستان آن بماند. یکی از پوئن ها و امتیازات خاص این قشر جدید این بود که برای نگهداری، اغلب آنها را به عنوان سرتیم نیروهای جدید و ورودی از ایران قرار می دادند. خاصه اینکه در مراکز زنان دختران کمپ رمادی و کُرد که قدمت و تجربه بیشتری نیز از این تازه واردان داشتند را تحت فرمان آنها قرار دادند و مشکلات زیادی را را سبب شدند.

منصوره و مینا رضایی که در مراکز متشکل از دختران و زنان حضور داشتند به خوبی این تناقضات و مشکلات و اجحافی که در حق آنان می شد را می دیدند و از شاکیان جدی این وضعیت بودند و پیوسته این موضوعات و سایر خیانت ها را گزارش می کردند.  البته نه تنها کسی پاسخ دهنده نبود بلکه بیشتر  در معرض انتقاد و هجمه قرار می گرفتند.

مهین رضایی هم علیرغم جدیت و سابقه مبازراتی خانواده اش در زمان شاه به دلیل انتقادات و مخالفت هایش با انحرافات فرقه در معرض سختی های زیادی  بود. او متاسفانه قربانی فریب بزرگ رجوی شد و با شرکت وی در اعتصاب ۹۰ روز او را در سنین جوانی  و در چهل و پنچ سالگی به کشتن دادند.

محسن رضایی در بین این خانواده تنها مجیز گو رجوی و صاحب اسرار هم بود. تا دهه ۱۳۷۰ او مسئولیت بخش پرسنلی سازمان را به عهده داشت که یکی از بزرگترین و سری ترین ستادها محسوب می شد. زندان های فرقه که در آن ایام مهمانسرا خوانده می شد تحت مسئولیت محسن رضایی قرار داشت.  خدا می داند چه ظلم هایی در حق ناراضیان و جدا شدگان انجام می شد و چه اجحافی در حق آنان می شد و چه تعداد به دستور رجوی سربه نیست شدند.

پرونده اعمال شخص رجوی در این دوران در این ستاد بود که به ریاست محسن رضایی پیش می رفت.  بعد از آن پروسه از سال ۱۳۷۲ محسن رضایی به طور کامل به خارج کشور منتقل شد  و با عضویت در شورای خود ساخته رجوی دارای امتیازات بیشتری شد.

اجازه تردد آزادانه به کشورهای مختلف، ملاقات ها و دیدار با خانواده و بستگان و برخورداری از امکانات رفاهی و مالی، امتیاز و باج هایی  نیست که از طرف فرقه رجوی به راحتی و بدون علت به همه افراد تعلق بگیرد و رازهای بیشتری در این باره وجود دارد که بعدها بیشتر به آن پرداخته می شود.

بیشتر بخوانید

فراق برای اولین بار منتشر می کند:افشاگری از خوشگذرانی های سران خائن و عوامل فرقه رجوی / عیاشی تمام عیار به نام «خزایی» تا عربده کشی به نام «فیلابی»

سندی از حضور مرضیه رضایی در اعتصاب غذا با وخامت حال، منتشر شده در سایت مجاهد به تاریخ ۲۴ آبان ۹۲

«مرضیهٴ رضایی امروز، ساعت ۱۹ به وقت بغداد، به علت درد شدید در قفسه سینه و ضربان نبض ۱۵۰ و در حالی که وضعیت عمومی وخیمی داشت، به کلینیک عراقی منتقل گردید. در معاینه و گرفتن نوار قلب از او، وضعیت بیمار به علت تاکیکاردی و ایسکمی (نارسایی) قلبی خطرناک تشخیص داده شد و به بیمارستان منتقل گردید. مرضیه رضایی خواهر رضا رضایی، احمد رضایی، مهدی رضایی، آذر رضایی و مهین رضایی است.»

مرتضی حیدرزاده

انتهای پیام / فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=24980